سینماسینما، حمیدرضا گرشاسبی:
ذهنمان را باز میکنیم به سینمای نوین ایران و بهسرعت یاد میآوریم که سهراب شهیدثالث از آن دست سینماسازانی است که در سکوهای نخست این نوع از سینما قرار میگیرد و مرتبتی بالا دارد؛ مردی جریانساز و حرکتدهنده خط و خطوطی در سینمایی ساکن و یکشکل. مرتبهای که با لجبازی ـ از نوع سازندهاش ـ و سماجت به دست میآید. به نظر میرسد نیتی که پشت خواستههای سهراب از ساخت سینمایی متفاوت بوده، آنچنان قوی بوده که پشت کردنهای دیگران به او و عدم حمایتهایشان نمیتوانسته خللی در عملی کردن آن نیت داشته باشد. به شهادت فیلمی که پیش رویمان داریم ـ «سفر سهراب»، ساخته امید عبدالهی ـ سهراب شهیدثالث، یا آنجور که خودش پای نامههایش امضا میکند، سهراب شهیدی، آدمِ جانسختی بوده که اتفاقا بخش زیادی از زندگیاش در بیماری و ضعف بدنی گذشته است. و این از آن کنایههای عجیب روزگار است که فردی با ضعف جسمانی و صرفا بر پایه عزمی استوار و نیتی فعالانه، در کورهراهی تاریک، عصا عصا میزند و جلو میرود. از آن دست نیتهایی که سهراب شهیدثالث برای ساختن سینمای متفاوت داشته، دیگرانِ زیادی هم داشتهاند، اما صرفا این نیتها به شکل نیتی ذهنی باقی ماندهاند و نه فقط به فعل درنیامدهاند، که با گذشت زمان، حتی در سینمایی که بوده، ترکیب شده و در آن سینما مستحیل شدهاند.
در سهراب شهیدثالث، از همان جوانی، هراس مرگ زودرس رشد داشته، آنچنانکه وقتی که میرود نیز عمر زیادی نکرده است. اما این عمر در عرصه فیلمسازی عمرِ پرباری بوده است. سهراب شهیدثالث در ایران فقط دو فیلم میسازد. البته دارم فیلمهای کوتاهش را و فیلمِ نیمهساختهاش را از کارنامهاش منها میکنم، اما با این کوتاه بودن دوره فیلمسازی او در ایران، بنای سینمایی را میگذارد که بعدها بسیاری بر شانههای او پا میگذارند و بالا میروند. اصلا سینمای تجربی به شکل درستش با او شروع میشود. سینمای ضدداستان و پرهیز از داستانگویی را با سینمای سهراب، به تماشا مینشینیم. پیش از او هیچکس نبوده که این اندازه از نهایتِ یک چیز ـ اینجا حذف داستان ـ پیش برود. جسارت او و بیزاریاش از سینمای زمانه خود، او را بهشدت از همدورههایش جدا میکند. از فیلم «سفر سهراب» و شخصیتی که از او بیرون میریزد، میشود فهمید که او تا چه اندازه بیرغبت بوده از شنیدن و دانستنِ نظراتی که دیگران درباره فیلمهایش داشتهاند. هم از اینروست که بهدقت و نهایت، همان کاری را کرده است که دلش میخواسته انجام دهد. از این جهت او فیلمساز کاملا خوشبختی بوده که چیزی جلودارش نبوده است.
فیلم «سفر سهراب» فیلم جمعوجور و سادهای است. مثل یک پایاننامه دانشجویی میماند. تقریبا همه چیز را ساده برگزار میکند. و بیشتر مثل نقد و تحلیل سینمای سهراب است به کمک تصویر و نه با خودکار بر کاغذ. اگرچه همان کاغذ و خودکارها بودهاند که مواد اولیه فیلم را شکل دادهاند. از طرفی دیگر، انتخاب راوی دوم شخص برای پیشبرد فیلم، درست به نظر نمیرسد. فیلمساز با سهراب حرف میزند و او را مورد خطاب قرار میدهد و مشکل همینجاست که چیزهایی را به سهراب میگوید که او خود از همه آنها خبر دارد. واگویههای فیلمساز با سهراب، مرور بخشهایی از زندگی سهراب است، صرفا با بیانِ دوم شخص. اینها چیزهایی هستند که خودِ سهراب زندگیشان کرده است.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه