سینماسینما، ایلیا محمدینیا:
- «فیلم زمانی که به پایان میرسد، تازه در ذهن مخاطب آغاز میشود؛ و این ویژگی خاصی است که کمتر فیلم و مستندی داراست.» کسانی که نقدهای نوشتاری یا شفاهی فیلمها را دنبال میکنند، بعضا با چنین جملاتی مواجه میشوند که در تعریف و تمجید یک اثر از زبان منتقد فیلم جاری و ساری میشود. فی نفسه بهکارگیری چنین جملاتی نهتنها بد نیست، که گاه جان کلام را درباره اثر به مخاطب منتقل میکند. اما مشکل از جایی آغاز میشود که نویسنده یا گوینده این متن درباره چرایی بیان آن در ارتباط با فیلم دلیلی نمیآورد، یا اینکه دلایلش چنان قانعکننده نیست. درنتیجه استفاده از این جملات و جملاتی از این دست صرفا جنبه تعارف و تزیین دارد و البته با واقعیت موجود در اثر همخوانی چندانی ندارد. حال چه زمانی یک فیلم بعد از تمام شدن شروع میشود؟ به نظرم پاسخ آن خیلی هم مشکل نیست. اثری بعد تمام شدن در ذهن مخاطب شروع میشود که بتواند تا روزها و ماهها و گاهی تا سالها در پس ذهن مخاطب بماند. با این حساب، چند فیلم مستند را سراغ دارید که چنین ویژگیای داشته باشند. به نظر میرسد شاید بتوان به عدد انگشتان یک دست بتوان شمرد.
- این روزها فیلم «در جستوجوی فریده» ساخته مشترک کوروش عطایی و آزاده موسوی در گروه هنر و تجربه روانه اکران عمومی سینماها شده است. فیلمی تحسینشده که در یازدهمین دوره جشنواره فیلم حقیقت توانست چند جایزه اصلی را به خود اختصاص دهد. جشنواره دولتی فیلم حقیقت به عنوان مهمترین اتفاق جشنوارهای در حوزه سینمای مستند در خلأ نبود جشنوارههای تخصصی حوزه سینمای مستند در بخش خصوصی همانند جشنواره فیلم مستند کیش به ریاست کامران شیردل تنها ملجأ و پناهگاه مستندسازان است که بلکه آثارشان در معرض دید و قضاوت داوران و منتقدان و علاقهمندان به سینمای مستند قرار بگیرد. همین انحصار هم چشم اسفندیار آثار سینمای مستند کشور است، چراکه ۱۱ دوره برگزاری جشنواره و نحوه انتخاب آثار نشان داد که اگر فیلمسازی بخواهد اثرش در هیئت انتخاب و درنهایت هیئت داوری جشنواره مورد استقبال و دیده شدن قرار بگیرد، باید بر اساس سیاستهای کلی نانوشته مورد نظر جشنواره که البته هیچگاه به صورت علنی وجود خارجی نمییابد، عمل کند. نگاهی به دوره گذشته جشنواره فیلم حقیقت و چگونگی تخصیص جوایز به بعضی آثار بهخوبی نشاندهنده همین سیاست جاری در میان سیاستگذاران جشنواره است. فیلمهایی چون «در جستوجوی فریده» عمدتا به جهت خنثی بودن موضعاتشان صرفا به آن جهت که در بیان قصه خود موفق عمل کردهاند و البته احساسات رقیق مخاطب را تحریک کردهاند، مورد توجه قرار میگیرند، بدون آنکه توجه شود که همین فیلم، هم در مضمون و هم در روایت، نمونهای خوب از فیلم «زمناکو» ساخته مهدی قربانپور است، که اتفاقا در همین جشنواره فیلم حقیقت اکران شد و قدر دید و در گروه هنر و تجربه روانه اکران شد. اینکه هیئت انتخاب و داوران جشنواره چگونه به فیلمی که کپی فیلم دیگر در مضمون و ساختار است، توجه ویژهای داشته است، از عجایب روزگار است، و این نشان میدهد که به نظر میرسد اساسا داوران و اعضای هیئت انتخاب فیلمهای جشنواره خیلی هم اهل فیلم دیدن نیستند، وگرنه اینقدر راحت آرای خود را خرج نمیکردند.
- فیلم مستند «در جستوجوی فریده» درباره دختری است که در آستانه ۴۰ سالگی به دنبال هویت و ریشههای خود جستوجویی با چشماندازی مبهم را آغاز میکند. او که در کودکی توسط زوجی هلندی از ایران به فرزندخواندگی گرفته شده است، به رغم مخالفت والدینش جستوجویی را برای یافتن پدر و مادر واقعیاش آغاز کرده و تصمیم دارد برای اولین بار به زادگاهش، ایران، سفر کند. چند سال پیش مهدی قربانپور مستندی ساخت با عنوان «زمناکو» که درباره جوانی است به نام علی که در ۱۶ مارس ۱۹۸۸(۲۵ اسفند ۱۳۶۶) هنگام بمباران شیمیایی حلبچه توسط رژیم صدام از سرزمین مادریاش جدا شده، به ایران آورده میشود. او در کنار زنی در ایران بزرگ میشود، اما با مرگ مادر ایرانیاش او به دنبال هویت گمشده خود به کردستان عراق بازمیگردد. داستان هر دو فیلم یکی است و البته ساختار روایی هر دو نیز از یک آبشخور میآید. یک مضمون تکراری لزوما عیب اثر نیست، اما وقتی ساختار هم تکراری باشد، آن وقت است که باید به هیئت انتخاب و داوری جشنواره فیلم حقیقت به دیده شک نگاه کرد.
- با این همه، فیلم درام خوبی دارد که کارگردانان و همچنین تدوینگر فیلم بهخوبی آن را در سراسر فیلم تعمیم میدهند. فیلم بهخوبی مخاطبش را با خود همراه میسازد، تحت تاثیرش قرار میدهد و حتی موفق میشود احساساتش را برانگیزد، و همین امر باعث شده گاهی تماشاگر احساس کند با فیلمی داستانی مواجه است. به همین جهت هم هست که مخاطب بهخوبی تا پایان کار با کاراکتر اصلی فیلم همراهی میکند. اما مشکل فیلم درست در جایی بروز مییابد که میبایست نقطه قوت آن باشد، یعنی بحران هویت و جستوجو برای شناخت گذشته و ریشهها و اصالت شخصی و تقابل دو فرهنگ و دو نگرش.
- سازندگان فیلم در سراسر اثر خود صرفا نقشی همانند یک آگهی کودک گمشده را برای پرسوناژ اصلی تعریف کردهاند، بی هیچ خلاقیتی. «در جستوجوی فریده» از همان دست مستندهایی است که باب میل تلویزیون و مخاطب میلیونی آن است، که اگر این خواسته مطلوب سازندگانش باشد، باید گفت موفق عمل کردهاند. اما جوایز متعدد داخلی فیلم زنگ خطری برای سینمای مستند است که نشانی را غلط نروند. اگر فیلمی در جشنواره فیلم حقیقت جایزه گرفت، لزوما فیلم مهمی در سینمای مستند نیست.
- فیلم عمق ندارد و کاراکترش خیلی زود در میان حجم عظیم فیلمهای مشابه از این دست در حافظه مخاطب میلیونی گم و کماثر میشود و این در تضاد کامل با چیزی است که بعضی منتقدان درباره این اثر قائل هستند که فیلم با پایانش برای مخاطب شروع میشود، و به نظر میرسد این صرفا یک تعارف مهماننوازانه ایرانی است تا واقعیتی پذیرفتنی
منبع: ماهنامه هنروتجربه