سینماسینما، محمد تقی زاده:
دومین فیلم سعید روستایی همچون فیلم اولش ابد و یک روز فیلمی قوی و تاثیرگذار است که همچنان الگوی منحصر به فرد روستایی را در فیلمسازی آشکار می سازد. سعید روستایی آنقدر فیلم هایش را با قدرت کارگردانی می کند و فیلمنامه اش را پرحجم به نگارش در می آورد که فرصت تفکر و تامل به تماشاگر نمی دهد و این امر تماشاگر را مجبور می کند که فیلم و اتفاقات را باور کند و نوعی باورپذیری تحمیلی را به تماشاگر القا می کند . این البته لزوما نمیتواند امری نامطلوب باشد و نشان از قدرت و تخصص کارگردانی و همچنین ظرافت و دقت در فیلمنامه نویسی است ولی وقتی فیلم تمام می شود اثرگذاری آنی آن نیز به اتمام می رسد . هرآنچه فیلمساز بعنوان فیلم و مووی به تماشاگر القا کرده پس از تماشای فیلم فراموش می شود و ته نشینی از محتوای اثر در او باقی نمی ماند.
مزیت کار روستایی درجه اول تسلط و آگاهی روی خود سینما است . او به خوبی رگ خواب تماشاگر را می شناسد و می داند چگونه با به تصویرکشیدن موضعات درآوزی چون فقر، اعتیاد و عشق تماشاگرش را میخکوب کند ولی مشخص نیست کی و تا کجا این تبحر و مهارت فیلمسازی روستایی جواب خواهد داد و این الگو بکر و نخ نمانشده و تاثیرگذار باقی خواهد ماند؟
فیلم متری شیش و نیم ابتدا وامدار فیلمنامه جذابش است و بعد اجرای کارگردان که البته غلو و خودنمایی نیز در به تصویر کشیدن داستان فیلم بسیار جلوه می نماید . فیلمنامه فیلم نقاط پرفراز و نشیب و غیرقابل پیش بینی زیادی دارد و از این رو تماشاگر از دیدن فیلم هرگز خسته نمی شود ولی به نظر می رسد توان فیلم تا انتها به یک میزان باقی می ماند و شاهد آن هستیم که متری شیش و نیم مانند فیلم اول در پایان بندی افت محسوسی از نظر کیفی و تاثیرگذاری می کند و آنچنان که در ابتدا و میانه پیش کی رود قادر نخواهد بود که پایان یابد.
از شباهت های دیگر فیلم دوم روستایی با فیلم اول روستایی شخصیت سازی است که او انجام داده است . در هر دو فیلم بدمن فیلم با بازی نوید محمد زاده ( در فیلم اول معتاد است و در دومی قاچاقچی) ناگهان فردی بسیار منطقی و فیلسوف می شود و در لحظه ای طولانی با رفتار و حرف هایش همه را تحت تاثی قرار می دهد . به یاد بیاورید صحنه افشاگری نوید محمد زاده در فیلم ابد و یک روز و صحنه ای که در این فیلم در کنار خانواده اش و درون زندان به بیان حرف های مهم درباب زندگی و معرفت و عشق به خانواده حرف میزند . سوال اینجاست که وقتی به چشم میدید که زن و بچه های مردم به این افیون دچار می شوند و خانواده ها از هم پاشیده میشوند چرا اینقدر مهربان و با عاطفه و خانواده دوست نبود و او که در جنوب شهر و شرایط سخت زندگی کرده چرا نمی تواند درد بی پولی و فقر و فحشا را درک کند و برای ثروتمند شدن دست به هرکاری می زند آیا صرف اینکه ادعا کند که همیشه عقده پولدار شدن داشته است و در شرایط بسیار سخت خانوادگی زندگی کرده توجیه خوبی است که دست به قاچاق مخدرات در مقیاس وسیع بزند؟