محسن عبدالوهاب کارگردان فیلم به دنیا آمدن ،گفت وگویی با علی اصغر کشانی در نشریه هنروتجربه کرده ودر بخشهایی از آن حرفهای جالبی زده است .
به گزارش سینماسینما ،بخشهایی ازاین مصاحبه به شرح زیر است :
+«به دنیا آمدن» را میتوانیم اثری درباره پایمردی زنی در برابر خواستههای نابهجای مرد بدانیم؟ فیلمی که در مبارزه زن و مرد، زن با منطق و احساسات خودش در آن پیروز میشود و تماشاچی با یکجور استیلا و قدرت زن در آن مواجه میشود؟
محسن عبدالوهاب :در گذشته وقتی فیلمهای زندهیاد فردین را میدیدیم که یک پسر فقیر با یک دختر پولدار ازدواج میکرد، آنها به هم میرسیدند و همه خوشحال از سینما بیرون میآمدند. ولی من همیشه از خودم میپرسیدم فردای این ازدواج چه میشود. یعنی دو آدم از دو قشر متفاوت با مسائل و اختلافات فرهنگی، بینشان چه رخ میدهد. به نظرم این قصهها اینجا تمام نمیشود. از اینجا به بعد یک اتفاقات دیگری بین این آدمها حتما پیش میآید که خیلی قابل پیشبینی و فرمولپذیر نیست. وقتی فرزندی پا به دنیا میگذارد، مسائل دیگری پیش میآید و آدمها تحت تاثیر آن، ممکن است به گونه دیگری عمل کنند. پس نمیتوانیم بگوییم پری پیروز شد و فرهاد شکست خورد، چون نمیدانیم از اینجا به بعد چه پیش خواهد آمد. شاید مرد در ادامه بگوید چه خوب شد زنم این کار را کرد. احتمالا با تغییر وضعیت شرایط جدیدی به وجود میآید که این زن و شوهر هیچکدام به آن فکر نمیکردند. به قول معروف سیبی در هوا انداخته شده و هزار چرخ میخورد تا به زمین بیفتد.
به نظر شما برنده این مبارزه فرهاد است که پولش را از رضا میگیرد، در پایتخت میماند و صاحبخانه میشود، یا پری که بچه را حفظ میکند، کیان را پیش خودش میبرد و کسبوکار موفقی در شهر پدریاش به راه میاندازد؟
به نظر من نمیشود در زندگی، بهخصوص زندگی زناشویی، به مسائل، با چشم برد و باخت نگاه کرد. ممکن است مردی تصمیمی را به همسرش تحمیل کند و ما فکر کنیم او موفق شده است. اما فردا روزی دود آن تصمیم اشتباه به چشم هر دو میرود. یا برعکس، ممکن است آن تحمیل با وجود آنکه زن احساس شکست میکند، فردا روزی سودش بیش از مرد نصیبش شود. در زندگی زناشویی نتایج خوب و بد هر تصمیم نصیب هر دو میشود.
منظورم از پیروزی و برنده شدن همان معنای رایج به دست آوردن و از دست دادن است، چون در این فیلم پری همسر و پایتخت و خانهاش را و فرهاد همسر و بچههایش را از دست میدهد.
برای بحث در این رابطه باید مقداری از فیلم بیرون بیاییم و حرف بزنیم. اگر الان به من بگویید بزرگترین سرمایه زندگیتان چیست، میگویم دخترم است که از همه چیز بیشتر برایم اهمیت دارد. این برای این سن من است. البته آدم در سنین مختلف به مسائل جور دیگری نگاه میکند. یاد فیلم «لیلا» ساخته آقای داریوش مهرجویی افتادم. در پایان فیلم وقتی مرد با بچه به مراسم نذریپزان میآید، زن دلش برای آن کودک میتپد و زندگی آن زن و شوهر ناگهان روال دیگری پیدا میکند. حالا شما نمیتوانید بگویید لیلا شکست خورد و شوهرش پیروز شد. ولی میتوانیم بگوییم زندگی مشترک آنها در شکل دیگری ادامه پیدا کرد و لیلا از وضعیت پیشآمده خشنود یا راضی است.