امسال هم جشنواره فیلم فجر به سبک و سیاق هر ساله با واکنش های متفاوتی روبرو بود اما آن چیزی که امسال در جشنواره فیلم فجر برای من نمود بیشتری داشت این بود که نوعی خشم و خروش در اغلب فیلم های امسال مشاهده کردم که به گمانم مصداق بارز این ضرب المثل قدیمی بود که از کوزه همان برون تراود که در اوست. من در این خشونت ها اغراقی ندیدم، فیلمسازان در روایت فیلم شان کاملا مطابق با واقعیت جامعه پیش رفتند و از آن تخطی نکردند. به عنوان نمونه خروشی که در فیلم متری شیش و نیم، ماجرای نیمروز رد خون، شبی که ماه کامل شد و… دیدم این روزها کاملا دیده می شود و فضای جامعه به همین اندازه خشن شده است. این نمودی از دورانی است که طی کرده ایم تا به این مرحله رسیده ایم. دورانی که با مسائل سیاسی اجتماعی ما همراه بوده و به صورت همه جانبه بر مملکت ما حاکم شده طبیعی است که فیلمساز به عنوان بخشی از جمعیت این مملکت به حوادث دور و اطراف خود نگاه می کند و واکنش نشان می دهد. اگر گرانی و فقر در کشور بیداد می کند و اگر بحث بی عدالتی در جامعه مطرح می شود انعکاس آن را امروز در فیلم ها می بینیم. نکته مهم دیگری که در میان فیلم های جشنواره امسال دیده می شد بی عدالتی حاکم در جامعه است فیلمی نظیر «درخونگاه» به کارگردانی سیاوش اسعدی یا «خون خدا» ساخته مرتضی علی عباس میرزایی نمونه کامل فیلم هایی هستند که بی عدالتی موجود در اطراف مان را روایت می کنند. فیلم «خون خدا» به واقع روی موضوع عجیب و غریبی دست گذاشته اگرچه افراط در فرم وجود دارد اما مضمونش عجیب و غریب است و به درستی به مظلومیت مردم ما اشاره می کند. از این مثال ها به اینجا می خواستم برسم که بی عدالتی یا خشونت موجود در فیلم ها، سینمای ایران را در ناتورالیسم غرق کرده و این اصلا خوب نیست. ناتورالیسمی که فیلمساز مقهور واقعیت می شود به طوری که نه تنها در آن دخل و تصرف نمی کند بلکه عینا واقعیت را بر سر مخاطب هوار می کند. این در حالی است که تماشاگر سینما در همه جای دنیا به سینما می رود که بخشی از اوقات فراغت خود را بگذراند و در ضمن تفریحی هم بکند اما عامه مردم در ایران وقتی به سینما می روند عینا همان مشکلات خود را بر پرده سینما دوباره می بینند که این باعث نوعی دلزدگی در مخاطب می شود و از اینجا این نگرانی به وجود می آید که مخاطب به سمت نوع دیگر سینما که همان فیلم های ماهواره ای و سریال های ترکی که رویازدگی در آن بیداد می کند، کشیده شود. در فیلم های سینمای ایران اندک رویا هم دیده نمی شود؛ مخاطب واقعیت محض را که همان ناتورالیسم است بر پرده می بیند و این درحالی است که رویا یعنی تخیل که سینمای ایران به آن به شدت نیازمند است.