سینماسینما، محمد تاجیک: هیولای درون فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خسرو سینایی ساختهٔ سال ۱۳۶۲ است.
به گزارش سینماسینما، در خلاصه داستان این فیلم آمده است:مرد غریبهای (داوود رشیدی) با نام مستعار دکتر، وارد روستایی میشود و در خانهای ییلاقی سکنی میگزیند. سوء ظن اهالی روستا برانگیخته میشود. دکتر که در پی فرصت است تا از کشور خارج شود، در خانه روستایی، گذشته و افکار پریشان خود را مرور میکند. سالها پیش در ارتباط با یک حزب سیاسی بر ضد نظام سلطنتی فعالیت میکرده است، بعد دستگیر شده و زیر شکنجه ندامت نامه نوشته و به خدمت سازمان امنیت درآمده است. برای ترفیع مقام دستور اعدام بسیاری از مخالفان را صادر کرده و همسرش(شهلا میربختیار) را به مقامهای بالادست خود واگذار کرده است. همسر مرد که خودکشی کرده، دائم چون روح ظاهر میشود و او را میآزارد. اهالی روستا که او را زیر نظر دارند عقیده دارند که شیطان در جسم مرد حلول کرده و برای نجاتش بایستی او را نزد زنی کولی ببرند. مرد امتناع میکند و بیش از پیش در انزوا فرومیرود تا به سرحد جنون و مرگ کشیده میشود.
بازیگران: داوود رشیدی، شهلا میربختیاری، اسماعیل محمدی، احمد کاشانی، مهری مهرنیا، جاماسب فرهوشی، محمد سادات ابهری، فرشید فرشود، فریده مالکی، عباس مختاری، بهرام یازرلو، حسن عرب، مریم اعیان منش، علی خان باصری، جلال الدین معیریان، مهدی صادقی، یاسمین سینایی، سمیرا سینایی، مهدی احمدی
هیولای درون :سانسور ۴۵دقیقه از فیلم
فیلم “هیولای درون” پس از ۷-۸ ماه دویدن برای نمایش آن در دومین جشنوارهی فجر، جایزه بهترین کارگردانی و فیلمبرداری را می گیرد. ولی وقتی خواستند در سینما به نمایش بگذارند ۴۵ دقیقه از آن را بریدند، بدون اینکه سینایی خبر داشته باشد.خود سینایی اوایل امسال در مصاحبه ای با خبر آنلاین درباره این فیلم گقته :ده سال پیش به خاطر فیلم «هیولای درون» اعلام کردند که پنج سکه طلا به عنوان تقدیر به من اهدا میشود. این فیلم در زمان خودش تکه تکه شده و نمایش داده نشد در حالی که اگر همان سی و چند سال پیش ارائه میشد به شدت در سرنوشت من تاثیر داشت. حالا بعد از ۲۷ سال تصمیم گرفتند از این فیلم تقدیر کنند. من هم رفتم و جایزه را گرفتم و وقتی به خانه آمدم دیدم به جای ۵ سکه اعلام شده، ۳ سکه دادهاند.
ماجرای استفاده از یک تشییع جنازه واقعی برای ایجاد کابوس
سینایی در مصاحبه ای با شرق در سال ۹۰ گفته :یادم هست وقتی فیلم «هیولای درون» را می ساختم آقای داود رشیدی بازی می کرد و یک کابوس را می خواستم بسازم. آن کابوس را آن طور که روی کاغذ نوشته بودم، خرجش خیلی زیاد بود. ما هم آنقدر بودجه نداشتیم. اصلافراهم آوردن وسایلی که آن کابوس را بتوانیم بسازیم تقریبا به نظرم نشدنی آمد و من مدام در این فکر بودم که چه باید کرد. ما این کابوس را نیاز داریم اما اگر این را نگیریم چه بگیریم تا اینکه ما در یک دهی نزدیک گیلاوند، حوالی دماوند بودیم. آقای رشیدی روی ایوان نشسته بود و مشغول برداشت یکی از صحنه ها بودیم. یکباره دیدم بلندگوی مسجد ده اعلام می کند فلانی فوت کرده و مردم را دعوت می کند بروند برای شست وشو و مراسم تدفین. ما همین طور که داشتیم کار می کردیم من فکر کردم این مراسم خیلی می تواند کابوس گونه باشد. فوری به آقای رشیدی گفتم لباس تان را عوض کنید و برویم آنجا سر آن صحنه و شما هم وارد مردم شو. واقعا صحنه بسیار وحشتناکی شد که متاسفانه آمدند آن صحنه ها را از لابراتوار بردند و اصلانگذاشتند ما در فیلم از آنها استفاده کنیم، آنقدر وحشتناک شده بود. داستانش خیلی مفصل است ولی این را می خواهم به شما بگویم که در واقع آن تصمیم به دلیل این بود که بدون اینکه خودم بدانم ذهنم ساخته شده بود برای اینکه از آن واقعه در آنی که رخ داده بود بتوانم برداشت کنم. حالااینکه راش ها را بردند و نشد در فیلم بگذارم بحث دیگری است. ولی خیلی از آن کابوسی که من روی کاغذ در فیلم پیش بینی کرده بودم وحشتناک تر شد.
روایت دیگری از صحنه مشهور تشییع جنازه
خسرو سینایی در مصاحبه دیگری با مهرداد اسکویی گفته است :فیلم “هیولای درون” یک فیلم صددرصد داستانی و کنترل شده با هنرپیشههای متداول و غیره و غیره بود. در این فیلم یک صحنه داشتم، صحنهی کابوس داود رشیدی. شب است و این آدم کابوس آدمهایی را میبیند که باعث قتل و رنجشان شده است. این صحنه، روی کاغذ که نوشته بودم، خیلی مفصل و عظیم از آب درآمده بود. موقع فیلمبرداری، همهاش در این فکر بودم که وسایل این صحنه را چطور میتوانم فراهم کنم. خیلی مشکل بود و من کاملا کلافه بودم. یک روز ظهر بود، داود رشیدی توی بالکنی که در فیلم میبینید نشسته بود تا صحنه را بگیریم. یکدفعه شنیدیم توی بلندگوی مسجد محله اعلام کردند حاجی فلانی مرده و تشییع جنازه بیایند فلان جا. یک لحظه وسط صحنه فکر کردم این موقعیت شاید بد نباشد و به کار ما بیاید. فورا به داود{رشیدی} گفتم لباس بپوشد و به بچه ها گفتم دوربین را بردارند و بدوند. رفتیم دیدیم توی یک حیاط، دو تا سینی بزرگ مسی گذاشتهاند و جسد را گذاشتهاند رو و مردم دارند آب میریزند. آب گرم بود و بخار مفصلی راه افتاده بود. دهان جسد هم باز بود و مردم “الله اکبر” و “لا اله الا الله” میگفتند و مدام آب میریختند. به داود گفتم “قاطی مردم شو” مردم هم تصادفا یک کاسه دادند دستش، او هم شروع کرد به آب ریختن. صحنه را گرفتیم و وحشتناک بود: بخار آب گرم میرفت روی صورت جسد و برمیگشت روی صورت داود.
«هیولای درون»هنوز هم به لحاظ مضمونی فیلم ارزشمندی است
احمد طالبی نژاد منتقد سینما درباره فیلم هیولای درون نوشته است :«هیولای درون»هنوز هم به لحاظ مضمونی فیلم ارزشمندی است. چون از تبدیل شدن انسان به هیولا در برخی حرفهها حرف میزند.او دربخش دیگری از یادداشت خود خطاب به سینایی نوشته است : از کجا باید بدانند که شما دو فیلم سینمایی غیرمتعارف و غیرسفارشی در باره حوادث انقلاب ساختهاید؟ «زنده باد و هیولای درون» را میگویم که در جو پرالتهاب سالهای نخست انقلاب، به اندازه کافی قدر ندیدند.