فیلم کوتاه برشی از یک فیلم بلند نیست/ نگاهی به فیلم های«سکوت» و «تناوب»

سینماسینما، ایلیا محمدی نیا:

 

فیلم کوتاه برشی از یک فیلم بلند است یا خود اثری مستقل شمرده می شود که حیاتش وابستگی به فیلم بلند ندارد؟ به نظر می رسد لااقل در ایران مشکل اساسی از جایی شروع شد که نخستین بار واژه ساختگی «فیلم کوتاه» در ادبیات سینمایی ما راه پیدا کرد و راه را برای تاویل و تفسیرهای مختلف باز گذاشت و این دیوار کج گویی قرار است تا ثریا کشیده شود. به همین جهت است که ما کمتر فیلمسازی در سینمای ایران را سراغ داریم که سال های متمادی در این عرصه فعالیت کند، چراکه با توجه به همان تعریف الکن از ترکیب دو واژه «فیلم» و «کوتاه» همیشه این امر استنباط می شود که حوزه فیلم کوتاه راهی برای ورود به حوزه فیلم بلند است. اگر بپذیریم که یک فیلم همانند یک داستان مینیمالیستی دارای حیاتی مستقل و بی نیاز به فیلمی بلند است، آنگاه باید بسیاری از تولیدات سینمایی در این حوزه را در تعریف برشی از فیلم بلند بگنجانیم. در دو فیلم «سکوت» به کارگردانی مشترک فرنوش صمدی و علی عسگری و فیلم «تناوب» به کارگردانی علی خوشدونی، ما با تعریفی جامع از اثری مواجه می شویم که داستانی کامل را با بیانی موجز در مدت زمانی اندک برای مخاطبان اثرشان به تصویر می کشند. بدون آنکه لحظه ای فکر کنیم که این دو فیلم می توانند برشی از یک فیلم بلند باشند. در هر دوی این فیلم ها قصه شروع و میانه و پایان دارد و تماشاگر با دیدن این دو اثر احساس نمی کند که داستان فیلم ها برشی از اثری بلند هستند. آنچه دیده، کامل است. در این حالت فیلم همانند جانداری است که حیات و مماتش به چیز دیگری وابسته نیست.

  سکوت (فرنوش صمدی و علی عسگری)

فیلم «سکوت» از چند جهت اثری قابل تامل است. هم چنان که در مقدمه این یادداشت آوردم، فیلم «سکوت» به جهت آنکه تلاش می کند حیاتی مستقل از فیلم بلند داشته باشد، اهمیت دارد. درواقع مخاطب اثر با داستانی کامل در مدت زمانی کوتاه (حدود ۱۵ دقیقه) مواجه می شود که به خوبی بازگوکننده همه آن چیزی است که کارگردانان اثر در نظر داشتند بیان کنند.

دیگر آنکه فیلم با عوامل فنی شامل بازیگران، فیلمبردار، صدابردار، تدوینگر و… غیرایرانی در خارج از کشور (ایتالیا) به تولید رسیده است. پروسه پیش تولید و تولید فیلم (کوتاه و بلندش در اینجا اهمیت چندانی ندارد) در خارج از کشور و جلب نظر تهیه کننده خارجی برای سرمایه گذاری در فیلم اهمیت بسیار این کار را می رساند. این اتفاق همه در یک فیلم کوتاه می افتد که در سینمای ما که چندان تجربه های این چنینی دیده نمی شود، دارای اهمیت است.

مهاجرت و آسیب هایی که این امر به آدم ها، به ویژه کودکان، می زند، مضمون اصلی فیلم را تشکیل می دهد.

«سکوت» درباره فاطمه، دختر کرد مهاجری، است که به همراه مادرش در یک کشور اروپایی (در اینجا ایتالیا) به دکتر مراجعه می کنند. او در شرایطی قرار می گیرد که باید بیماری هولناک سرطان مادرش را به نقل از دکتر که نه زبان مادر را می داند و نه مادر زبان دکتر را فهم می کند، به او خبر دهد، و البته دکتر درک می کند که نباید خبر سرطان را به دختر بگوید. به همین جهت از فاطمه می خواهد اتاق را ترک کند، بلکه با زبان اشاره بیمارش را متوجه عمق بیماری اش کند؛ تلاشی که می داند ثمری ندارد. از طرفی کسی هم در بیمارستان نیست که مترجم این خبر ناگوار برای مادر باشد. پس فاطمه ناخواسته و بر اثر اجبار میراث دار انتقال این پیام می شود.

و این همان چیزی است که کودکان مهاجر که به رغم آنکه در سایه حمایت پدر و مادرشان قرار دارند، با پوست و خون و جانشان در هنگامه مهاجرت به سرزمینی که هیچ قرابت فرهنگی با آن ندارند، رو به رو خواهند شد. درواقع این ها (کودکان مهاجر) آسیب پذیرترین قشر مهاجران را تشکیل می دهند. این کودکان همیشه مجبور هستند به انتخاب دیگران احترام بگذارند و انتخابی ندارند. آنها بزرگترین قربانی مهاجرت هستند. سکانس افتتاحیه در نمای باز نمایانگر سالن انتظار بیمارانی از نژادها و قومیت ها و رنگ پوست های مختلف (مهاجران) است که برای درمان بیماری خود به دکتر مراجعه کرده اند.

کارگردانان فیلم با این سکانس هوشمندانه به مخاطب یادآور می شوند که مقوله مهاجرت امری مختص به یک فرهنگ و نژاد نیست، بلکه دامن گیر بسیاری از قومیت ها و زبان ها شده است. درد مشترکی در میان مهاجران است که البته عواقب مشترکی برای همه آنها دارد. در اینجا دیگر فرقی نمی کند که مهاجرت به خاطر جنگ است، یا شرایط اقتصادی و سیاسی.

 تناوب (علی خوشدونی فراهانی)

«تناوب» به کارگردانی علی خوشدونی همانند فیلم «سکوت» در تعریف درست فیلم کوتاه می گنجد. فیلم تمام مختصات یک فیلم بلند را دارد. بازیگر، فیلمنامه، طراحی صحنه و لباس و همه آنچه لازمه روایت کامل داستان در یک فیلم بلند است که حال کارگردان در بیانی موجز در مدت زمانی کوتاه با استفاده از این ابزار قصه اش را تعریف می کند.

فیلم داستان زندانی را روایت می کند که در مجاورت زمین بازی تعدادی کودک قرار گرفته است. کارگردان تلاش دارد با بیانی مینیمالیستی به بیان قصه ذهنی اش بپردازد.  ایده زندان و زمین بازی و مرگ جذاب به نظر می رسد. اینکه به قول شاملو:

ما

بیرون زمان

ایستاده ایم

با دشنه ی تلخی

در گرده هایمان.

هیچکس

با هیچکس

سخن نمی گوید

که خاموشی

به هزار زبان

در سخن است.

در مردگان خویش

نظر می بندیم

با طرح خنده ای

و نوبت خود را انتظار می کشیم

بی هیچ

خنده ای!

اما فیلمنامه لاغر کار برای ایجاد ارتباط بین زندانی و توپ و بچه هایی که سر ساعت منتظر توپ یا شاید صدای شلیک سربازان برای اعدام یا هر دو باشند، انگیزه و کشش لازم را برای تماشاگر ایجاد نمی کند. همین امر باعث می شود آنچه به تصویر کشیده می شود، برای مخاطب اثر گنگ به نظر برسد.

صدا و طراحی صحنه و لباس در کنار گریم، از نکات برجسته فیلم است. کاش در بخش راکورد نور در سلول زندان، هنگامی که سربازان برای بردن جوان اعدامی اقدام می کردند، دقت نظر بیشتر صورت می گرفت. یا جایی که توپ فوتبال را گل آلود می بینیم، اما هنگامی که توسط افسر به سرباز داده می شود، دیگر اثر چندانی از گل آلودگی نیست. یادمان باشد سینما یعنی دقت در همین جزئیات که به نظر می رسد شاید چندان مهم به نظر نرسند.

با این همه فیلم «تناوب» اثری دلنشین است که به فیلمسازان جوان یادآور می شود به فیلم کوتاه به مثابه یک اثر کامل باید نگاه شود، نه برشی از یک فیلم بلند.

منبع: ماهنامه هنرو تجربه

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 99956 و در روز پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت 11:34:25
2024 copyright.