سینماسینما، مطهره کشاورز محمدیان
جومپا لاهیری نویسنده هندی آمریکایی در یکی از رمانهایش از شغل عجیبی حرف میزند که در عین کم اهمیت شمرده شدن، بسیار مهم و کاربردی است، فردی که در مطب مینشیند و حرف بیماران را برای دکتر که گجراتی نمی داند، ترجمه می کند. اسمش را میگذارد «مترجم دردها».
و این نام چقدر برازنده عبدالله والی است! مردی از دروازه دولاب تهران که تقدیر پایش را به منطقه بشاگرد گشود و عمرش در راه آبادانی همین نقطه از جغرافیای ایران تمام شد. کارمند بانکی با سرنوشتی عجیب و القاب بزرگی که در دورههای مختلف به او دادند «ناجی بشاگرد»، «پدر اردوهای جهادی»،«دکتر جهاد در بشاگرد» و …
اما حالا امروز پس از نزدیک به دو دهه از درگذشتش تنها چیزی که از او باقی مانده است دو کلمه ساده جادویی است «عبدالله والی»؛ دو کلمهای که میشود بی نهایت دربارهاش حرف زد و نوشت. نامی که در تکریم و برای معرفیاش بسیار نوشتهاند و حتی فیلم ساختهاند.
یکی از مستندهایی که با همین کارکرد ساخته شده «صد سال تنهایی» به قلم و تهیهکنندگی محمدعلی فارسی و کارگردانی مهدی فارسی است. مستندی جاندار و پرکشش که به دور از شعارزدگی و اسطوره سازیهای مرسوم ۲۳ سال همراهی والی با مردم بشاگرد برای آبادانی این منطقه به محاق رفته را روایت می کند. این مستند شرح زندگی مردی است که رنج را از عمق چشمان مردمان تنها به میدان آورد و از ویرانی آبادانی ساخت.
«صد سال تنهایی» با تصاویری از مستند درخشان «گمگشتههای دیار فراموشی؛ با دکتر جهاد در بشاگرد» آغاز میشود، مستندی که سال ۵۹ شهید مرتضی آوینی از زندگی دراین منطقه محروم ساخت، منطقهای که به تعبیر خودش «زمان آنجا زن خستهای بود، نشسته، سنگ آسیاب به دستی میچرخاند و روزها را چون هستههای خرما آرد میکرد و برای بچهها نان پیری و بیماری میپخت». شرح رنجوری مردمی وامانده در قهقرای فراموشی.
به نظر میرسد مستندساز در «صد سال تنهایی» ادامه روایت آوینی را پی گرفته اما ضمن ادای احترام به او، با حفظ استقلال، اثر جدید دقیق و محکمی خلق کرده است.
مستند با نمایش تصاویری آرشیوی از آغاز ورود والی به بشاگرد ادامه مییابد و آهسته و آرام رونق این جغرافیای محروم به مدد مرد با همت میدان و مدیریت جهادیاش را به رخ می کشد ، تلاش مردی که انگار آمده بود تا از رنج مردمانی که *چین پوستینشان، مردمی که رنگ روی آستینشان، مردمی که نامهایشان، جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند، بکاهد، مردی که دردش درد مردم زمانه بود.
«صد سال تنهایی» در نهایت با تصاویری از چهره امروز بشاگرد تمام میشود، شهری که دیگر نشانی از مصیبتهای گذشته در آن نیست همانطور که دیگر نشانی از عبدالله والی در آن.
به گمان من «صد سال تنهایی» را باید دید، نه برای گفتارمتن خوبش، نه برای استفاده مناسب از تصاویر مستند آوینی که بی شک هر بینندهای را به دیدنش ترغیب میکند، برای روایت خطی روان و به دور از اغراقش که والی را بدون متوسل شدن به کلمات درشت و توصیفات اغراق آمیز نزدیک به آنچه که بود معرفی میکند.
این مستند در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سازمان امور سینمایی کشور ساخته شده و امشب (۱۸ مرداد) ساعت ۲۱ از شبکه مستند پخش می شود. تکرارش هم روز چهارشنبه ۱۹ مرداد ساعت ۹ و جمعه ۲۱ مرداد ساعت ۱۶ خواهد بود.
مستند پرتره مردی که درد نام دیگرش شد..
*شعر «درد نام دیگر من است» سروده دکتر قیصر امینپور