نگاهی به «قبیله من» ساخته غلامرضا آزادی/ زندگی به روایت سینما

صائمی«قبیله من» نوعی رنج‌نامه فردی از عشق به سینما است.

سینماسینما، سیدرضا صائمی:

نسبت بین زندگی و سینما را می‌توان در چند سویه مختلف و گاه درهم‌تنیده و حلقوی بازنمایی کرد. یکی از وجوه این بازنمایی می‌تواند روایت فیلم‌ساز از زندگی خویش باشد. جایی که هم زندگی به روایت سینما بازگو می‌شود و هم سینما در روایت زندگی بازنمایی می‌گردد. «قبیله من» از آن دست فیلم‌هایی است که فیلم‌ساز عشق خود به سینما را که درواقع همان قصه زندگی شخصی است، به تصویر می‌کشد؛ نوعی سینماتوگرافی به معنای روایت زندگی شخصی از طریق قاب دوربین و پرده سینما. فیلم‌هایی از این دست کم نداریم و در تاریخ سینما می‌توان نمونه‌های زیادی از فیلم‌هایی یافت که به نوعی ادای دین فیلم‌ساز به ذات سینما هستند. بااین‌حال به نظر می‌رسد که «قبیله من» بیشتر یک فیلم شخصی است که شاید چندان برای مخاطب و حتی علاقه‌مندان جدی سینما هم جذاب نباشد. این‌که فیلمی بسازیم که بخواهیم عشق و علاقه خود را به سینما یا به هر چیزی نشان دهیم، چه جذابیتی برای دیگران می‌تواند داشته باشد؟ آیا سینما محل طرح خاطره‌ها یا علایق شخصی است که برای آن هزینه جمعی کرد! از این حیث، «قبیله من» کمی اثری خودپسندانه یا خودنمایانه به نظر می‌رسد که روایتی از یک زندگی شخصی است. اما در پس این صورت می‌توان معانی غیرشخصی و نمادین را هم ردیابی کرد که فراتر از دغدغه‌های شخصی به طرح دغدغه‌های نوعی می‌پردازد. به این معنا که اگرچه از یک سو ما شاهد زندگی‌نامه بصری فیلم‌ساز به روایت خودش هستیم، اما در پس آن می‌توان نوع و طیف آدم‌های سینمایی و فرایند زندگی آن‌ها را که در پیوند با سینما و فراز و نشیب‌های آن در هم تنیده شده، جست‌وجو کرد. شاید بر همین مبناست که فیلم‌ساز نام اثر خود را «قبیله من» می‌گذارد تا تصویری از یک قشر و گروه اجتماعی که در پیوند با مقوله سینما، سرشت و سرنوشتی مشابه و مشترک دارند، در برابر مخاطب قرار بگیرد؛ تصویری که قرار است رنج یک عشق را به تصویر بکشد و البته این عشق دارای دو سویه انسانی و سینمایی است. از یک سو عشق ناکام رضا و زهره به تصویر کشیده می‌شود و از سوی دیگر به موازات این روایت، زندگی سینمایی یک فیلم‌ساز و علایقش به سینما نیز بازگو می‌شود. عشقی که البته به نظر می‌رسد در هر دو ساحت عاطفی و سینمایی‌اش ناکام مانده و تلخ‌کامی یک فیلم‌ساز را در عاشقی به نمایش می‌گذارد. متن گفتارها و نریشن‌هایی که توسط خود فیلم‌ساز در مقام راوی در لابه‌لای فیلم می‌بینیم، شرح این ناکامی‌هاست که بعضا به واگویه‌های فلسفی نیز پهلو می‌زند؛ واگویه‌هایی از جنس ملال و یأس فلسفی، که برساخته تلخ‌کامی‌های یک عشق ناتمام است.

«قبیله من» البته دارای سویه تاریخی نیز هست و درواقع۵۰ سال از زندگی یک فیلم‌ساز در مقطع سال‌های ۱۳۳۵، ۱۳۵۰ تا زمان معاصر در اصفهان را نشان می‌دهد. تصاویری که از اصفهان می‌بینیم و قاب‌بندی‌های بصری فیلم فارغ از نسبتش با مضمون اثر، دارای زیبایی‌شناسی خوبی است و از رنگ‌آمیزی و گرمای خوبی برخوردار است که شاید نوعی ادای دین به خود تصویر به‌عنوان ذات سینما به‌عنوان سوژه اصلی فیلم است. به نظر می‌رسد فیلم‌ساز تحت تاثیر فیلم «سینما پارادیزو» هم بوده و حتی برخی تصاویر از کودکی رضا در آپارت خانه سینما و نگاه او به نوار فیلم‌ها نوعی شبیه‌سازی برخی از سکانس‌های مهم این فیلم باشد. ضمن این‌که ادای دین به برخی از فیلم‌های مهم تاریخ سینما مثل «کازابلانکا» یا «سفر به ماه» را هم در سکانس‌های مربوط به داخل سینما شاهد هستیم که درمجموع همه این عناصر و مولفه‌ها بازگوکننده عشق فیلم‌ساز به سینما و فیلم‌های مورد علاقه اوست. «قبیله من» نوعی رنج‌نامه فردی از عشق به سینما و غربتی است که در بی‌رحمی سینما برای عاشقانش رقم می‌زند.

ماهنامه هنر و تجربه

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 39679 و در روز چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵ ساعت 17:24:23
2024 copyright.