تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۰۹ - ۱۴:۵۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 131887

سینماسینما، محمد ایراندوست

در سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر بیش از چهل فیلم سینمایی، مستند و کوتاه به نمایش درآمد. فیلم ها به لحاظ مضمونی و ساختاری متنوع بود و از هر ژانری نمونه ای در فهرست فیلم های جشنواره یافت می شد. فیلمسازان با دستمایه قرار دادن سوژه های مختلف و در ژانرهای گوناگون پیام و رویکردشان را نسبت به جامعه و آینده پیش رو مطرح ساختند. در میان اغلب آثار جشنواره جایگاه و اعتبار قانون و قانون مداری در فیلم ها بسیار برجسته و پررنگ بود و نشان داد کاراکترها و قهرمانان اصلی و فرعی فیلم ها قادر نیستند از قوانین و مقرراتی که در جامعه وضع شده برای رسیدن به حق و حقوق طبیعی و اولیه شان بهره مند شوند. در فضای فیلم ها قانون تنها در اختیار صاحبان  قدرت و ثروت قرار دارد و آن را تفسیر به رای می کنند و جامعه و مردم مجبورند برای نجات خودشان و تنگناهایی که گرفتار شده اند از قانون عبور کنند و یا اصطلاحا قانون را دور بزنند.

در فیلم «بی صدا حلزون»به کارگردانی بهرنگ دزفولی زاده نشان داده می شود طبق قانون بیمه تنها کودکان ناشنوایی می توانند از عمل جراحی رایگان کاشت حلزون برای شنوا شدن بهره مند شوند که زیر چهار سال سن داشته باشند. اگر کودک ناشنوایی بیش از چهار سال سن داشته باشد نمی تواند از خدمات رایگان کاشت حلزون بهره مند شود و اگر خانواده نتواند هزینه جراحی سنگین آن را تامین کند این کودک تا آخر عمر ناشنوا باقی می ماند. هزینه ناشنوایی به مراتب برای جامعه سنگین تر است و بیمه حاضر نیست قانون خود را تغییر دهد تا افراد ناشنوا درمان شوند و بتوانند به جامعه بهتر خدمت کنند. در این موقعیت مادر فداکار فیلم ناچارمی شود دست به انتخابی سخت بزند.

در فیلم «پدران» در خلال داستان فیلم دو جوان در خودرویی هنگام رانندگی تصادف می کنند. قانون پس از بررسی صحنه تصادف حکم می دهد جوانی که مجروح شده و مواد مخدر مصرف کرده راننده خودرو بوده و جوانی که کشته شده  سرنشین خودرو بوده است و بنابراین جوان مجروح عامل قتل تشخیص داده می شود. پدر مقتول به استناد این رای قانون شکایت می کند و اتفاقاتی رخ می دهد و در نهایت مشخص می شود نماینده قانون غلط تشخیص داده است و پدر برای اثبات بی گناهی فرزندش مجبور می شود به راه های خلاف قانون روی بیاورد.

در فیلم «شنای پروانه»فیلمی از شنای زنی در استخرزنانه در فضای مجازی پخش می شود و شوهر زن ابتدا تلاش می کند از طریق متصدی استخر عامل پخش فیلم همسرش را پیدا کند که نمی تواند و دست به  هنجارشکنی وجنایت می زند.در این فیلم قانون قادر نیست باندهای فساد و تبهکاری را شناسایی و دستگیر کند اما هرگاه خلافکاران و باندهای مافیایی می خواهند رقیب شان را مجازات کنند به سهولت از قانون استفاده می کنند و قانون در این شرایط آماده و حاضر است.

در فیلم «درخت گردو» مجروحین و بازماندگان حمله شیمیای عراق سالهاست با مشقت و رنج روزگار می گذرانند و فرزندان آنها نیز معلول به دنیا می آیند و این وضعیت نسل اندر نسل در حال تکرار است و قانون برای این قشر مظلوم کاری انجام نمی دهد و بسیاری ازفرزندان آنها مجبورند برای امرار معاش کولبری کنند.

در فیلم «مغز استخوان»مرد بی گناهی برای تامین معاش خانواده و آینده بهتر آنان جرم قتلی را به گردن می گیرد که هیچ نقشی در آن نداشته و قانون نمی تواند این حقیقت آشکار را کشف کند و حکم به اعدام مردم بی گناه می دهد. برادر این مرد با تحقیقات ابتدای حقیقت ماجرا را کشف می کند و نشان می دهد چشمان قانون به روی حقیقت بسته است.

در فیلم «دوزیست»جوانی فرصت طلب پنهانی محتویات قیمتی گاوصندوق همسایه را تخلیه می کند و به دنبال زندگی جدیدش می رود اما قانون دختر جوانی که روحش هم از این سرقت خبر ندارد را طبق نظر صاحب متمول گاوصندوق بازداشت می کند و نشان می دهد قانون تنها بدنبال مختومه کردن پرونده هاست و هوشمندانه و با عدالت رفتار نمی کند.

در فیلم «قصیده گاو سفید»قانون به اشتباه مردی را مجرم تشخیص می دهد و مرد به ناحق اعدام می شود.یکسال بعد به همسر مرد خبر می دهند بر اساس اطلاعات جدید شوهرش اشتباهی اعدام شده و طبق قانون برای گرفتن دیه به دادگاه مراجعه کند.زن از قانون پاسخ می خواهد چرا چنین حکم فاجعه آمیزو ناعادلانه ای صادر کرده اید اما پاسخ قانع کننده ای دریافت نمی کند و مجبور می شود با کودک معلولش تا آخر عمر این درد جانکاه را تحمل کند.در فیلم« کشتار گاه»بحران اقتصادی کشور باعث شده برخی خانواده ها از روی ناچاری به قاچاق ارز روی بیاورند.در این کار عزیزانشان را از دست می دهند و نمی توانند به قانون مراجعه کنند. بنابراین خودشان دست به کار می شوند و جنایت های پی در پی در خفا اتفاق می افتد و از قانون و عدالت خبری نیست.

در فیلم « مردن درآب مطهر»موضوع همیشگی قاچاق انسان مطرح می شود و نشان می دهد قانون چشم اش را بر روی این معضل بسته و هنگامی که جنازه ای در این رابطه کشف می کند تحقیقات رایج اداری انجام می دهد و برای بر طرف کردن معضل قاچاق انسان اقدام موثری انجام نمی دهد. درفیلم «خون شد»به کارگردانی استاد مسعود کیمیایی ،مرد مصلحی که از زندان رهایی یافته با مشاهده وضعیت اسفناک خانه و خانواده اش امیدی به قانون و اجرای عدالت ندارد لذا دست به چاقو می شود و یک تنه برای اصلاح امور به پا می خیزد. در فیلم «خروج» که برگرفته از رویدادی واقعی در دهه هشتاد است، فرامرز قریبیان در نقش رحمت بخشی جانباز کشاورزی است که از بی عدالتی و ناکارآمدی نمایندگان قانون به ستوه آمده و برای پایان دادن به این وضعیت به همراه چند کشاورز زجر کشیده با تراکتور به سمت تهران حرکت می کند و سرانجام نیز قانون برای او کاری انجام نمی دهد. جایگاه قانون و عدالت در فیلم های مستند و کوتاه جشنواره نیز به همین منوال بود و شخصیت ها برای دست یابی به حق و حقوقشان مجبور بودند دست به اقداماتی بزنند که غیر قانونی محسوب می شود.با نگاهی عمیق و تحلیلی به آنچه در ساختار وحوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی کشور می گذرد و نیز با نگاهی به آمار رو به تزاید فساد و جرایم در جامعه می توان به جایگاه و اعتبار قانون در کشور پی برد و ما به ازای واقعی داستان فیلم ها را در سطح کشور یافت.فیلم سازان با اینگونه فیلم ها زنگ های خطر را به صدا درآوردند و به متولیان امور و حکمرانان هشدار می دهند قانون و عدالت در کشور درست اجرا نمی شود و بسیاری از قوانین جوابگوی نیازها و مطالبات امروز مردم نیست و نیاز به بازنگری و اصلاح دارد و اگر تحولی اورژانسی ایجاد نشود ادامه این روند کشور را به بن بست می کشاند.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها