سینماسینما، محمد حقیقت:
چهارمین فیلم جعفرپناهی بعد از اینکه بیست سال محکوم به فیلم نساختن شده بود حالا در مسابقه جشنواره کن دربخش مسابقه بنمایش در آمده است. درشب نمایش در کاخ جشنواره یک صندلی خالی به اسم او در سالن رزرو شده بود. تا حداکثرتبلیغاتی ممکن را برای فیلمش بکنند و دل تماشاگران و داوران را بدست آورند.
البته که این جوربرنامه ریزی ها هنوز جواب میدهد و عدهای هم استفاده میکنند. جشنواره کن جدا ازارزش های هنری اش یک بازار مکاره غریبی است که میشود استفادههای گوناگون کرد.
اسم فیلم جعفرپناهی «سه رخ» است اما از ابتدا تا انتهای فیلم شما دو رخ بیشتر نمیبینید. رخ کارگردان که با وام گیری بیش از حد از کارهای کیارستمی سعی دارد همان روش را بکاربرد اما به هوشیاری و متانت او نیست و رخ دوم، رخ یک هنرپیشه که گویا بسیار مشهور است و حتی در کوره دهات ایران هم او را همچون هنرپیشه های بزرگ هالیوود میشناسند. رخ سوم غایب است که شهرزاد رقصنده فیلم قیصر است و اسم رسمی داشته وشاعر و نقاش هم شده و بعد از انقلاب دیگر نتوانسته کارکند.
البته رخ چهارمی در کار است که بهروز وثوقی است ! بهروز وثوقی که دربارهاش حرف میزنند و پوستر تنگسیر او را به هم نشان میدهند. درفیلم قرار است دختر جوانی که در حوالی بانه خودکشی کرده چون نمیتوانسته به ارزویش (هنرپیشه شدن) برسد؛ از خودش یک ویدئو درست میکند و خطاب به هنرپیشه مورد علاقه اش میفرستد. که به دست کارگردان معروف، «جعفرپناهی» میرسد.
هر دو ناراحت به سوی دهکده دختر مورد نظر به راه می افتند تابه ماجرا پی ببرند. به سبک «زندگی ودیگر هیچ» کیارستمی و دیگر فیلمهایش فیلم شروع میشود و بارها و بارها تماشاگر یاد «طعم گیلاس»، «باد ما را خواهد برد» و «زندگی ودیگر هیچ» می افتد.
البته صحنه های گاه جالب در فیلم دیده میشود و کلا نسبت به آخرین ساخته های پناهی، شسته و رفته تر کار شده است. گاه صحنه هایی که کارگردان با پیرمرد دهکده اینجا و آنجا سرحرف را باز میکند، کشدار و بیهوده بنظر میآید و گاه مثل سکانس آخر که دخترک دهاتی به دنبال هنرپیشه مشهور میدود تا با وی دهکده خود را ترک کند از صحنههای قوی این اثر است.
باید اضافه کرد که در پایان نمایش رسمی این فیلم که با حضور فرزندان جعفر پناهی و دو هنرپیشه زن فیلم در کاخ جشنواره بود، تماشاگران فیلم را بسیار آنرا تشویق کردند.