سینماسینما، کیوان کثیریان
کرونا که آمد اول کسی جدیاش نگرفت. از مردم تا مسئولین مربوطه -که هنوز هم بعد از دوسال جدیاش نگرفتهاند- گرفته تا سایر مسئولین. مدیران سینمایی هم به طریق اولی.
رجوع به اظهار نظرهای چندماه اول شیوع کرونا، حالا میتواند جالب توجه و حتی باعث سرگرمی و مطایبه باشد. اولش همه گفتند که عمر این ویروس دو، سه ماه است، بعد قرار شد با آمدن فصل گرما ویروس بار و بنه را جمع کند و برود، بعد گفتند که کنترلش کردیم و دنیا انگشت به دهان مانده ولی وقتی هر روز تعداد جانباختگان و مبتلایان سر به فلک کشید و پیکهای رنگ و وارنگ سر و کلهشان پیدا شد، همه فهمیدیم که قرار نیست حالاحالاها از بند این مهمان ناخوانده رها شویم.
حالا سینما و تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی این وسط چه اوضاعی داشتند؟ شاید بشود با درصد بالایی از اطمینان گفت که سابقه نشان داده برآیند نگاه رسمی حاکم به این هنرها و هنرمندانش، هرگز مثبت نبوده و همواره غالب هنرمندان به عنوان جماعتی پردردسر، همیشه معترض و پرتوقع تلقی شدند که باید به شدت نظارت و کنترل و ممیزی شوند تا آسیبی متوجه حکومت مستقر نکنند. حقیقتا در بیش از چهار دهه اخیر رابطه متقابل هنرمندان و نگاه رسمی، غالبا پر از سو ٕتفاهم بوده است. از این رو میتوان از قرائن و شواهد روشن، نتیجه گرفت سیستم رسمی این شکل از هنر و هنرمند را از اساس «نمیخواهد» و حالا هم در یک رودربایستی تاریخی، دارد تحملشان میکند. بهنظر میرسد اگر تبعات منفی مختلفی وجود نداشت، ترجیح بر این بود که کرکره همه اینها پایین کشیده شود و خلاص. شرایط کلی جاری حاکم بر فضای فرهنگ و هنر که منتج از عملکرد و روحیات هنرمندان است هیچگاه مطلوب طبع سیستم نبود و به گمانم همواره اهل فرهنگ و هنر همچون بچههای سرراهی تحمل شدند و اجازه داده شد با حداقل امکانات و حداقل بهرهمندیها و حداکثر محدویتها، صرفا ادامه حیات دهند و با کنترل سختگیرانه، هیچگاه بیش از حد مشخصی، میدان برای پرواز در اختیار نداشته باشند. از این رو در غالب موارد کسانی بر مسند راهبری سینما نشستند و در راس هرم مدیریتی گماشته شدند که کمترین صلاحیت را برای تصدی این مسئولیت داشتند و یا از کمترین میزان علاقه به این حوزه برخوردار بودند.
در بدو ورود کرونا، در برههای از زمان که همه داغ بودند و مرگ، این قدر عادی نشده بود، همه چیز و همه جا تعطیل شد تا ویروس کنترل شود و از بحران گذر کنیم. مسئولان ارشد، غافلگیر و سردرگم بودند و سایر مدیران نیز به تبع شرایط و به پیروی از مدیران بالادستیشان کاملا بیبرنامه و ازهم گسیخته.
ناگفته نماند که پدیده کرونا برای بسیاری از مدیران ریز و درشت کشور، نعمتی بزرگ بود. میشد در باد کرونا خوابید و همه کاستیها و نارساییها را پشت سنگر کرونا پنهان کرد. اساسا کسی هم حوصله و مجال مطالبهگری از آنها و نقدشان را نداشت چون اتفاق بزرگ و خطرناکی به نام کرونا هر مشکل ریز و درشتی را کم اهمیت جلوه میداد. اهالی هنر و فرهنگ و منتقدان هم به طریق اولی دست از غر زدن و گلایه از کاستیها برداشتند و مدیران تا مدتها نفس راحتی کشیدند. سالنهای نمایش، سینماها، کنسرتها همه تعطیل و کلیه فعالیتها فرهنگی متوقف شد. اما پس از مدتی که ترسها ریخت، از رفتن کرونا ناامید شدیم، فشار مالی بر همه مستولی شد، همه از خانهها بیرون آمدند و شرایط تغییر کرد.
مشاغل درجهبندی شد. سینما و فرهنگ چون متولی دلسوز و مدافع محکم و با نفوذ ندارد -و حداقل در سی سال گذشته نداشته است- در زمره مشاغل رده سه قرار گرفت که در غالب موارد مشمول تعطیلی میشوند.
از سوی دیگر ترس سینماروها از حضور در فضای سربسته باعث شد سینماها در مواقع معدودی که باز هستند نیز روزهای بسیار خلوتی را تجربه کنند.
قابل پیش بینی است که پیکر نحیف و نیمه جان سینما و البته تئاتر و سایر هنرها در این میان له و لورده میشود. همواره با وجود بالا رفتن سرسامآور قیمتها، کاهش بیش از حد قدرت خرید مردم، شرایط اقتصادی بسیار بد و سختِ اکثریت مردم که چند سالیست روز به روز اوضاع مالیشان خرابتر میشود، معمولا اولین چیزی که از سبد مصرف خانوادهها بیرون میرود، تفریحات و سرگرمیهایی است که متضمن صرف هزینه است و به نظر اکثر مردم و مسئولان، اولویت بالایی هم ندارد. حالا با ظهور پدیدهای ترسناک و ناشناخته مثل کرونا این وضعیت تشدید شد و رسما سینما و تئاتر از زندگی مردم حذف شد. با شرایط مرگبار و بغرنجی که وجود دارد، نمیتوان این اتفاق را چندان غیرمنطقی و دور از ذهن دانست.
مدتی بعد از ظهور کرونا دنیا تا حدودی داشت با کرونا کنار میآمد و فعالیتهای فرهنگی و ورزشی کمکم با رعایت پروتکلها راه افتاد. در ایران هم چند جشنواره مهم سینمایی برگزار شد. اما کسی برای راه افتادن سالنها و نمایش فیلمها ایده تازهای نداشت. کمتر فیلمی تمایل داشت در سینماها اکران شود و آنهایی هم که خواستند ریسککنند در میانهی تعطیلیهای پیاپی تلف شدند. بسیاری از فیلمها هم ترجیح دادند صبر کنند به این امید که کرونا فروکش کند و بتوانند نمایش روی پرده بزرگ را تجربه کنند. آرزویی که نزدیک دو سال است برآورده نشده و معلوم نیست چه زمانی به واقعیت نزدیک میشود.
در دوران پاندمی کرونا نمایش آنلاین فیلمها رونق گرفت. بسیاری از مردم در خانه ماندند و وقت آزادشان را به دیدن فیلم و سریال اختصاص دادند. این وسوسه برای صاحبان برخی فیلمها پیش آمد که فیلمشان را از مسیر پلتفرمها آنلاین اکران کنند. اما مشکلاتی مهمی وجود داشت از جمله کپی آسان فیلمها و نمایش سریع آنها در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای. از سوی دیگر میزان فروش چند فیلمی که در همان ابتدا به اکران آنلاین تن دادند آنقدر چشمگیر نبود که بقیه فیلمها را ترغیب کند. پس تقاضا برای این شکل اکران به سرعت فروکش کرد. نکته مهم دیگر اینکه با نمایش آنلاین، سالنهای سینما عملا کارکردشان را از دست میدادند و هزینههای زیادی که صرف آنها شده بود، به فنا میرفت. نمونه آن سالنهای مجهز و پرتعداد یکی از مراکز خرید بسیار بزرگ غرب تهران که به یکی از پخشکنندگان معتبر سینما واگذار شده بود و قرار بود از اوایل اسفند ۹۸ بهطور جدی سیستم اکران را تقویت کند که عملا این اتفاق نیفتاد. پس سینمادارها و پخشکنندگان نیز اصلا تمایلی به رونق گرفتن اکران آنلاین نداشتند.
اما پلتفرمها روز به روز بازارشان رونق گرفت. هم برای مخاطب ارزانتر تمام میشدند، هم تنوع بیشتری داشتند و قدرت انتخاب او را بسیار بالاتر میبردند و هم نیازی به خروج از خانه نبود. این درست است که فیلمهای کمی به اکران آنلاین تمایل نشان دادند ولی بهیکباره بازار سریالها داغ شد. چپ و راست سریال تولید شد و پلتفرم ها با پخش سریالهای متعدد و متنوع -فارغ از کیفیت- توانستند تا حدود زیادی مخاطبانشان را افزایش دهند و جای خالی فیلمهای تازه سینمای ایران را در سبدشان پر کنند. از سوی دیگر افزایش تعداد سریالها موجب شد بسیاری از اهالی سینما چه جلوی دوربین و چه پشت آن، مشغول به کار شوند و از این بابت نیز برای سینماگران اتفاق مثبتی بیفتد. رقابت دو پلتفرم بزرگ موجود نیز باعث شد تا حدودی کیفیت سریالها و برنامهها روند مثبت به خود بگیرد و تعداد مخاطب هم افزایش یابد.
رونق بازار پلتفرمها منجر به افزایش درآمدشان شد و کمکم آنها سرمایهگذاری سریالها را هم به عهده گرفتند. به نظر میرسد پلتفرمها وارد تهیه و تولید فیلم سینمایی هم شدهاند و بعید نیست بهزودی در این حوزه هم کارشان را گسترش دهند.
با اوضاع موجود، به نظر میرسد روند جاری در دو سال گذشته، تا حدود زیادی غیرقابل بازگشت باشد؛ دیگر به سختی بتوان مخاطب را به سالنهای سینما کشاند و روزهای پر رونق گذشته را به سینماها بازگرداند.
در این مدت که کرونا میداندار شده جشنواره های ۳۸ و ۳۹ فیلم فجر هم با فیلمهایی که غالبا در دوران کرونا تولید شدند، برگزار شد. به اضافه فیلمهایی که در این دو سال تولید شدند ولی در جشنواره نبودند. تمام این فیلمها که عددشان از ۲۰۰ فراتر است، در نوبت اکران ماندهاند. به اینها علاوه کنید فیلمهایی که در سال ۱۴۰۰ در حال تولیدند. این تعداد فیلم، وضعیت پیچیده و پرحاشیه اکران سینمای ایران را پیچیدهتر و پرحاشیهتر خواهد کرد. طبعا توقع نداشته باشید کسی به راهحل جالب توجه و بخصوصی فکر کرده باشد یا فکری برای این وضعیت بغرنج داشته باشد. مدیریت سینما در دوران کرونا عملا جز بیعملی مطلق از خود تصویری ارائه نداده است. صدور پروانه ساخت به فیلمها همچنان ادامه داشت و دارد بی آنکه کسی بداند این فیلمها قرار است کی و کجا اکران شوند یا برای اکران آنها ایدهای وجود داشته باشد.
برخی از فیلمهای ساخته شده دارند مستقیما راه جشنوارههای خارجی را پیش میگیرند و قید اکران داخلی را میزنند و بقیه فعلا روی دست سرمایهگذارانشان ماندهاند. سرمایهگذارانی که بعضی از آنها دولتی یا وابسته به نهادها هستند و یا آنقدر متمولند که بتوانند فیلم را تا باز شدن سینماها در کمدشان نگه دارند و برخی از آنها که خصوصیاند ضرر کردهاند و احتمالا قید سرمایهگذاری مجدد در سینما را خواهند زد.
با شرایط موجود اکران در سینمای ایران، امنیت سرمایهگذاری در سینما به شدت پایین آمده است و کمتر سرمایه گذار خصوصی رغبت خواهد داشت سالن سینما بسازد یا فیلم تولید کند.
در سازمان سینمایی نه تنها هیچ ایده تازهای وجود نداشت بلکه حمایت از هیچ ایده جدیدی هم در دستور کار نبود. مثلا در روزهای آغازین سینما پروژه سینماماشین مطرح و در نقاطی هم اجرا شد که به دلایل فراوان ناکام ماند، به سرعت جمع شد و از یاد رفت، میدانید چرا؟ چون سیستم سینما را «نمیخواهد» و تازه این فرصت مناسبی بود که مدتی سینما نباشد و یا در کمترین اندازه ممکن فعالیت کند.
رابطه سازمان سینمایی با نهادهای تصمیم گیرنده درباره کرونا نیز نامشخص و غیرشفاف بود و احتمالا هست. عملا به نظر میآمد کسی نیست تا از سینما دفاع کند. در شرایطی که خیابانها، اتوبوسها، متروها، محل کار مردم همگی باز و شلوغ بود، ستاد کرونا در هر فرصتی به سرعت دستور به بسته شدن سالنهای سینما میداد. سالنهایی که گاه با تماشاگرانی به تعداد انگشتان یک یا دو دست مواجه بود و پروتکلهای بهداشتی و فاصله اجتماعی کاملا در آنها رعایت میشد.
رابطه سازمان سینمایی با گروههای تولید هم نامشخص بود و هست. در حالی که سینماها تعطیل میشوند گروههای فیلمبرداری مشغول کارند. معلوم نیست موضع سازمان سینمایی چیست.
برخی از پروژههای سینمایی بدون مراعات ضوابط بهداشتی کار کردند، عده زیادی از عوامل و هنرمندان در این شرایط پرخطر کرونا گرفتند. در مواردی بیمار کرونایی را به اجبار یا با پنهانکاری سر صحنه آوردند تا پروژه عقب نماند و در این میان حتی برخی جان خود را از دست دادند. در این پروسه نقش سازمان سینمایی چیست؟ در قبال تخلفها و گرفتاریها سازمان سینمایی کجای معادله ایستاده؟ من نمیدانم.
سینما در این دوران مدیری داشت با سابقهی مدیریت رسانهای، پیش از آن معاون مطبوعاتی و بعد دستیار وزیر بود و در رشته مدیریت استراتژیک تحصیل کرده بود. به گمان بسیاری او به سینما علاقه چندانی نداشت و از سر اجبار این سمت را پذیرفته بود. او از آبان ۹۷ که به سازمان سینمایی آمد تا اسفند ۹۸ که وجود کرونا رسما تائید شد نیز، هیچ برنامه خاصی نداشت و طبعا ارائه هم نداد و کمتر اتفاق مهم و موثری را در سینما رقم زد. به نظر میرسید شائبهی بیعلاقگی به حوزه سینما چندان دور از واقعیت نبود. انتظامی کمیتههای مختلف و گاه پرجمعیتی همچون تعیین درجهبندی سنی برای فیلمها تشکیل داد که کاملا ناکام ماند، کوششهایی در رفع توقیف برخی فیلمها بهخرج داد که بعضی از آنها موفق و بعضی ناموفق بود، یک مانور هم برای اتحاد تهیهکنندگان ترتیب داد که در نهایت به یک حرکت صوری بدل شد و هیچ تاثیری در یکپارچهسازی آنان نداشت. او تلاش کرد یک سامانه بلیت فروشی مادر تاسیس کند که کرد و البته حرف و حدیثهایی درباره مالکیت و سهامداران این سامانه و اختیاراتی که به آن در قبال صنوف داده شد، همچنان وجود دارد. اما انتظامی به شدت کوشید یک کلمه را به نام خود جا بیندازد و ثبت کند؛ «شفافیت».
ماجرای شفافیت شامل موارد متعددی شد؛ از علنی کردن برخی مکاتبات و آیین نامهها گرفته تا انتشار فهرست افرادی که تسهیلات و امکانات و کمکهای دولتی دریافت کردند و البته این آخری به جنجالهایی هم منجر شد. گرچه تبعات مثبت این اقدامات قابل انکار نیست ولی گاه این شفافیتها گزینشی و مصلحتی انجام شد و گاه فشارها و مقاومتهایی از داخل مجموعه، موجب شد عملا از برخی اتفاقات و پرداختها شفافسازی نشود و در نتیجه روند شفافسازی عمومیت نیافت. همین موجب شد به تدریج این ماجرا کمرنگ شود و اهمیت و تاثیرش را از دست بدهد.
انتظامی اما عملا نشان داد به رغم عنوان مدرکش، هیچ برنامهای برای بحرانها ندارد و به احتمال فراوان به آن فکر هم نمیکند. انفعال محض تنها پالسی بود که در دوران کرونا از طرف سازمان سینمایی به اهالی سینما رسید. متاسفانه مدیریت استراتژیک رییس سینما، هرگز به کار سینما نیامد.
منبع: ماهنامه تجربه، شماره اولِ دورهی جدید، مهر ۱۴۰۰