تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۰۶ - ۰۵:۱۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 107049

سینماسینما، محمد تقی زاده

«بازدم» فیلمی داستانی به کارگردانی آرش سنجابی و بر اساس داستانی به همین نام از آناهیتا یارمحمدی است که حکایت انسان‌های گوشه‌گیر و نگون‌بخت معاصر این سرزمین است. فیلم که نگاهی روشن‌فکرانه و متفاوت با نگاه عامیانه مردم دارد، به واکاوی روابط، سرنوشت و آینده و گذشته شخصیت‌هایی می‌پردازد که از قضا همگی دوست و آشنا هستند و روابط سببی و نسبی نزدیکی با هم دارند.

کسری به عنوان شخصیت محوری داستان که همه اتفاقات حول او می‌چرخد، در آستانه میان‌سالی قصد مهاجرت کرده و در این میان و در بزنگاه رفتن ناگاه با اتفاقات و رازهای سربه‌مهر و گاه نامتعارفی روبه‌رو می‌شود که عطای رفتن به ایتالیا را به لقایش می‌بخشد و در انتها تصمیم می‌گیرد از ایران نرود.

«بازدم» به جهت روابط عاطفی و دیالوگ‌نویسی و داستان‌پردازی که دارد، فیلمی خوش‌ریتم و سرگرم‌کننده است که با وجود این‌که فیلمی تجربی و روشن‌فکرانه محسوب می‌شود، تماشاگر عام را نیز به همراهی خود می‌طلبد و با ریتم و زمان‌بندی مناسب و ایده‌ها و داستانک‌های متعدد و متنوع تماشاگر را از دیدن فیلم پشیمان و خسته نمی‌کند.

در این میان، آن‌چه به فیلم آسیب رسانده و از باورپذیری و قابل لمس بودن شخصیت‌ها و رویدادها به‌شدت کم کرده، همین میزان تعدد و تنوع آدم‌ها و رویدادهاست که جملگی با نگون‌بختی و پریشان‌حالی گذر ایام می‌کنند و هیچ کورسوی امید و آینده‌ای در زندگی و احوالات آنان مشاهده نمی‌شود. به عبارتی دیگر، افکار فیلم‌ساز و ایدئولوژی و جهان‌بینی وی به جای این‌که تماشاگر را همراه کند و در او نسبت به آدم‌ها سمپاتی به وجود بیاورد، بیشتر القا می‌شود و از این‌رو نگاه به‌ظاهر روشن‌فکرانه و سیاه و تلخ فیلم‌ساز نه در قالب داستان و شخصیت‌هایی قابل لمس و نفوذ، بلکه در قالب رویدادهایی فارغ از دلیل و از زبان تیپ‌هایی که تعدد و تکثر زیادی هم دارند، به مخاطب القا می‌شود و از این‌روست که با وجود خوش‌ریتمی و جذابیت آنی فیلم درنهایت هیچ‌یک از شخصیت‌های داستان به یاد مخاطب نمی‌ماند و ماندگاری که شاخصه اصلی یک فیلم خوب است، به تماشاگر منتقل نمی‌شود.

مهاجرت، طلاق، خیانت، اعتیاد، خودکشی و عشق و تنفر از جمله تم‌هایی است که جملگی در «بازدم» و در قالب کاراکترها مطرح شده است، حال آن‌که هر کدام از این تم‌ها برای پردازش درست و به قول معروف «درآمدن» نیاز به داستان و فضا و ساختاری متفاوت و مبسوط دارد، ولی فیلم‌ساز جوان و روشن‌فکر ما به بیان برخی پلان‌ها و دیالوگ‌ها برای طرح ایده‌ها و افکارش بسنده کرده است و همین ساده‌نگری و سطحی انگاشتن سینما و داستان‌گویی است که در سال‌های اخیر سینمای اجتماعی ایران را به تغییر مدیوم سینما از مدیومی سرگرمی‌ساز و داستان‌گو به تریبونی برای بیان و ابراز عقاید و نگرش‌ها به زندگی و اوضاع جامعه بدل کرده است؛ امری که از تهمینه میلانی با نگاه تند زنانه‌اش تا حاتمی‌کیا با نگرش سیاسی و اعتقادی‌اش همه را زیر یک سقف قرار داده است و حذف داستان با جزئیات درست و دقیق و جایگزینی اتفاقات باخود و بی‌خود به بهانه بیان عقاید و آمال را به عنوان اصلی‌ترین الگوی خود برگزیده است.

سوای این همه اتفاقات و کاراکترهایی که در «بازدم» به نمایش درمی‌آیند و به‌راحتی قابل حذف و اضافه‌اند، نگاه سیاه و تلخ فیلم‌ساز معضل دیگری است که تماشاگر را به این سوال وامی‌دارد که آیا واقعا ما این میزان بیچاره‌ایم و جامعه ما این‌قدر بیمار و مفلوک است که درمان آن فقط بی‌خیالی و روی آوردن به مخدراتی قوی برای فراموشی دردهاست (کاراکتر روزبه با بازی خوب بهنام تشکر)! چطور فرد میان‌سال و جاافتاده‌ای چون کسری توان تاب آوردن این همه مشکل و بدبختی را دارد که یک خواهرش (کاراکتر بهار با بازی ملیکا شریفی‌نیا) خودکشی کرده و دیگری (جیران با بازی لیندا کیانی) در آستانه طلاق است، یک دخترعمویش (لاله با بازی نرگس محمدی) که به او علاقه‌مند بوده، زندگی شکست‌خورده‌ای را بعد از کسری تجربه کرده و دخترعموی دیگرش (رکسانا با بازی متفاوت الهه حصاری) در آن واحد به ابراز علاقه و خیانت به عواطف خواهرش می‌پردازد، و این‌ها همه اتفاقاتی است که دقیقا در زمان مهاجرت کسری افتاده و کسری خیلی کول و بی‌تفاوت همه را نادیده گرفته بود و ناگاه به جبران آن، سفرش به اروپا را کنسل می‌کند و به ادامه رفیق‌بازی با روزبه و سیگاری کشیدن با او برای گذر ایام ادامه می‌دهد.

در ارتباط با بحث تکنیکی و کارگردانی کار هم نوعی دوگانگی و عدم داشتن استراتژی درست و همراه با تم داستان به‌خوبی قابل رویت است، به‌طوری‌که فضای سورئال و دکوپاژ‌های ابتدایی فیلم رفته‌رفته کم و کمتر می‌شود و تعلیق و التهاب فیلمنامه و نتیجه رفتن یا نرفتن کسری جای خود را به زیبایی‌شناسی هنری و یک‌دست بودن و مماس بودن فرم بصری فیلم با تم داستان می‌دهد تا درنهایت «بازدم» فیلمی آشفته و نامنسجم، نه فقط در فیلمنامه، بلکه در کارگردانی و اجرا نیز به حساب آید که قصد انعکاس مشکلات و اوضاع جامعه را با بیانی بیشتر صوتی و نه تصویری دارد.

 منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها