تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۰۶ - ۱۵:۲۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 131760

سینماسینما، خبرآنلاین: کیوان کثیریان، شاهین امین و سیدعبدالجواد موسوی در کافه‌خبر به بررسی متن و حاشیه سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر پرداختند.

جشنواره سی‌وهشتم فیلم فجر به رسم هر سال در دهه فجر برگزار شد و حالا بیش از دو هفته از پایان این جشنواره پرحاشیه و جنجالی می‌گذرد و این فاصله زمانی شاید دلیلی باشد بر اینکه بتوان منطقی‌تر به بررسی کلیت این دوره از جشنواره از حواشی تا متن پرداخت. به همین  منظور در کافه خبر میزبان کیوان کثیریان، شاهین امین و سیدعبدالجواد موسوی سه منتقد مطرح فیلم و سینما بودیم و درباره موضوعات مختلف سی‌وهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر از انصراف‌ها و تحریم جشنواره گرفته تا بررسی موردی فیلم‌ها بحث و گفت‌وگو کردیم که در ادامه آن را می‌خوانید.

جشنواره سی‌وهشتم فیلم فجر را گذراندیم؛ شاید بشود گفت یکی از پرحاشیه‌ترین دوره‌های جشنواره بود که حاشیه‌هایش از پیش از آغاز جشنواره شروع شد. از موجی که برای تحریم و انصراف به راه افتاد. تا جایی که گفته می‌شد این تحریم‌ها حتی روی کار هیات انتخاب پیش از شروع جشنواره و روی نشست‌های خبری و مسائل دیگر تاثیر داشت.

کیوان کثیریان: اوایل جشنواره بحث تحریم و انصراف گرم شده بود اما چون به نظرم مبنای قوی و محکمی نداشت، خیلی تاثیر نگذاشت. گرچه برای اتفاقاتی که از آبان به بعد رخ داد، همه ناراحت بودند و خیلی‌ها واکنش نشان دادند ولی این جنس واکنش شاید خیلی موضوعیت نداشت. از سوی دیگر خیلی از افرادی که تحریم کرده بودند در سالن‌های سینما دیده شدند. بعضی حرکات عاطفی و احساسی است، نمی‌گویم بد است یا خوب ولی شاید منتج به نتیجه‌ای که از اول برای آن طراحی شده نشود. یکی از دوستانی که ایران هم نیست حرف جالبی زده بود، گفته بود اگر شما مشکلی با این ماجراها داشتید، بعد از وقایع آبان اصلا فیلمتان را به جشنواره نمی‌دادید. من فیلم‌های دیگر را ندیدم و نمی‌دانم، اما آن یکی دو فیلمی را که دیده‌ام به نظرم از فیلم‌هایی که در جشنواره حضور داشتند بدتر نبودند. «زنبور کارگر» و «آینده»؛ فیلم‌های بدی هم نبودند. متوسط بودند. مثل دیگر فیلم‌های جشنواره که نُرم فیلم‌های امسال متوسط بود ولی دو، سه تا فیلم خوب داشتیم. به هر حال جشنواره آیینه تولید سینمای ایران در یک سال است که تاثیراتی بر روند تولید فیلم‌ها می‌گذارد، مثل عجله‌ای که برای رساندن فیلم‌ها می‌شود. تدوین‌ها سردستی است، ریتم فیلم‌ها مرتب نیست و معلوم است عجله وجود داشته و البته بعضی از فیلم‌ها هم که روز پنجم، ششم جشنواره می‌رسند، معلوم نیست هیات انتخاب چه از آنها دیده که انتخاب کرده. به هر حال فیلم‌های جشنواره همانطور که گفتم نمونه‌ای از کل سینما است و همان چیزی است که داریم و متاسفانه این چیزی که داریم خیلی تلخ، خیلی سیاه، خیلی غم‌انگیز است. جز یک فیلم که آن هم تم طنز داشت بقیه فیلم‌ها اساسا حال‌بد کن بود. یک وقت شما فیلم تلخ می‌بینی ولی حالت خوب می‌شود. مثلا «جدایی نادر از سیمین» که فیلم تلخی است ولی حالت دگرگون می‌شود از اتفاقی که در فیلم افتاده ولی اینجا به نظر می‌آید اتفاقات اجتماعی مستقیم روی فیلمساز تاثیر گذاشته به نوعی که فیلمساز متاثر از آن است و چیز جدیدی هم نمی‌خواهد از خودش بروز دهد. ما معمولا می‌گوییم فضای جامعه فیلم‌ها را به این شکل درمی‌آورد ولی در کل فیلمساز آدم عادی توی خیابان نیست و باید زاویه نگاهش متفاوت باشد و از دل آن حوادث و آسیب‌ها و مشکلات قصه‌هایی دربیاورد که شکل سینمایی و دراماتیک ماجرا باشد که ما احساس کنیم فیلم دیدیم.

شاهین امین: درباره حواشی پیش از جشنواره اگر بخواهیم حرف بزنیم بهتر است به این بپردازیم که این که یک نفر تصمیم می‌گیرد در جشنواره باشد و یک نفر نمی‌خواهد باشد، اینها حق طبیعی‌شان است. نه اجباری بر آمدن به جشنواره هست نه نیامدن. اتفاقی که رخ داده این است که به آنهایی که آمده بودند از یک سمت و آنهایی که نیامده بودند از سمت دیگر اتهام وارد می‌شد. این خیلی بی‌ربط و زشت است. در طول این چند سال اخیر انگار فیلم دیدن و سینما اساسا مساله ثانویه جشنواره شده است. مساله اصلی‌اش این است که تسویه حساب کنیم، خودمان را نمایش بدهیم، برای فیلممان پروپاگاندا کنیم، چه پروپاگاندایی که در اکران جواب بدهد چه پروپاگاندایی که با آن پروژه‌های دیگری بگیریم و چون همه این مناسبات را بلدند و یاد گرفته‌اند چطور رفتار کنند. مضاف بر اینکه جشنواره فیلم فجر موجود عجیبی شده که جزو بدنه سینمای ایران است ولی به لحاظ ساختاری مشکلات اساسی دارد. سینما در حداقل ده سال گذشته مساله دوم شده. یک نفر جشنواره را تحریم کرده یا مثلا گفته حالم خوب نیست نمی‌آیم، یک نفر دیگر جلسه مطبوعاتی می‌گذارد به او بدوبیراه می‌گوید و می‌گوید روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کنید! سوال من این است، کی فیلمسازهایی مثل کیمیایی، مهرجویی، عیاری، بنی‌اعتماد، کیارستمی، فرهادی و حتی میرکریمی مساله‌شان جایزه جشنواره فجر بوده؟ اگر هم بوده جایی فاش، عنوان نمی‌کردند. اتفاقی که فیلمسازهای جدید بلد نیستند؛ یا در جشنواره حضور دارید و قواعدش را پذیرفتید یا نمی‌آیید. انگار یک قشر الیت و نخبه جعلی در سینمای ایران دارد درست می‌شود. سعی می‌کنند خودشان را با شوآف بروز بدهند درحالی‌که فیلمشان آنقدر جلوه و بروزی ندارد. من با حرف کیوان هم موافقم، در جشنواره سی‌وهشتم ما هیچ فیلم شاخصی نداشتیم ولی این فیلم‌ها برآیند نیمه روبه بالای سینمای ایران است. نیمه رو به پایین و ضعیف که اصلا در جشنواره نمی‌آیند و خودشان هم می‌دانند. یک نیمه متوسط روبه بالا وجود دارد این برآیند همان است. کیفیت کلی جشنواره همین است ولی یک سال‌هایی یک باره یکی دو فیلم خوب داریم که کیفیت جشنواره را بالا می‌کشد. این بحث هم مهم است که خیلی از فیلمسازهای ما متاثر هستند و چیزی به سینمای ما و مخاطب اضافه نمی‌کنند. «جدایی نادر از سیمین» را مثال زدید، «درباره الی» هم همین است، فیلم «خانه پدری» هم به شدت تلخ است ولی جهان اضافه و رویکرد خودش را دارد.

کیوان کثیریان: فیلمساز جهان خودش را خلق می‌کند. در جهان اطراف حل نمی‌شود.

شاهین امین: شاید امسال یکی دو فیلم بودند که تلاش کرده بودند این اتفاق بیفتد. مثلا «آتابای» سعی کرده بود جهان خودش را خلق کند. ولی اغلب فیلم‌ها متاثر بودند.

کیوان کثیریان: در بحث تحریم اتفاقی که افتاد تحت تاثیر هیجانات زیاد اطراف ما بود. یعنی ما اساسا احترام به نظر هم نمی‌گذاریم. مثلا می‌گوییم من مرکز جهان هستم و حرف من درست است، بنابراین اگر شما رفتید جشنواره خائن هستید و سوی مقابل هم همینطور. درحالی‌که این یک تصمیم شخصی است.

شاهین امین: قبل از جشنواره اتهام و حمله به تمام آنهایی که می‌خواهند به جشنواره بروند را شاهد بودیم؛ جشنواره که شروع شد پاتک این طرف به آن طرف که تو که می‌گفتی نمی‌آیی چرا الان هستی و … ما سینما می‌رویم، کتاب می‌خوانیم، فیلم می‌بینیم که آدم‌های بهتری باشیم ولی فضایی که می‌بینیم فضایی است که همه می‌خواهند یکدیگر را بدرند.

سیدعبدالجواد موسوی: این فضا و این حاشیه‌ها همیشه بوده و یک بخشی هم نمک ماجرا بوده. مثلا زمان نمایش «آژانس شیشه‌ای» ما علاوه بر آن که فیلم می‌دیدیم اما فکر می‌کردیم دو گروه انقلابی هستیم که هر کدام بخشی از فیلم را تشویق می‌کنیم. یک کل کل شیرین داشتیم و هیچ کس دشمنی نداشت؛ درحقیقت علاوه بر اینکه حواشی مهم بود از فیلم هم مغفول نمی‌شدیم.  روز به روز این فضاها بدتر شد و از ۸۸ به بعد هم مدام قوت می‌گیرد. چیزی که در این میان از بین می‌رود خود سینما است. طرفدارهای آقای کیمیایی در این مدت آن قدر زیاد شدند که من حیرت کردم. یکباره همه طرفدار کیمیایی شدند و شهاب حسینی هم آدم منفوری شد که هیچ هنری ندارد و … این قضاوت‌های صفر و صدی کل سینما را به حاشیه می‌برد. انگار بقیه منتظرند ببینند یک فیلمساز خارج از فیلمش چه حرفی می‌زند بعد در مورد فیلمش تصمیم بگیرند. به دلیل همین موضع‌گیری آقای کیمیایی افرادی گفتند ما فیلم‌هایش را دوست نداشتیم ولی امسال فیلمش را می‌بینیم. زمانی قضاوت‌های این مدلی را در عوام می‌شنوی خیلی اهمیت ندارد ولی یک زمان این مرزبندی‌ها به منتقدان و نویسندگان می‌رسد حال آدم بد می‌شود. چیزی که این وسط مغفول است و در همه جشنواره‌های هنری ما دیده می‌شود اصل هنر است. جشنواره فیلم چون سینما صنعت است و سرمایه در آن حضور دارد خیلی نمی‌تواند به سرنوشت جشنواره‌های دیگر دچار شود و امکان انصراف دادن خیلی وجود ندارد ولی حواشی آن انصراف و تحریم به جلسات خبری فیلم‌ها کشیده شد و بخشی از این بحث‌ها به دعواهای بدی منجر شد. منتهی از سوی دیگر من فکر می‌کنم فیلمسازهای ما هم خودشان شان و منزلت خودشان را نمی‌دانند. امروز اسکورسیزی خطاب به کارگردان «انگل» نامه‌ای نوشته بود و به او تبریک گفته بود. این ادب اصلا بین فیلمسازهای ما وجود ندارد. مثلا می‌پرسند چرا رئیس جمهور را در فیلمت از این نما نشان دادی می‌گوید به تو ربطی ندارد! یا مثلا در اختتامیه یک نفر جایزه‌اش را نمی‌گیرد و مشخص نمی‌شود چرا جایزه نگرفت و به چه اعتراض کرد یا از دو جایزه‌ای که به او تعلق گرفته یکی را می‌گیرد یکی را نمی‌گیرد.

کیوان کثیریان: یا جایزه بهترین فیلم به این مهمی را می‌گیری و می‌دهی به فیلمبردار که مثلا اعتراض داری که چرا به او جایزه ندادند. این توهین مستقیم است.

شاهین امین: یا یک سال دیگر عیاری داور بود یک کارگردان آمد گفت داوران پیر بودند و … عملا خود سینماگرها مقصر هستند و دامن می‌زنند و البته اهالی رسانه همه به خاطر اینکه مثل فیلمسازها تعدادشان متکثر شده و هر کس می‌تواند رسانه شخصی خودش را داشته باشد، آنها هم روی این فضا تاثیر می‌گذارند.

کیوان کثیریان: رسانه‌ها هویت واقعی‌شان را از دست دادند و وظیفه اصلی‌شان مخدوش شد، صفحات مجازی به رسانه تبدیل شدند و آنقدر مردم در این فضای مجازی می‌چرخند که عملا باورش کردند. قبلا می‌گفتی فلان خبر را تلویزیون گفت یا روزنامه نوشت و این یعنی خبر صحیح است. الان طرف می‌گوید در فلان کانال نوشته و اینها مرجع شدند. در فضای رسانه‌ای صاحب آن صفحه و کانال روزنامه‌نگار می‌شود و به عنوان روزنامه‌نگار به رسمیت شناخته می‌شود و همان آدم‌ها در جلسات مطبوعاتی حرف‌هایی می‌زند که آن دعواها درست می‌شود.

سیدعبدالجواد موسوی: برویم سراغ جشنواره. سال گذشته گفتیم که اگر جشنواره نقطه قوتی داشته باشد فاصله گرفتن از فضای دختر و پسری و آپارتمانی است. امسال این نکته مثبت بیشتر بود. تنوع قصه‌ها و ژانرها را داشتیم، بالاخره ما یک چیزی به اسم اکشن داشتیم که چقدر اکشنش درست بود یا نه مهم نیست، اولین بار یک فیلم لاتی ایرانی داشتیم که از مشابه‌های خودش بومی‌تر و ایرانی‌تر بود. مجیدی را داشتیم که به دورانی که دوست داشتیم برگشته بود. تنوع در جشنواره امسال وجود داشت. انگار دارند متوجه می‌شوند پول در سینما نقش اساسی دارد. حالا یکی می‌خواهد با اوج ببندد یکی می‌خواهد سرمایه‌گذار پولدار داشته باشد حرفی دیگر است ولی اینکه فهمیدیم خیلی راحت نمی‌شود فیلم ساخت و احتیاج به تنوع و تکثر قصه و فضا دارد اتفاق مهمی است و انگار به ذات چیزی که به آن سینما و سرگرمی می‌گوییم داریم نزدیک‌تر می‌شویم.

شاهین امین: با بخش سرگرمی آن خیلی موافق نیستم. چون ما کلا به بخش سرگرمی بی‌توجه هستیم به این دلیل که خودمان و سینماگرانمان اصلا آدم‌های سرگرم کننده‌ای نیستیم. فیلم متاثر از فیلمساز است. آدم‌های قدیمی‌تری مثل فرمان‌آرا، مهرجویی، کیمیایی، عیاری و … کاراکتر شخصی خودشان جذاب است و آن جذابیت و آن گرما به فیلم منتقل می‌شود. شاید یک دلیلش این باشد. ولی با بخش دیگر حرف شما موافقم. فضاهای جدید و اینکه تلاش شده از فضای آپارتمانی خارج شویم، لوکیشن‌های جدید و حتی موضوعات جدید پیدا کنیم این خیلی خوب است. مثلا «قصیده گاو سفید» پلات جذابی دارد یا فیلم محمد کارت خودش فضای سختی است. در «آتابای» شاهد فضایی سخت و متفاوت هستیم. این اتفاق رخ داده ولی یک ضعف اساسی در سینمای ایران وجود دارد و آن هم کمبود مهارت است. مهارت نه به معنای استفاده از ابزار تکنولوژی که اتفاقا آن را بلدیم و یاد گرفتیم و بعضی وقت‌ها بعضی سینماگران ما ادای مهارت را درمی‌آورند. کمبود مهارت در سینمای ایران حس می‌شود. در سال‌های اخیر فیلم‌های پرسروصداتر و شلوغ‌تر بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند ولی مثلا فیلمی مثل «قصر شیرین» در سال گذشته و امسال «آتابای» کمتر دیده می‌شوند. فقط هم منظورم داورها نیست، فضای عمومی. من خیلی خوشحال شدم که امسال هیات داوران سعی کرد فیلم «پوست» را ببیند. همینطور «تومان» و «قصیده گاو سفید».

کیوان کثیریان: کاملا درست است. امسال خیلی از فیلم‌ها فیلم ایده بودند. ایده‌های خوب که تبدیل به قصه نمی‌شوند. مثلا شما «مغز استخوان» را ببینید، یک موقعیت خیلی خوب دارد ولی خوب پرداخت نشده. وقتی پرداخت ناقص باشد سوژه و موقعیت حرام می‌شود. «قصیده گاو سفید» موقعیت و سوژه خوبی دارد. یا حتی «تعارض» که یک فیلم تجربی است وقتی وارد فیلم شد من گفتم عجب ایده خوبی دارد. مثل فیلم her عاشق شخصیتی مجازی می‌شود که احساس می‌کند وجود دارد و از دوربین او را می‌بیند ولی فیلم از آن مسیر خارج شد و جای دیگر رفت. همچنان  فیلمنامه مشکلی است که در سینمای ما حل نشده.

سیدعبدالجواد موسوی: ما کلی فیلم پارسال داشتیم که امسال هم نمونه‌اش زیاد بود. از همان ابتدای فیلم با خودت می‌گفتی این با این سوژه می‌خواهد چه کار کند و چطور می‌خواهد جمعش کند؟ مثلا فیلم «کار کثیف» سال گذشته یا «روز بلوا» امسال. وقتی با آن شدت و حدت شروع کردی، وقتی نمی‌توانی درست بگویی قصه چیست چرا شروعش می‌کنی؟

شاهین امین: مثلا همان «مغز استخوان»؛ مهارت و تجربه زیسته فیلمساز خیلی مهم است. من اصلا آقای قربانی را ندیدم ولی حتما آدم فرهیخته‌ای است ولی او آن شور و گرمای درونی و احتمالا تجربه زیسته را هم ندارد و عمق و مهارت فرهادی. فیلم خیلی ایده خوبی دارد ولی آن حرارت و گرما را که باید داشته باشد را ندارد. ولی مثلا یک آدمی مثل عیاری یک سریال درباره دکتر قریب می‌سازد که از زندگی‌اش به اندازه دو تا صفحه A4 نمی‌توانی بنویسی. چرا آن گرما را دارد؟ این مهارت است و تجربه زیسته. وقتی فیلمسازهای ما خیلی‌هایشان اینها را ندارند تفاوتشان با کیمیایی، مهرجویی، تقوایی، بنی‌اعتماد، فرهادی و … معلوم می‌شود. مهارت هم فقط این نیست که تو با ابزار دیجیتال آشنا باشی. مثلا «مغزهای کوچک زنگ‌زده» فیلم خیلی خوبی بود ولی به نظرتان ده سال دیگر هم می‌شود گفت فیلم خوبی است؟ ماندگاری کمی دارند. این مهارت هم در همه اجزا است، فیلمنامه، کارگردانی، فضاسازی. یک سریال داریم به اسم «پایتخت» همه مردم هم آن را می‌بینند. چرا؟ یک تکنیکال‌من و یک آدمی که ایده را پردازش می‌کند با هم همراه شدند و توانستند یک اثر قابل قبول در حد تلویزیون ارائه دهند. «آتابای» چرا اثر خوبی شده؟ همه چیز در آن متوازن است. آدم‌ها ظاهرا به هم اطمینان کردند و همدیگر را همراهی کردند. کارگردان متوجه شده که کجا باید همراهی کند و کجا باید به فیلمنامه‌نویسش اعتماد کند.

سیدعبدالجواد موسوی: «آتابای» هم از تجربه زیسته فیلمنامه‌نویسش تاثیر گرفته. آن منطقه جغرافیایی را خوب می‌شناخته و با آن فرهنگ آشنا بوده.

شاهین امین: کارگردان به او اعتماد کرده، اینها با هم همراه شدند، به فیلمبردارشان اطمینان کردند و این اثر جمعی بر مبنای همان مهارت و تجربه زیسته شکل گرفته.

کیوان کثیریان: همینطور است. بحث دیجیتال الان یکی از منشاهای به وجود آمدن این مشکلات است، همه چیز راحت شده. همان جا سر صحنه پلان را می‌بینند و اگر خوب نشد دوباره می‌گیرند. پیش از این آنقدر قبلش تمرین می‌کردند و می‌دانستند چه می‌خواهند که سر صحنه آن را راحت می‌گرفتند. الان از زوایای مختلف می‌گیرند یکی را استفاده می‌کنند. این دقت و عمق را کم کرده و چون همه می‌توانند فیلم بسازند، می‌گویند حالا یک فیلمی بسازم فیلمنامه مهم نیست. آنجا طرف تا به یک جایی نمی‌رسید که حرفی برای گرفتن داشته باشد فیلم نمی‌ساخت. چون هزینه‌بر بود. برای چه تعداد فیلم‌ها و فیلمسازها اینقدر زیاد شده؟ سرمایه جور می‌کند و فقط می‌خواهد فیلم بسازد. یک فیلمنامه دو خطی پیدا می‌کند و شروع می‌کند. برای همین هیچ ایده و هیچ فیلمی که بتواند شگفت‌زده‌ات کند وجود ندارد. مثلا بعد از دیدن «جدایی نادر از سیمین» همه در برج میلاد بهت‌زده بودیم.

سیدعبدالجواد موسوی: یا مثلا ایده «درباره الی» ده، بیست سال در ذهنش بوده.

کیوان کثیریان: احتمالا همه شما مصاحبه‌های فرهادی درباره این فیلم را شنیدید که آنقدر مسیر متفاوتی طی کرده برای اینکه این بازی‌ها دربیاید که در برلین می‌گویند جایزه بازیگری کلا برای این فیلم. مثلا صابر ابر و ترانه علیدوستی را در یک کوچه‌ای در تهران می‌برد، آنجا دعوا می‌کنند و می‌دانند که سر چی دعوا می‌کنند که اثرش در فیلم بیاید. اصلا چنین چیزهایی الان نداریم.

شاهین امین: کارگردان یا فیلمساز ماهر برای رسیدن به فضای مورد نظرش روشی دارد که مختص خودش است. ما چنین شیوه‌های اورجینالی کم داریم. الان وضعیت طوری شده که تهیه‌کننده‌ها فیلمنامه نمی‌خرند. پول فیلمنامه و کارگردان را با هم می‌دهند. پیمان قاسمخانی برای اینکه فیلمنامه‌اش ساخته شود خودش مجبور است بسازد. خیلی از تهیه‌کننده‌های شاخص و مطرح الان پول فیلمنامه نمی‌دهند.

کیوان کثیریان: برای همین چیزی که بیسیک می‌تواند فیلم را نجات بدهد و ما همیشه می‌گوییم یک فیلمنامه خوب با یک کارگردانی بد لااقل یک فیلم متوسط می‌شود، وقتی فیلمنامه دو رده پایین می‌آید و فیلمنامه بدی است که دیگر تکلیفش روشن است. فیلمنامه متوسط هم نهایتا فیلم متوسطی بشود مثل همان‌هایی که امسال دیدیم.

برویم سراغ فیلم‌هایی که دوست داشتید.

کیوان کثیریان: به نظرم «آتابای» به دلایل مختلف فیلم خیلی خوبی بود و در کل بهترین فیلم امسال بود. فیلم جهان مستقلی داشت. یک فیلمنامه سنجیده و یک قهرمانی که یک حرکت و تغییر دارد و قصه‌ای که سر و ته دارد. یک عشق لطیف جذابی که در آن وجود دارد. قصه دراماتیک شده. اوج و فرود دارد. تصاویر جذاب دارد. بازی‌های خیلی خوب دارد و به نظرم اصلا دیده نشد و به نظرم نبودن هادی حجازی‌فر در کاندیداهای بازی و فیلمنامه اشتباه فاحشی بود. نمی‌توانم بگویم متوجهش نشدند چون در گروهی که جیرانی، عسگرپور، آبیار و … هستند که فیلمنامه می‌فهمند، چطور می‌شود «آتابای» در لیست نباشد و مثلا جایزه به فیلمی برسد که به نظر من مشکل اصلی‌اش فیلمنامه‌اش است.  «روز صفر» هم به دلیل اینکه اکشن خوش ساختی بود قابل توجه است. یک قهرمان به همان معنای hero داشت مدل جیمز باند که همه کار از او برمی‌آید. یک بدمن خوب، تعقیب و گریز جذاب، عملیات و … داشت. اینها کمتر در سینمای ایران است. دلیلش هم مشخص است. یکی همان مهارتی که گفتیم و یکی پول زیاد. جدای از اشکالاتی که در فیلمنامه و در ساخت داشت، فیلم قابل قبولی بود. فیلم «شنای پروانه» را هم دوست داشتم ولی مشکل فیلمنامه‌اش این بود که خیلی پخش بود و کاراکترهای فرعی‌اش قصه‌های کلفتی دارند که برای قصه اصلی لازم نبود. مشکل فیلم‌اولی‌ها این است که هر چه دارند می‌خواهند در فیلم اول خالی کنند و من به نظرم این فیلم می‌توانست دو، سه فیلم باشد. قصه‌های جذابی داشت. امتیاز کارگردانش این است که آن فضا را می‌شناسد. قصه خیلی شلوغ بود و همه چیز دارد ولی می‌توانست فیلمنامه روتوش خوبی شود. فیلم مجیدی هم یکی از چهار، پنج فیلم خوب جشنواره بود که نکته اصلی‌اش برگشت او به سینمای سالم قصه‌گو بود. در فیلمنامه مشکلی داشت که فکر می‌کنم با تدوین حل شود. قصه فرعی مفصلی دارد که حدود یک ساعت فیلم شما نصیریان را نمی‌بینید. بحث فیلمنامه امسال خیلی جدی بود و تمام اینهایی که می‌گوییم فیلم‌های متوسط رو به بالا بودند. «درخت گردو» و «مغز استخوان» هم می‌توانند در این لیست جا بگیرند ولی به نظرم نقطه تمرکز «مغز استخوان» اشتباه انتخاب شده. نقطه تمرکز در این قصه باید مرد باشد که تصمیم بگیرد از خودش بگذرد یا نه.

شاهین امین: با فاصله بهترین فیلم جشنواره به نظر من هم «آتابای» است که یک فیلم متوازن و متناسب است و جهان خودبسنده دارد که همه چیزش در خود فیلم پاسخ دارد و ارجاع بیرونی ندارد. همه به هم اعتماد کردند و نتیجه هم خوب شده. همه در جشنواره سعی کردند همه چیز را درباره این فیلم تخفیف بدهند. مثلا می‌گفتند این بهترین فیلم نیکی کریمی است ولی این بهترین فیلمی بود که امسال وجود داشت. وقتی شما یک فیلم خوب می‌بینید باید این جسارت را داشته باشید که درباره‌اش حرف بزنید. ندیدن این فیلم در فیلمنامه و بازیگری خیلی کار عجیبی بود، آن هم در این سالی که فیلمنامه‌های خوبی نداشتیم. «درخت گردو» فیلم خوبی نسبت به باقی فیلم‌های جشنواره امسال بود. فیلم به دلیل ماهیت اتفاقاتی که دارد خیلی تاثیرگذار است. یک چیزهایی دارد که فیلم را در مرز یک اثر درخشان باقی می‌گذارد ولی کماکان بهترین فیلم‌های مهدویان «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» است. در این فیلم رنج دختر گمشده این پدر گم می‌شود.

کیوان کثیریان: همین نقطه تمرکز که گفتم اینجا هم اشتباه انتخاب شده. درباره این فیلم و «روز صفر» یک ایراد بزرگ وجود دارد. اینکه ما ته قصه را می‌دانیم، فیلمساز بیشتر از آن می‌خواهد به ما چه بگوید؟ درام را می‌خواهی چطور شکل بدهی؟ ما که بمباران سردشت را می‌دانیم، بعدش چه می‌شود؟ فراتر از آن چه می‌خواهی بگویی؟

شاهین امین: این رنجی است که این مرد بعد از از دست دادن بچه‌هایش می‌کشد؛ آن دختر گمشده. این اصلا در فیلم فراموش شده.

کیوان کثیریان: مثلا در «روز صفر» ریگی که همه می‌دانیم چطور دستگیر شد قرار است درام را چطور شکل بدهد؟ در فیلم آبیار عشقی که بین برادر ریگی و فائزه وجود داشت و سرنوشت این عشق دراماتیک بود.

سیدعبدالجواد موسوی: «درخت گردو» یک مشکل دیگر هم داشت. اینکه بخشی از بار فیلم را قرار بود نریشن برعهده بگیرد ولی اصلا برعهده نمی‌گرفت. چندبار نریشن می‌شنیدیم که می‌گفت این آدم، آدم سربه زیری بوده ولی بعد از آن اتفاق دیگر آن آدم قبلی نبود. ولی این آدم تا آخر فیلم تغییری نمی‌کرد.

شاهین امین: به خصوص در نیمه اول فیلم نریشن صحنه‌هایی را توضیح می‌دهد که بیننده می‌بیند. این مشکل در «آتابای» هم وجود دارد ولی فقط در ده دقیقه، یک ربع اول فیلم.

کیوان کثیریان: مشکل دیگری که دارد انتخاب مهران مدیری است که اصلا انتخاب خوبی نیست برای یک کاراکتر که قرار است صحنه‌های احساسی را خلق کند. نکته بعدی این است که ما تغییر کاراکتر را نمی‌بینیم. در درام نکته مهم تغییر قهرمان است. این جزو فیلم‌های خوب امسال است ولی این ایرادها را اگر نداشت می‌توانست تبدیل به یک فیلم خیلی خوب شود.

شاهین امین: فیلم دیگری که امسال دوست دارم درباره آن حرف بزنم، «سینما شهر قصه» است. ما معمولا فیلم‌هایی که درباره تاریخ سینما داریم، فیلم‌های آشفته‌ای هستند، یک سری پلان دارند که سراغ فیلم‌های قدیمی می‌روند و صحنه‌های دوست داشتنی را ردیف کردند. اینها یک نخ تسبیح متصل کننده‌ای ندارند. «شهر قصه» برخلاف اغلب اینها یک خط روایی دارد که حتی خط روایی‌اش از مثلا «ناصرالدین شاه آکتور سینما» بهتر است. سعی کرده فیلم‌های مربوط به خط روایی‌اش را انتخاب کند نه لزوما هر فیلمی که در پس ذهنش بوده و سعی کرده اینها یک قالب خوب داشته باشند. بازیگرهایش به اندازه هستند. یک بابک کریمی درخشان دارد، حامد کمیلی‌اش خوب است. این فیلم حداقل تلاشی برای ساخت یک فیلم تاریخ سینما بوده و متوسط رو به بالا است. فیلم دیگری که می‌خواهم از آن حرف بزنم «قصیده گاو سفید» است. این فیلم نسبت به فیلم قبلی بهتاش صناعی‌ها یک قدم خیلی بلند بود. مهارتی که گفتم اینجا نمود پیدا کرده. مضاف بر اینکه پلات قابل طرحی دارد. می‌توانی کلی اشکال بگیری ولی در کلیت می‌شود آن را فیلم خوبی دانست. با پایانش خیلی موافق نیستم چون به نظر می‌رسد فیلمساز تصمیم گرفته پایان فیلمش این باشد نه آن چیزی که پیش می‌رود. درباره فیلم «خورشید»، من دوستش ندارم اما چون فیلم مهمی است درباره آن می‌گویم. فیلم خیلی سختی است به لحاظ ساخت و فیلمبرداری ولی واقعا من از نیما جاویدی با «سرخپوست» که پارسال دیدیم و ترکیبش با مجیدی انتظار فیلمنامه خیلی بهتری داشتم. دو ساعت و ده دقیقه فیلم بود و همین الان می‌شود ۳۰دقیقه از فیلم را درآورد و چقدر هم فیلم بهتر می‌شود. به لحاظ کارگردانی البته خوب بود. اشکال روایت فیلم و ریتم داستانی آن است که به ریتم تصویری‌اش تسری پیدا کرده.

سیدعبدالجواد موسوی: دو تا فیلم را بیشتر از بقیه دوست داشتم. یکی «شنای پروانه» که با اینکه سابقه چنین فیلم‌هایی را داریم مثل «مغزهای کوچک زنگ‌زده» و «ابد و یک روز» اما این فیلم‌ها چون از تجربه زیسته سازندگانش نمی‌آید، خیلی بومی و قابل باور نمی‌شود. من نمی‌دانم هومن سیدی کجا بزرگ شده اما با دیدن فیلمش معتقدم که در چنین محله‌هایی بزرگ نشده و این زندگی را تجربه نکرده به همین دلیل گرما ندارد. «شنای پروانه» را باور می‌کنم و این آدم‌ها را می‌فهمم. آن زن‌ها را خیلی خوب می‌فهمم. زن‌هایی که خودشان ممکن است بزهکار نباشند ولی وارد خانواده‌هایی شدند و سعی می‌کنند با بزرگی خودشان خانواده را به راه بیاورند. همیشه بزهکارها و خلاف‌کارها دستمایه خیلی خوبی برای سینمای روز دنیا بودند ولی ما این را نداشتیم و اگر هم داشتیم یا خیلی باسمه‌ای از کار درآمدند یا کلاه مخملی‌ها یا شکل دیگری که ایرانی نبودند. اینکه توانستیم قابل باور اینها را به تصویر بکشیم نقطه ارزشمند فیلم بود و همان تجربه زیسته که گفتید همان دیالوگ معروفی است که پرویز دوایی به کیمیایی می‌گوید که برو همان چیزی که زندگی کردی را بساز که منجر به ساخت «قیصر» می‌شود، فیلمی که فاصله زیادی با فیلم قبلی‌اش دارد. «آتابای» هم انتخاب دومم است با اینکه این جنس سینما را خیلی دوست ندارم ولی در عین حال جذاب بود. غیر از نریشن فیلم، وقتی تو این فضا را اینقدر خوب درآوردی که حتی من هم که ترک نیستم آن را باور می‌کنم، چرا باید با نریشن توضیح واضحات بدهی؟ «دوزیست» هم ارتباطهای خوبی را به تصویر کشیده بود ولی از یک جایی به بعد از دستش در رفت. «روز صفر» هم که همانطور که کیوان گفت اینکه یک اکشن درست حسابی برای اولین بار داشتیم خیلی مهم بود البته که در همان اکشن یک موارد کاریکاتورگونه داشت که همه هم به آن اشاره کردند. اما مهمترین مشکلش به نظر من دیالوگ‌نویسی‌اش بود که خیلی سطح پایین بود و هیچ ارتباطی با پروداکشن عظیم فیلم نداشت.

شاهین امین: درباره «روز صفر» همه درباره اکشنش صحبت کردیم که من هم موافقم. بیشتر از آن که فکر کنم تحت تاثیر جیمز باند است، تحت تاثیر جیسون بورد است منتهی یک نکته وجود دارد. آن هم اینکه آنها فیلمنامه‌های خیلی خوبی دارند. این فیلم گاف‌های خیلی بد در فیلمنامه دارد. به نظرم فکر کردند اکشن فیلم می‌تواند همه چیز را پوشش بدهد در صورتی که اینطور نیست. اینکه چرا امیر جدیدی برای بازیگری کاندید شد سوال اصلی من از هیات داوران بود‌. او بازی ویژه‌ای نداشت.

کیوان کثیریان: در مورد «تومان» هم باید حرف زد. فیلم مهمی بود از آن فیلم‌هایی که یک جهان تازه‌ای را خلق کرد. بحث شرط بندی محمل داستانی فیلم بود. اصل قصه کاراکتری بود که مضمحل می‌شود و چه بازی خوبی دارد میرسعید مولویان. فیلم یک مقدار طولانی است. به خصوص نیمه اولش خسته‌ات می‌کند. کاشت‌هایی در اول کار دارد که متوجه‌اش نمی‌شوی. باید یک فکری به حال این مقدمه طولانی بشود. همین اتفاق در فیلم مجید بزرگر «ابر بارانش گرفته» هم می‌افتد. تو یک اطلاعی درباره کاراکترت می‌دهی که مدام ادامه پیدا می‌کند. اما این مقدمه خیلی طولانی است و همین مقدمه بد باعث می‌شود فکر کنیم فیلم بدی است. فیلم دیر وارد اصل ماجرا می‌شود. «من می‌ترسم» هم ایده و فیلمنامه خوبی دارد ولی همین مشکل را دارد و بازی‌های نقش اول زن و مردش هم بازی‌های خوبی نیستند.

سیدعبدالجواد موسوی: شخصیت‌پردازی خوبی هم ندارد.

کیوان کثیریان: من به این فیلم‌ها می‌گویم مدل «پرویز». یک فیلم «دشمنان» هم داشتیم که آقای برزگر تهیه‌کننده آن بود. آدم‌های بی‌آزاری که می‌توانند دوست‌داشتنی باشند و شرایط اینها را تبدیل به هیولا می‌کند. در «من می‌ترسم» هم همینطور است. سوژه بدی نیست ولی باید جان‌دارتر تبدیل به قصه شود.

شاهین امین: فیلم دوم بهنام بهزادی «قاعده تصادف» خیلی فیلم خوبی بوده و بعد «وارونگی» که خیلی فیلم پخته‌تری بود را می‌سازد یعنی مهارت را دارد ولی اینجا ۴۵دقیقه طول می‌کشد که داستان شروع شود.

کیوان کثیریان: «آبادان یازده۶۰» با توجه به اینکه با هزینه اوج ساخته شده بود…

اصلا اوج امسال کار شاخصی داشت؟

کیوان کثیریان: نه. پرتعدادتر بود اما کیفیت نداشت. تا پارسال هزینه می‌کرد و فیلم خوب می‌ساخت. یک بخشی از کارهایش با حاتمی‌کیاست که کار خودش را می‌کند. فیلم حاتمی‌کیا تا یک جاهایی براساس ایده بود. راه افتادن اینها خوب بود ولی از یک جایی به بعد خراب می‌شود. حتی یک بدمن خوب که چوب لای چرخ بگذارد ندارد. به خصوص جایی که بحث فضای مجازی می‌آید فیلم تمام می‌شود. از جایی که شریفی‌نیا وارد می‌شود هم فیلم از دست می‌رود. «آبادان یازده ۶۰» هم فیلم سالم و کوچکی است. این فیلم باید یک فیلم مستقل می‌شد و نیازی به اوج نبود.

سیدعبدالجواد موسوی: در این فیلم هم اهمیت رادیو را فقط می‌شنویم و در قصه نمی‌بینیم. صحنه‌های مستند هم کار فیلم را خراب کرده بود. در حد یک فیلم تلویزیونی بود.

کیوان کثیریان: «پوست» هم فیلمنامه خوبی دارد و فضایی است که کارگردان‌هایش می‌شناسند ولی ارتباط من با این فیلم وصل نمی‌شود. به دلیل موضوعش که خیلی دور از ذهن من بود ولی حس خوبی به فیلم داشتم برای اینکه این دو جوان مشخص است فیلمسازی را دوست دارند. قصه یک مقدار از ما دور است و باید در جزئیاتی دقیق شوی که نمی‌دانی چیست. شاید باید یک بار دیگر این فیلم را ببینیم.

شاهین امین: یک نکته درباره «خروج» بگویم. مهمترین نکته این فیلم حسرتی است که ما با دیدن دوباره فرامرز قریبیان روی پرده سینما می‌خوریم. ۴۵دقیقه اول فیلم ما فقط فرامرز قریبیان را می‌بینیم. نگاهی که دارد بی‌نظیر است و با آن صدای گرم و لحن جذاب، درخشان است و اگر در فیلم نبود همان ۴۵دقیقه اول هم فیلم دیدنی نبود. یک نکته دیگر که می‌خواهم اشاره کنم این است که دو فیلم به زبان آذری بود و این خیلی خوب است. وجود این دو فیلم و توجه به اقلیم‌های مختلف خیلی خوب است.

کیوان کثیریان: فیلم‌های کارگردان‌های فیلم‌اولی اغلب فیلم‌های لاجونی بودند و از این دیدگاه می‌آمدند که حتما باید یک فیلم بسازیم. هر چند آنها هم قابل قبول بودند.

شاهین امین: کلا در این جشنواره متوسط تعداد فیلم‌های غیرقابل قبول خیلی کم بود.

کیوان کثیریان: بعضی از فیلم‌ها را بسته به توقعی که از فیلمسازش داریم قبول نمی‌کنیم. مثل «خروج» یا «من می‌ترسم». فیلم بد به معنایی که پرت و پلا ساخته شده باشد در این مجموعه نبود. «تعارض» هم به نظرم فیلم تجربی خوبی بود.

منبع: خبرآنلاین

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها