آیدین سیارسریع در بىقانون روزنامه «قانون» نوشت:
مدیر یکی از شبکههای صداوسیما تهیه کنندهاش را صدا زد و گفت: آقای فلانی! میخوام یه برنامه جذاب و پرمخاطب درست کنی که کلا بساط ماهواره و دیش و رسیور تو این مملکت برچیده بشه. تهیه کننده اطاعت کرد و رفت یک سریال کمدی ساخت و آورد.
مدیر پریشان شد و گفت: این چیه دیگه؟ میخوای شبکه رو تعطیل کنی؟ میخوای جنگ داخلی راه بندازی؟ تهیهکننده ناراحت شد و گفت: آخه این که چیزی نداره. مدیر گفت: چیزی نداره؟ شوخی با قومیت ها، شوخی با مشاغل، شوخی با مسائل سیاسی و اجتماعی چیزی نیست؟
خلاصه با گفتوگوهایی که بین مدیر و تهیه کننده درگرفت قرار شد شخصیتهای سریال اسم، شغل، محل زندگی و چهره مشخصی نداشته باشند. با این شرایط یک فراخوان دادند و بین کل موجودات کهکشان راه شیری یک سری موجود فضایی به همراه مهران رجبی برای تست حاضر شدند که در نهایت قرار شد فیلمنامه تغییر کند و داستان بر اساس روابط بین موجودات فضایی نوشته شود.
در نهایت سریال ساخته شد و بعد از پخش دو قسمت مدیرشبکه نگاهی از پنجره اتاقش به بیرون انداخت و دید موج عظیمی از مردم پایین دفترش تجمع کردهاند و شعار میدهند. تهیه کننده را صدا زد و گفت: اینا کیان؟ چرا اعتراض میکنن؟ تهیه کننده گفت: اینا خیل عظیمی از طرفداران «وحید خزایی» هستن و میگن شما با نشان دادن فضاییها قصد تمسخر خزاییها و اهداف والای وحید رو داشتید.
مدیر پرسید: اهداف والای ایشون چیه؟ تهیه کننده گفت: پیوند کوالانسی جوانان زیر پست و در کامنتها، صله رحم و ثبت لحظات با دخترخالهها، دخترعمه و زن داداشها و همچنین مازراتی، قر ریز و از اینا از اینا. مدیر به فکر فرو رفت و گفت: اینها اهداف والایی است، نمیشه باهاشون شوخی کرد. سریال رو تعطیل کنید و یک برنامه مفرح بسازید که با این اهداف شوخی نشه. تهیه کننده رفت و یک برنامه شبیه خندوانه ساخت و آمد. مدیر عصبانی شد با صورتی برافروخته گفت: وا مصیبتا … عدهای مرد با عدهای زن در یک جا نشستهاند و میخندند! میخوای بیچارهمون کنی؟ تهیه کننده گفت: خب میفرمایید چیکار کنیم؟ تهیه کننده: عدهای مرد با عدهای مرد یک جا بنشینند و بزنند توی سر هم. هم مفرحه هم مشکلی پیش نمیاد. تهیه کننده برنامه را ساخت و بعد از پخش یک قسمت عدهای زیر دفتر مدیر شبکه تجمع کردند.
– اینا دیگه کیان؟
+ اینا اهالی روستای مشقت آباد هستند. میگن شما رسوم سنتی ما رو مسخره کردید.
– رسم سنتیشون چیه؟
+ عدهای مرد با عدهای مرد دیگه یه جا میشینن و با اندوه فراوان میزنن تو سر هم.
مدیر شبکه نفس عمیقی کشید و گفت: این دیگه آخرین پلن بنده است. یادته قدیما برنامههای تلویزیون که تموم میشد display tester همراه با بوق پخش میکردن؟ تهیه کننده گفت: همون راه راههای رنگی رو میفرمایید؟ مدیر گفت: بله، برین همونا رو با صدای بوق پخش کنین که یک تنوعی هم داشته باشه. چند روز گذشت و باز عدهای دست به تجمع اعتراضی زدند. مدیر گفت: اونوقت این دوستان کیان با سنگ دارن به شیشه میزنن؟ تهیه کننده مستاصل گفت: گویا یه کشوری پیدا شده که پرچمش دیسپلی تستره، اینا اهالی اون کشورن، میگن به هویت ما توهین شده. دولتشون هم روابط دیپلماتیکش با ما رو تا حد کارآموز تقلیل داده. مدیر گفت: خب ما که چیزی نگفتیم، فقط پرچمشون رو نشون دادیم. تهیه کننده گفت: میگن اون بوقی که گذاشتین نماد فحشه. مدیر گفت: نظرت چیه برفک نشون بدیم؟ تهیه کننده گفت: اون وقت مردم و مسئولان از بی محتوا بودن برنامههای صداوسیما انتقاد میکنن. مدیر گفت: نظرت چیه همهمون بتمرگیم تو خونه و هیچ کاری نکنیم؟ تهیه کننده گفت: موافقم، بریم.