
۱۹۷۲
وقتی در بیستم ژانویه ۱۹۲۰ در ریمینی ایتالیا به دنیا آمد کسی تصور نمی کرد قرار است به یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان قرن بیستم و شاید هم تاریخ سینما تبدیل شود. اما آن طور که خودش گفته است از همان کودکی دلش می خواسته مبدل به الگویی برای دیگران شود. اتفاقی که در طول عمر فیلمسازی اش از روشنایی واریته (کار مشترک با آلبرتو لاتوادا) در ۱۹۵۰ تا آوای ماه ۱۹۹۰ آن را تکمیل و تکمیل تر کرد. اگر فیلم مستند زوم بر فلینی را دیده باشید در آغاز فیلم دوربین ازپشت سر او را با پالتو بلند و کلاه شاپویش تعقیب می کند. سال ۱۹۶۰ و سر صحنه فیلم زندگی شیرین است، راوی فیلم با تاکید بر این نکته که اولین بار است که دوربین اجازه دارد پشت سرش راه بیفتد نکته مهمی را می گوید: فلینی سعی می کند به کار خودش شرف هنری بدهد. درست بودن این جمله را از فیلم های متنوع او نیز می توان فهمید: فیلم هایی که اگر چه نسل جوان امروز کشورمان بر پرده سینماهای کشورش ندیده است اما به مدد امکانات روز قادر است در خانه اش به تماشای آن بنشیند و دریابد چگونه می توان دنیای سینما را فراخ دید و به گونه ای فیلم ساخت که علاوه بر بخش گسترده ای از تماشاگران سینما پنج بار مجسمه اسکار را به خانه برد (چهار بار برای فیلم های جاده /شب های کابیریا/هشت ونیم و آمار اکورد و یک بار برای یک عمر فعالیت پر بار سینمایی) و در کنار آن هیات داوران جشنواره های کن ونیز و… را هم قانع کرد. جشنواره هایی که به جای بعد صنعتی سینما بر بعد هنری اش تاکید بیشتری دارند. البته این تنوع جوایز در فیلم های فدریکو فلینی هم دیده می شود. فاصله ساختاری فیلم جاده با هشت و نیم آنقدر زیاد است که می توانیم آنها را متعلق به دو نگاه متفاوت بدانیم: دو نگاهی که متعلق به فیلمسازی است که معتقد بود برای تفریح مردم فیلم می سازد و سینما شامل خودش و تصاویری است که نشان می دهد. برای او هر تلاشی برای معنا دادن به این تصاویر کار بیهوده ای بود. درستی یا نادرستی این باور فلینی به این وابسته است که بیننده یا منتقد مثل فیلمبردار فیلم زوم بر فلینی پشت سرش حرکت کند یا روبرویش بایستد. البته این تغییری در دلبستگی رهروان این فیلمساز بزرگ ایجاد نمی کند. دلبستگانی که بخشی فیلم های مطرح ساخته اند و همانند او معتقدند: سینما احتیاح به ایده های خیلی بزرگ عشق های آتشین و عجیب ندارد. یک اجبار روزانه از شما می خواهد که هر روز انجامش دهید.