سینماسینما، رویا فتحاللهزاده
فیلم داستانی «طلاقم بده به خاطر گربهها» بر اساس داستانی واقعی از زندگی زوجی جوان روایت میشود که پس از سالها تحمل مصایب و مشکلات با وجود علاقه به یکدیگر برای درخواست طلاق به دادگاه مراجعه میکنند. فیلم بر مبنای روایت کاراکترها و کنشگری آنها در یک لوکیشن جریان مییابد و شکل میگیرد. با اینکه در لوکیشن فیلم فقط چند صندلی و یک میز و چهار انسان وجود دارد، اما راویان، قصه خود را چنان واقعی بازگو میکنند که مخاطب میتواند اتفاقها و حوادث را بهراحتی در ذهن خود تصویرسازی کند. راست این است که کارگردانی فیلمهای تکلوکیشن و دیالوگمحور نیازمند هوشمندی و جسارت است و محمدعلی سجادی در مقام یک کارگردان پیشکسوت بهخوبی توانسته است با ایجاد فضایی تعلیقآمیز و پرکشش از عهده چنین هنری برآید. وجود اتمسفری تعلیقآمیز، معماگونه و رازآمیز ضمن بهکارگیری ماهرانه عناصر سینمایی از جمله تغییر زاویه دوربین صحیح و بهجا در مواقع ضروری، ریتم مناسب روایت، موسیقی با تمی هراسناک و رازآمیز و کنشگری و حالات چهره مدیریتشده بازیگران از مهمترین ویژگیهای فیلم به شمار میرود.
«طلاقم بده به خاطر گربهها» دارای داستانی واقعی و برشی از زندگی روزمره است، اما تجربه زیسته پرستو در جهانی فراواقعی جریان دارد. از اینرو سجادی در فیلم تا حدودی فضایی سورئالیست را نیز ایجاد کرده است. فیلم علاوه بر اینکه بر مسئله روانپریشی پرستو و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن او از سوی موجودات وهمی تمرکز دارد، مسائل اجتماعی و جامعهشناختی را نیز بازنمایی میکند. برای نمونه، مسئله ازدواج زودهنگام دختران در خانوادههای کمبضاعت یکی از مهمترین مسائل اجتماعی موجود در فیلم است. پرستو، دختری ۱۳ ساله، همراه با مادرش زندگی میکند. پدر پرستو فوت شده است و آنها با مستمری پدر روزگار را سپری میکنند. چنین شرایطی موجب میشود مادر پرستو برای ازدواج زودهنگام دخترش خشنود شود. اما پرستو به بلوغ فکری و عاطفی برای ازدواج نرسیده است، بنابراین در پاسخ به خواستگارش توانایی اظهارنظر نداشته است. در سکانسی قاضی دادگاه از آقای محمودی میپرسد: «خودش چی؟ با خانومت حرف زده بودی؟!» آقای محمودی میگوید: «بله، باهاش حرف زدم. چیزی نگفت! بعدا بهم گفت که اصلا نمیفهمیده که من چی میگم! یعنی اصلا هوش و حواسش پیش ما نبوده.» و سپس ادامه میدهد: «مادر خانومم بیشتر به این وصلت رضایت داشتن.» از اینرو پرستو در رویارویی با ازدواج زودهنگام و نابههنگامش پاسخی جز بهت و سکوت نداشته است و پربیراه نیست که بگوییم آسیبهای روانی پس از ازدواجش نیز نتیجه همین شوک روانی است. مسئله اجتماعی دیگر که در فیلم به آن اشاره میشود، معضل خرافهگرایی و باور بخشی از جامعه ایران به سحر و جادو و حلوفصل آن با رجوع به رمال و دعانویس است. این کنش زمانی روی میدهد که فرد یا افرادی از درمانهای علمی بیماری خود نتیجهای نمیگیرند و به دلیل احساس درماندگی به شیوههای درمانی نامتعارفِ دعانویسها پناه میبرند.
درنهایت میتوان گفت فیلم «طلاقم بده به خاطر گربهها» در مسیر سینمای معمایی و رازآلود سجادی حرکت کرده و اینبار نیز تجربهای نو را برای مخاطبانش به ارمغان آورده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه