سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
سمفونی لذت و حسرت
درخت گردو ساخته محمد حسین مهدویان در عین تاثیرگذاری، از برخی جهات برای مخاطب ناامیدکننده است. اما در کل، این فیلم یکی از مهمترین فیلمهای امسال جشنواره است.
تمهیدات بصری که محمدحسین مهدویان در فیلمهایش در نظر میگیرد موجب موفقیت او در عرصه کارگردانی و تصویر کردن موقعیت میشود، چه در انتخاب اندازه نماها، لنز، میزانسن و زاویه دوربین و چه در جلوههای ویژه و تغییراتی که در کیفیت تصویر ایجاد میکند.
در این فیلم محمدحسین مهدویان حادثه تلخ و غیرانسانی بمباران سردشت در سال ۱۳۶۶ را به تصویر میکشد. از این جهت بر تلخ و غیرانسانی بودن آن تاکید میکنم که کارگردان در به تصویر کشیدن آن موقعیت و تلخ بودن آن کم نگذاشته و برای انطباق تصویر ارائه شده در فیلم با تصاویر ذهنی مخاطب دهه شصتی موفق بوده است. از سوی دیگر در تصویر کردن آن موقعیتها و عمق فاجعه و آسیبهایی که به مردم کرد زبان منطقه سردشت وارده شده از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. این مسئله باعث میشود در بسیاری از سکانسها مخاطب تحت تاثیر فضای احساسی، تلخ و بعضا غیرقابل تحمل آن قرار بگیرد.
نمیتوان بازی چشمگیر پیمان معادی را در این فیلم نادیده گرفت. بازی پیمان معادی به عنوان یکی از وجوه مثبت کار، انکار ناپذیر است. موقعیت احساسی و همراهی برانگیزی که به واسطه اجرای درست و حرفهای پیمان معادی، طراحی مناسب لباس و تمرین و بیان خوب او در قالب گویش و زبان کردی ایجاد شده است، جزو وجوه مثبت فیلم تلقی میشود. به همان اندازه که پیمان معادی خوب ایفای نقش میکند، بازی مهران مدیری خیلی بد است. خیلی بد شاید سلیسترین و شیواترین واژهای باشد که در توصیف بازی مهران مدیری در فیلم میشود بیان کرد.
از عوامل ضعف فیلم میتوان به انتخاب بازیگران و طراحی چهره اشاره کرد. اما ضعف عمده درخت گردو در فیلمنامهنویسی آن است. با وجود اینکه داستان فیلم مبتنی بر یک اتفاق واقعی بسیار پرکشش است، در تبدیل این رخداد به فیلمنامه، درخت گردو میلنگد.
در این فیلم بیشتر خود سوژه فیلمنامهنویس را جذب کرده تا جایی که از توصیف و تبیین موقعیت داستانی، معرفی ابعاد شخصیتهای فیلم و پررنگ شدن عقبه ارتباطی آنها با هم فارغ شده است. در نهایت تمام این نقصها باعث شده شخصیتها برای ما رنگ پیدا نکنند. فیلم در تلاش است این نقایص با نریشنها برطرف شود. نریشنهایی که در موقعیتهای مختلف فیلم تلاش میکند روحیات، شخصیتها، دردها، خوشحالیها، نگرانیها و شیوه نگاه آنها به موقعیت را بیان کند. بدیهی است که نریشن نمیتواند جای موقعیتها را بگیرد. اگر قسمت هیجانی و احساسی فیلم را کنار بگذاریم این بخش از ماجرا باعث میشود فیلم از سطح بالا به سطح متوسط نزول کند. بنابراین از حیث فیلمنامه میتوان گفت درخت گردو ضعیفترین فیلم در کارنامه مهدویان است.
خداحافظ حاج ابراهیم!؟
فیلم خروج به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا به طرز شگفتآوری ناامیدکننده بود. زمانی این تحلیل وجود داشت که مسعود دهنمکی تلاش میکند که جا پای ابراهیم حاتمیکیا و مدل کار ابراهیم حاتمیکیا بگذارد، هرچند که تفاوتهای زیادی در مدل نگاه این دو به سینما هست، ولی هیچوقت هیچکس فکر نمیکرد ابراهیم حاتمیکیا کسی باشد که کیفیت کارش در تمام جهات افت پیدا کند تا جایی که با مسعود دهنمکی آن هم در فیلمهای ضعیفش مقایسه شود.
فیلم خروج ساخته ابراهیم حاتمیکیا در جمیع جهات فیلم ضعیفی است. اما مهمترین ویژگی که باعث ناامیدکنندگی است فیلمنامهی بیکیفیت، نخراشیده و عمل نیامدهای است که از یک رخداد واقعی اقتباس شده. رخدادی که ذاتا پتانسیل بسیاری برای تبدیل شدن به یک فیلمنامه بسیار خوب داشته، اما ابراهیم حاتمیکیا موفق شده به تنهایی تمام این پتانسیلها را هدر دهد.
تنها نقطه و نکته فیلم خروج، انتخاب فرامز قربیان است که هنوز هم به تنهایی قابلیت و پتانسیل به تصویر کشیدن یک قهرمان سینمایی را روی پرده دارد. تلفیق برخی از نماهای جادهای و شمایلی که فرامز قریبیان از بازیگری ارائه میکند با همراهی موسیقی کارن همایونفر یادآور سکانسهای به یادماندنی فیلمهای وسترن، و حتی تا حدی یادآور نقش آفرینیهای کلینت ایستوود است، آن هم فقط و فقط در لحظاتی که فرامز قریبیان محور اصلی داستان است.
اگر موسیقی این فیلم و تصویرهایی که فرامرز قریبیان در فیلم ایفای نقش میکند را از فیلم حذف کنیم، فیلم به قهقرا میرود و سقوط میکند، به این دلیل که نه دیالوگ نویسی پخته و در هم تنیدهای دارد و نه داستانگویی قوام یافته است. حتی آنقدری درایت به خرج نداده که مفاهیم گل درشت انتقادی، سیاسی تاریخ مصرفدار در دل یک درام جادهای به مخاطب انتقال داده شود. در نتیجه وقتی فیلمنامه را الک میکنیم، تعدادی جمله گل درشت، سیاسی، نخراشیده، جهتدار و بیربط به ذات سینما که بیشتر مربوط به تریبونهای سیاسی و روزنامهنگاری و خبرنگاری است از فیلم باقی میماند.
از حیث کارگردانی هم وضع بدتر است. میزانسهای فکرنشده و قابهای مدیوم و کلوآپ هایی که دستهای از بازیگران همزمان درآن قرار میگیرند و دیالوگهای پشتسرهم فقط برای اینکه برخی از اطلاعات را منتقل کنند، آن هم مستقیم و به شکلی کهنه بیان می کنند.
در مجموع، خروج یکی از بدترین فیلمهای حاتمیکیاست و به نظر میرسد کارگردان این فیلم به دستهی کسانی از جمله مسعودکیمیایی و داریوش مهرجوئی میپیوندد که سینمای آنها تمام شده است و وقت آن شده که ابراهیم حاتمیکیا از فیلمسازی خروج کند. دست کم برای مدتی تا سرحال و با حرفهای تازه به سینما بازگردد.
منبع: سانس ویژه