دختر شهید عباس بابایی بودن سخت است. سخت، چون چشم های جامعه تو را نگاه می کنند، اما نمی بینند. صدایت را می شنوند، اما گوش نمی دهند.
دختر شهید بابایی بودن سخت است، چون یک ایران یک کشور از تو توقع دارند و تو باید در برابر تمام این توقع ها، آرام و متواضع راهت را ادامه دهی. این حرف ها را سلما بابایی راجع به خودش نمی زند، بعدازظهری که همراه با ونداد دوشن، همکار قدیمی اش مهمان ما در دفتر روزنامه جام جم بود از لابه لای حرف هایش که نمایانگر عزت و سختکوشی درونی اش بود، احساس کردم. «وکیل مدافع» که این روزها بر پرده سینماهاست، فیلمی است در حوزه دفاع مقدس با کارگردانی مشترک سلما بابایی و ونداد دوشن. فیلمی که در یک کلام می گوید: هیچ کسی حق ندارد از جنگ، دفاع مقدس و شهدا برای منافع شخصی و سیاسی خودش سوءاستفاده کند. آنچه پیش روی شماست حاصل دو ساعت گفت وگو با این دو کارگردان جوان درباره نخستین فیلم بلند سینمایی شان، وضعیت اکران و سینمای دفاع مقدس است که خواندنش خالی از لطف نیست.
بابایی: می خواستم این کار را بکنم، اما ایشان در آن زمان خارج از ایران بودند. حتی وقتی که به ایران برگشتند و از جریان فیلم ما باخبر شدند خیلی گله کردند که چرا به ایشان حرفی نزدیم. حالا امیدوارم از حضور ایشان بتوانیم در کارهای بعدی مان بهره ببریم.
بابایی: در فیلم نقشی که مناسب ایشان باشد نبود، اما در نظر داشتم از آقای حسینی به عنوان مشاور بخواهم کنارمان باشند.
بابایی: وقتی دفتر فیلمسازی را تاسیس کردیم، هدف مان را گذاشتیم روی ساخت آثاری با محوریت زندگی شهدایی که کمتر کسی آنها را می شناسد، اما در نظر داشتیم به مرور زمان فیلم بلند هم بسازیم تا این که فیلمنامه ای از آقای شاهمرادی زاده به ما پیشنهاد شد که با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس (اواخر امسال)، تصمیم گرفتیم با بازنویسی مجدد آن را بسازیم.
دوشن: وقتی فیلمنامه آقای شاهمرادی زاده را خواندیم به نظرمان چندان گیرا نیامد و در عین حال هزینه گسترده ای می خواست که سرمایه گذار ما (شرکت سرمایه گذاری مبینا) قادر به تامین آن نبود. در نهایت با آقای علی اکبری (تهیه کننده فیلم) صحبت کردیم و ایشان جانمایه این فیلمنامه را تحسین کردند. طرح اولیه را از فیلمنامه آقای شاهمرادی زاده استخراج کردیم و فیلمنامه جدید و کاملی به نام «وکیل مدافع» نوشته شد.
دوشن: وکیل مدافع، ماجرای یک مرد ساده شهرستانی به نام شمس الدین (با بازی ایمان افشاریان) است که هواهای بزرگی در ذهنش دارد، هواهایی که اندازه آنها نیست. این مرد دوست کارگردانی (با بازی کورش تهامی) دارد که در نهایت با قرار دادن این شخصیت در موقعیت های فانتزی به او می فهماند که نیت تو درست نیست.
بابایی: در واقع کارگردان داخل فیلم، می خواهد به شخصیت اصلی داستان درس بدهد و بنابراین موقعیت هایی واقعی را از جنگ پیش روی او می گذارد که به او بفهماند: «تو نباید از جبهه و جنگ سوءاستفاده ببری».
دوشن: به تحول می رسد، ولی ما باز هم در انتها به نوعی راه وسوسه شدن را برای این آدم باز گذاشتیم. چون وسوسه هیچ وقت انسان را رها نمی کند.
بابایی: وسوسه شدن خصلتی است که بین تمام انسان ها مشترک است، اما انسان می تواند بر وسوسه هایش غلبه کند.
دوشن: البته این راه هم بگویم که ما از مفهوم واقعی فیلم در جهت تعمیم آن به مفاهیم دیگر بهره بردیم. به این دلیل که مردم ما برای شهدا احترام زیادی قائل هستند که گاهی بعضی ها از این احترام سوءاستفاده می کنند و همین مردم را دلزده می کند.
بابایی: ما هیچ وجه مشترکی (چه به لحاظ ساختاری و چه متن) بین این دو فیلم نمی بینیم، اما شاید چون مشاوره فیلمنامه ما آقای رضا مقصودی همان فیلمنامه نویس فیلم لیلی با من است، هستند بعضی ها این طوری احساس می کنند، اما واقعا نظر ما از ابتدا این نبود که فیلمی با نگاه به لیلی با من است، بسازیم.
شاید اگر مشاور فیلم تان را تغییر می دادید این شباهت نسبی اصلا به وجود نمی آمد!
دوشن: اتفاقا خود آقای مقصودی جلوی این مساله را می گرفت و باعث می شد شباهت بین این دو فیلم به وجود نیاید. ضمن این که من خوشحالم فیلم ما را با فیلم لیلی با من است مقایسه می کنند، چون در سینمای ایران فیلم های طنز دفاع مقدسی یا متعالی است مثل لیلی با من است یا غیرمتعالی مثل بعضی از فیلم ها که نام شان را نمی برم. از این جهت خوشحالم که فیلم مان را با طنزی متعالی مقایسه می کنند، اما واقعیت این است که نه قصه، نه سیر تحول شخصیت اصلی و نه هیچ کدام از جزئیات فیلم ما هیچ ربطی به لیلی با من است ندارد. لیلی با من است در زمان حال اتفاق می افتد و شخصیت اصلی داستان می داند که به جبهه و فضای واقعی جنگ می رود، اما در وکیل مدافع شخصیت اصلی وارد دنیایی فانتزی می شود.
دوشن: ما می توانستیم کارمان را با یک گونه دیگر شروع کنیم، اما چند مساله داشتیم. اولا این که خودمان پول نداشتیم و سرمایه گذاری داشتیم که درست است سرمایه اولیه را در اختیارمان گذاشت، اما به گیشه و به فروش هم فکر می کرد.
بابایی: سرمایه گذاران ما لطف کردند در شرایط فعلی این سرمایه را در اختیار ما گذاشتند و البته گیشه برای ما و برای هر کارگردانی مهم است. چون هر فیلمسازی فیلم می سازد که مردم آن را ببینند. اگر ما فیلم مان را با کار کمدی دفاع مقدسی ساختیم، به این خاطر بود که مردم در شرایط کنونی خیلی تاب دیدن فیلم های جنگی را ندارند و نیاز است برای کشش بیشتر داستان از طنز هم استفاده شود.
دوشن: البته وکیل مدافع فیلمی نیست که مردم با دیدن آن در سالن ریسه بروند و طنز موجود در آن صرفا برای گرفتن واقعیت تلخش است. واقعیت تلخی که در جامعه کنونی همه ما از آن متاثر هستیم و گریزی هم از آن نیست.
بابایی: در واقع هدف ما از ابتدا گیشه نبود. چون اگر می خواستیم این طور فکر کنیم سراغ سوژه های گیشه پسند می رفتیم، نه دفاع مقدس. سال ها پیش جنگی در کشور ما رخ داد که خیلی ها از آن لطمه دیدند و یکی از آن خیلی ها؛ خود من. من که پدرم را در جنگ از دست دادم وقتی خیلی از اتفاقات کنونی را می بینم به شدت متاثر می شوم و دوست دارم از راهی که می توانم یعنی تصویر و فیلم به مردم بگویم که ما همدرد شما هستیم و شاید همین تصاویر و فیلم ها تلنگری باشد به کسانی که عملکرد نامطلوبی در سطح جامعه دارند.
بابایی: راستش را بخواهید با وضعیتی که من الان از بازخورد فیلمم در جامعه می بینم باید بگویم که بله، انگار دیگر دغدغه جنگ و دفاع مقدس وجود ندارد. ببینید، شما کاری انجام می دهید که دغدغه همه هست، اما وقتی ارزشی برای آن قائل نمی شوند، چرا باید آن را ادامه دهید؟ من هم می توانم بروم سراغ مضمونی دیگر که هم راحت تر است و هم گیشه بهتری دارد. شمای مسوول چرا قول حمایت از سینمای دفاع مقدس را می دهید و بعد که به مرحله عمل می رسد روی حرف تان نمی ایستید؟ کشور ما الان به سمت و سویی می رود که جبهه و جنگ در حال فراموشی است! مردم ما به قدری درگیر امرار معاش و مشکلات اقتصادی هستند که دیگر جبهه و جنگ برایشان معنایی ندارد. خون های زیادی برای این که ایران، ایران باشد ریخته شد و من واقعا امیدوارم مشکلات فعلی مردم هر چه سریع تر حل شود. نوجوان ها و جوان های امروز ما اصلا نمی دانند دهه ۶۰ چه اتفاقاتی در ایران افتاده! خب در اینجا سینما به عنوان یک رسانه فراگیر چه رسالتی دارد؟ آیا نباید واقعیت آن روزها و آن آدم ها را برای نسل جدید به تصویر بکشد؟ آیا نباید متولیانی باشند که فیلمسازان را در این زمینه حمایت کنند؟
دوشن: به نظر من با گذشت سال ها از جنگ، اما همچنان سینمای دفاع مقدسی موضوعات ناب و جذابی برای ساخت دارد. از جنگ جهانی دوم سال ها می گذرد، اما ببینید کریستوفر نولان در «دانکرک» چه کرده. پس جنگ منبع پایان ناپذیر سوژه است، اما اگر قرار باشد یک نوع تفکر خاص را مدام در تمام فیلم های دفاع مقدس تکرار کنید، نتیجه اش می شود دلزدگی و خستگی از سینمای دفاع مقدس. هشت سال در این کشور جنگ بوده و الان دست فیلمساز باید باز باشد که هرکس برداشت خودش را از جنگ داشته باشد، چرا حکم می کنید که همه یک جور فکر کنند! به تعداد تمام فیلمسازها، سینمای ایران می تواند فیلم دفاع مقدسی داشته باشد. چندوقت پیش شنیدم که آقای حاتمی کیا از فیلم «باشو غریبه ای کوچک» بسیار تمجید کردند. خب این نشان می دهد که آقای بیضایی در آن زمان نگاهی به جنگ داشتند که هنوز که هنوز است تازگی دارد. وقتی اجازه بدهید در فیلمسازی تکثر افکار حاکم شود قطعا شاهد آثار بی نظیری در حوزه دفاع مقدس خواهیم بود.
دوشن: اساسا باید الگو را از سینما حذف کرد برای این که سینما حاصل تفکر است. فیلمساز یک انسان متفکر است که راجع به یک موضوع فکر و سوژه موردنظرش را از آن استخراج کرده است. وقتی شما با چنین تفکری مواجه هستید باید الگو را از آن حذف کنید. چرا ما نباید منحصر به خودمان باشیم؟ فیلمساز در واقع باید فکر خودش را به بیننده منتقل کند.
بابایی: در کنار آن باید فضای مناسبی جهت حمایت از فیلمساز فراهم شود. چون یک دست صدا ندارد و فیلمساز به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد.
بابایی: نه، نتوانسته. به خصوص در سال های اخیر فیلم های دفاع مقدسی در اندازه ای نبوده که بتواند واقعیت تمام و کمال دفاع مقدس را به تصویر بکشد.
دوشن: دقیقا برمی گردیم به همان موضوعی که گفتیم. ببینید ما در سینمای دفاع مقدس دو نسل را با تکرار یک محتوای مشترک در این فیلم ها از خودمان راندیم. بنابراین نمی توانیم انتظار داشته باشیم نسل سوم جذب این سینما شوند.
بابایی: البته اتفاقات حاشیه ای که در متن جامعه وجود دارد هم در دلزدگی مردم از سینمای دفاع مقدس موثر است. بنابراین نمی توان از مردم چندان توقع داشت، اما از مسوولان چرا!
دوشن: مردم ما نسبت به شهدا احترام بسیاری قائل هستند. چندوقت پیش فیلم مستندی می دیدم که تعدادی از شهدای نیروی هواپیمایی را پیدا کرده بودند. در فیلم نشان می داد شهدا را بدون هیچ مراسم خاصی به بهشت زهرا می بردند و فقط طبق رسم نیروی هواپیمایی روی تابوت ها نشانی از خلبان ها (هلمت) گذاشته بودند. دوربین اما، فقط واکنش مردم اطراف را نشان می داد که با وجود چنین تشییع بی شکوهی چقدر عکس العمل مردم فوق العاده است. می خواهم بگویم مردم احترام ویژه ای برای شهدا و جبهه و جنگ قائل هستند، اما وقتی ما همان طور که گفتم یک مفهوم خاص را مدام در فیلم های مختلف تکرار کنیم و به مردم القا کنید وقتی سراغ دیدن فیلم در این ژانر می روید باید چنین مفاهیمی را ببینید، ناخودآگاه مردم دلزده می شوند.
دوشن: باشو غریبه ای کوچک، آژانس شیشه ای و به نام پدر.
بابایی: من هم فیلم هایی که آقای دوشن گفتند را دوست دارم و کلا فیلم هایی که در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشند و البته در سال های اخیر متاسفانه کمتر شاهد فیلمی هستیم که حرفی برای گفتن داشته باشد.
دوشن: فیلم های جدید ما در این حوزه دیدگاه مردم را کم دارد. فیلمسازان حوزه دفاع مقدس در سال های اخیر بعضا از دید خودشان به آن ایام نگاه می کنند، نه از دید مردم و مردم این دیدگاه را دوست ندارند.
بابایی: فکر نمی کنم مسوولان چندان رغبتی به کار حرفه ای در این حوزه داشته باشند. البته عنوان می کنند ما دغدغه فیلم های دفاع مقدسی را داریم، اما به مرحله عمل که می رسد عقب می کشند. البته این عقب نشینی معمولا شامل حال فیلمسازان جوان است؛ چون به کسانی که قبلا در این عرصه فیلمسازی کرده اند تسهیلات خوبی ارائه می شود، اما برای امثال ما ریسک نمی کنند.
البته این ذهنیت وجود دارد که شما به عنوان دختر شهید بابایی در دایره تقسیم تسهیلات و امکانات می گنجید.
بابایی: واقعا این طور نیست و هیچ اتفاق خاصی به واسطه دختر شهید بابایی بودن برای من نیفتاده. ما تا به امروز هر کاری انجام دادیم با کمترین هزینه و البته بالاترین کیفیت بوده، اما غالبا چنین تصور اشتباهی راجع به ما می شود.
بابایی: «آقازاده» به فرزندان مسوولان و مدیرانی را می گویند که از نام و نفوذ و قدرت پدرانشان سوءاستفاده می کنند. به خاطر جوی که ایجاد شده مردم وقتی من و امثال من را می بینند، می گویند «این هم یکی مثل اونهاست!». می خواهم بگویم همه را به یک چوب نرانیم. از کجا می دانید من از اسم پدرم سوءاستفاده کردم؟ از کجا می دانید دختر یا پسر شهید دیگری از اسم و موقعیت پدرشان سوءاستفاده کردند؟ من و امثال من در دایره مفهوم «آقازاد گی» این جامعه نمی گنجیم، اما به ما می گویند «آقازاده» و این باعث دل شکستگی ما می شود.
بابایی: بله، پدران ما «آقا»ی به تمام معنا بودند، اما من و خانواده ام هیچ وقت هیچ سوءاستفاده از نام و جایگاه و موقعیت پدرمان نکردیم.
دوشن: خانم بابایی اگر جزو آقازاده های مصطلح بودند که الان ما مجبور نبودیم با سرمایه خصوصی فیلم بسازیم.
بابایی: در زمان جنگ ما اصلا پدرمان را نمی دیدیم. ما آنقدر پدرمان را نمی دیدیم که حتی با هم یک مسافرت نرفتیم. تنها خاطره ای که از پدرم راجع به این موضوع به یاد دارم زمان اکران فیلم «عقاب» هاست. آن زمان از ایشان دعوت به تماشای فیلم در سینما کرده بودند که آن هم شاید حدود ده دقیقه در سالن نشستند و بعد رفتند که به کارشان برسند.
بابایی: آیا واقعا ترتیب اثری به گفته های ما داده می شود؟ ما امروز با مشکلاتی در کارمان روبه رو شدیم که الان خود من به این نتیجه رسیدم دیگر کار دفاع مقدسی نمی سازم و البته افسوس هم می خورم؛ چون من و امثال من هستیم که می توانیم مفاهیم آن سال ها را عمیق به تصویر بکشیم. به نظرم برای خیلی از مسوولان ما دیگر دفاع مقدس اولویت نیست، چون فقط حرفش را می زنند.
منبع: روزنامه جام جم