محمدعلی الستی مطرح کرد؛ سینمای معناگرا نباید وارد سینمای مستند شود/ پیشنهاد تغییر نام جشنواره به «سینما واقعیت»

محمدعلی الستی محقق، جامعه‌شناس ارتباطات و استاد دانشگاه درباره مستند، اهمیت و ظرفیت‌های آن و جشنواره «سینماحقیقت» توضیح داد.

به گزارش سینماسینما به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، محمدعلی الستی محقق، جامعه‌شناس ارتباطات و استاد دانشگاه، درباره اهمیت حوزه مستند و بستری که برای بیان مطالب محقق می‌کند، بیان کرد: اساسا بخش بزرگی از زندگی بشر را دو حوزه عینیات و ذهنیات و ارتباط این دو با هم تشکیل می‌دهد. عینیات (Objectivities)، در جهان خارج وجود دارند که به آن‌ها واقعیت یا رئالیتی (Reality) می‌گوییم و ذهنیات (Subjectivities)، انعکاس واقعیات جهان بیرون در درون انسان هستند که ذهن انسان یا همان (Mind ) را در درون وی شکل می‌دهند.

این پژوهشگر حوزه رسانه ادامه داد: چیزی که فیلم یا هر اثر دیگر مستند را صاحب ارزش می‌کند، این است که به عینیت بپردازد و بخواهد بازتاب ‌دهنده و منعکس کننده واقعیت باشد. از این روست که هرگونه ذهنیتی از جانب تولیدکننده اثر مستند، به شرطی مورد قبول خواهد بود که عینیت را خدشه‌دار نکند و هیچ‌گونه تغییری در واقعیت ندهد. اهمیت مستند این است که واقعیات یا عینیات تاریخی، اجتماعی و… حاکم بر زندگی انسان را با دقت وصحت تمام منعکس، ضبط، ثبت و حفظ می‌کند.

این استاد دانشگاه درباره ظرفیت‌های سینمای مستند توضیح داد: حدود پنج میلیون سال قبل، انسان که جزئی ضعیف و بخشی سازش‌ناپذیر با طبیعت بوده (به این مفهوم که شرایط فیزیکی‌اش از سایر موجودات زنده ضعیف‌تر و بسیار آسیب‌پذیر بوده)، با آغاز ابزارسازی و ایجاد تغییر در طبیعت، از آن خارج، و وارد تاریخ خود می‌شود. و در واقع، درست از مقطعی که شروع به تغییر در طبیعت کرد، تاریخش آغاز می‌شود و زمانی که وارد تاریخ شد، به تأسیس تمدن (که شکل پیچیده تغییر در طبیعت است) و کسب فرهنگ پرداخت.

وی اضافه کرد: تاریخ اساسی‌ترین بخش حافظه انسان است که نشان می‌دهد  چه  بر وی گذشته است. حافظه هویت بخش تاریخی انسان، همان ظرفیت سینمای مستند است و ظرفیت سینمای مستند یعنی ظرفیت حافظه تاریخی بشر.

الستی در بخش دیگری از صحبت‌های خود مطرح کرد: یکی از دلایل پیشرفت ملت‌های توسعه یافته این است که حافظه تاریخی خوبی دارند و به خوبی ثبت می‌کنند. این‌ها عموماً و غالباً ملت‌های کتبی هستند، یادداشت برداری قوی دارند و وقتی ثبت می‌کنند، بازخورد بهتری می‌گیرند و قابلیت تکامل پیدا می‌کنند. درطرف مقابل نیز ملت‌هایی مانند ملت ما وجود دارند که شفاهی هستند و در بُعد حافظه تاریخی ضعیف‌اند و نتیجتاً نمی‌توانند با تکیه بر اطلاعات و بازخورد تاریخی، به رفع مشکلات و دشواری‌ها و حل اصولی مسائل خود بپردازند که این وضعیت در نتیجه بسیاری از عوامل تاریخی و از جمله، تاخیر در بهره‌گیری از چاپ، و تعجیل در استقرار رادیو حاصل شده است، به این صورت که دستگاه چاپ در سال ۱۴۳۶ میلادی توسط گوتنبرگ اختراع شد که از همان زمان، اروپائیان به چاپ کتاب، مجله و روزنامه پرداختند که به معنی گسترش سریع و تعمیق عادات و فرهنگ بی‌بدیل مطالعه و البته یادداشت‌برداری و نوشتن بود که بعد از حدود ۵ قرن (۴۸۴ سال) پس از اختراع رادیو توسط مارکنی و آغاز به کار نخستین ایستگاه رادیویی در جهان (رادیو لندن) در سال ۱۹۲۰، از سرعت آن تا حدودی کاسته شد اما فرهنگ کتبی در طول پانصد سال، نهادینه شده بود، در حالی که دستگاه چاپ در سال ۱۸۱۷ میلادی، یعنی حدود چهارصد سال (۳۸۱ سال) پس از اروپا، وارد ایران شد اما رادیو، تنها ۲۰ سال پس از اروپا( تاُسیس رادیو تهران در ۱۹۴۰ )، شروع به کار کرد. به بیان دیگر، چاپ آنقدر دیر و رادیو آنقدر زود به ایران آمدند، که مردم ایران، فرصت کتبی شدن پیدا ننمودند و عملاً از پای منبر خطبا و وعاظ، برنخاسته، پای رادیو نشستند و بازه و مجال کتبی شدن مردم ما، بسیار کوتاه شد.

این استاد ارتباطات، درباره جشنواره «سینماحقیقت» و برگزاری آن گفت: یکی از مسائل مهم مطرح در عارضه‌یابی، آسیب شناسی و حتی مدیریت بحران، این است که اساساً چیزی به نام حقیقت به مفهوم (Truth)، یعنی آنچه که بر اساس اعتقاد انسان‌ها در نتیجه قضاوت و داوری در مورد واقعیت‌های مشاهده شده ایجاد و حاصل می‌شود در تولید اثر مستند، ارزشی ندارد و این واقعیت دست‌نخورده و قضاوت نشده، به معنی (Reality)  است که واجد ارزش است. تفاوت این دو نیز این است که واقعیت، یک امر عینی و حقیقت، پدیده‌ای ذهنی است و برخلاف چیزی که بسیاری  بیان می‌کنند، حقیقت، نسبی و واقعیت، مطلق است. پس سینمای مستند، سینمای واقعیت است. این تعریف اشتباه را وارد اصول فیلمسازی هم می‌کنند که اشتباه است. مثلا مرحوم آوینی کسی است که به خدا معتقد است، دین‌دار است و به جهان غیرمادی نیز اعتقاد دارد؛ ولی در فیلم مستند خود واقعیت را تحت تاثیر حقیقتی که خود قبول دارد، دست‌کاری نمی‌کند. جنگ را بدون دست‌کاری واقعیت انعکاس می‌دهد و این دقیقاً سینما واقعیت است. سایر فیلمسازان مسلمان ما نیز باید به خاطر داشته باشند که قرار نیست در تولیدات خود، اعتقادات را وارد تکنیک کنند.

وی افزود: سینمای معناگرا هیچ وقت نباید وارد سینمای مستند شود. معنایی که در پدیده‌های عینی می‌بینیم قرار نیست اصالت، دقت و صحت مستند را تحت تاثیر قرار دهد. لازم است که بزرگان «سینماحقیقت»،  حداقل و دست‌کم،  یک قدم کوچک در جهت اصلاح این نگرش بردارند که همانا تغییر نام این جشنواره، به «سینما واقعیت» است.

محمدعلی الستی با تاکید بر شناخته شده بودن مستند در دنیا گفت: در تمام جهان سینمای مستند شناخته شده است و می‌توان با سینمای مستند حرف‌های مهم و بزرگی زد. مثلا جنایت صهیونیست‌ها و… را می‌توان به درستی با شاخص‌های مستند واقع‌گرا نشان داد که خود ابزار بسیار بزرگی علیه آن جریان و … خواهد بود. متاسفانه، بعضاً مشاهده می‌شود که سینماگران مستند داخلی، تحت تاُثیر احساسات، معناگرایی شخصی خود را وارد تکنیک می‌کنند و به این ترتیب، تصویر واقعیت بیرونی مخدوش می‌شود و با این حساب، شائبه دست‌کاری و جعل واقعیت پیدا می‌شود، در حالی که مثلا می‌توان به راحتی مسائل غزه را به تمام جهان نشان داد بدون اینکه واقعیت را به گونه‌ای دیگر به تصویر کشید.

این استاد دانشگاه با اشاره به خاطره‌ای از بیژن نوباوه وطن، به عنوان نمونه‌ای طنزگونه از این عارضه، گفت: زمانی که نوباوه خبرنگار واحد مرکزی خبر بود، در یکی از ماموریت‌هایش در زمان حمله اسرائیل به جنوب  لبنان، دبیر سرویس و سردبیر خبر، به وی بخاطر گزارشی که از حمله هوایی اسرائیل به مناطق مسکونی تهیه نموده بود، خرده گرفته بودند که حجم آتش مشاهده شده در فیلم خبری، به هیچ وجه، نشان‌دهنده شدت آسیب‌دیدگی و مظلومیت مردم لبنان نیست. که نوباوه به شوخی پاسخ داده بود:  ببخشید اگر شماره تلفن خلبانان هلیکوپترهای نظامی و سایر جنگنده‌های اسرائیلی را داشتم، با آنان تماس می‌گرفتم و خواهش می‌کردم که به حجم شلیک و آتش خود بیفزایند تا فیلم، “بهتر ابعاد فاجعه‌بار جنایات صهیونیست‌ها را نشان دهد.”!

وی افزود: باید این نکته را بسیار مدنظر قرار داد که هر عارضه‌ای را اگر رفع نکنید به آسیب و آن‌هم اگر حل نشد، به بحران منجر می‌شود. متاُسفانه عارضه موجود در تولید آثار مستند ما، ضعف فلسفی است و همان‌گونه که عرض کردم، مهمترین مشکل و مسئله‌اش این است که ما، بین حقیقت و واقعیت تمایز قائل نیستیم و ذهنیات و ایده‌آل خود را ناخودآگاه وارد آثار تولیدی می‌کنیم و همان‌گونه که اشاره شد، این خطر بزرگی است که جشنواره موسوم به «سینماحقیقت» و اعتبار سینمای مستند ایران را تهدید می‌کند. سینمای مستند واقعیت‌جو است که در آن واقعیت به شکل حقیقت تجلی می‌کند.

الستی با اشاره به این نکته که مستند شاخه‌ای از روزنامه نگاری است، توضیح داد: درست است که با مستند می‌توان جامعه را بهتر شناخت ولی ذکر این نکته بسیار مهم و حائز اهمیت است که مستند شاخه‌ای از روزنامه نگاری است. اگر مستندسازی را زیرمجموعه‌ای از روزنامه نگاری بدانیم یک نگاه و اگر بخشی از جامعه شناسی بدانیم نگاه دیگری است و تنوع ایجاد می‌کند.

محمدعلی الستی در پایان گفت: سوء‌تفاهم دیگری که در شناخت آثار مستند، مشاهده می‌شود، تلقی آنها به منزله گونه، ژانر، سبک یا دسته‌ای از تولیدات رسانه‌ای است که سبب می‌شود تا ساختار و کارکرد روزنامه نگارانه‌ی جست‌وجوگر واقعیت در مستند، نادیده گرفته شود یا تحت‌الشعاع قرار گیرد. به بیان دیگر، مثلاً فرض فیلم مستند به عنوان زیرمجموعه‌ای از فیلم‌ها، از اهمیت نقش و جایگاه ژورنالیستی آن، خواهد کاست. شما اگر در رشته هنر تحصیل کرده باشید، سینما را هنر هفتم می‌دانید و اگر ارتباطات خوانده باشید، سینما برای شما یک رسانه است که هریک، از زاویه‌ای سینما را می‌شناسد و می‌شناساند، اما در مثال مستند، شناخت آن از منظری جز ژورنالیزم، آن را از عناصر و اجزاء اصلی و اساسی واقعیت‌جو، تهی می‌سازد. بنابراین، به عنوان نمونه، اشتباه بزرگی است اگر در بررسی فیلم مستند، آن را زیرمجموعه سینما بدانیم در حالی که اساساً در استاندارهای جهانی، هر اثر مستندی، بخشی از روزنامه‌نگاری یا همان ژورنالیزم است، به عبارت دیگر، آثار تلویزیونی مستند و فیلم‌های سینمایی مستند، زیرمجموعه ژورنالیزم تلویزیونی و ژورنالیزم سینمایی به‌شمار می‌روند.

گفتگو از محمد زکی‌زاده

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 192740 و در روز سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ساعت 16:32:57
2024 copyright.