سینماسینما، سیدرضا صائمی:
شاید موقعیتی پارادوکسیکال و متضاد به نظر برسد! در جامعه ما به اندازهای که آسیب و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، میل به موفقیت هم موج میزند، خاصه در نسل جوانی که گاه میخواهد یک شبه ره صد ساله برود. بااینحال هستند کسانی که با تکیه بر خلاقیت و نوآوری و البته جسارت و ریسکپذیری بالا، راههای کوتاهتری را در موفقیت طی میکنند. مستند «پازلیها» روایتی از همین جوانان است؛ چهار دانشجوی آیتی که علاقهای به کار کردن برای دیگران ندارند و به هر قیمتی میخواهند استارتآپ خودشان را تاسیس کنند. ایدهشان را شکل میدهند و برای کسب تجربه و دانش بیشتر راهی تهران میشوند، اما با چالشهای زندگی در یک کلانشهر روبهرو میشوند. درواقع این مستند، درباره استارتآپهایی است که در دل شهرستانهای ایران رشد کرده و میخواهند ایده خود را تبدیل به کسبوکاری موفق کنند. «پازلیها» را میتوان مستندی پرتره هم دانست، اما یک پرتره جمعی و گروهی که صورت و سیرت زندگی چهار شخصیت را با هم به نمایش میگذارد، نه جداجدا که در همراهی و همدلی با هم و این خود یک نوع ساختارشکنی رفتار اجتماعی در فرهنگ ایرانی است، به این معنی که ما ایرانیان غالبا دوست داریم قهرمانهای تک نفره و تنها باشیم و کمتر کار گروهی میکنیم، یا کمتر در کار گروهی موفقیم. اما چهار جوان «پازلیها» در کنار هم و در نسبت و ارتباط با هم معنا میشوند و هویت مییابند. آنها همچون پازلی هستند که موفقیت فردی و حرفهایشان وابسته به حضور یکدیگر است و این خود میتواند معرفی یک الگو و مصداق عینی از کار جمعی موفق باشد. مهدی گنجی، کارگردان این اثر نیز تلاش کرده تا توازن و عدالت تصویری و سینمایی را بین آنها برقرار کند تا سهم یک شخصیت در بازنمایی سوژه بیش از دیگری نشود. به عبارت دیگر، روایت قصه و بار درام آن روی دوش یک یا دو نفر خاص نمیافتد. ضمن اینکه کارگردان تلاش کرده با وجود موفق بودن شخصیتهای قصه، تصویری خاکستری از آنها ارائه دهد که در کنار نقاط قوت که محور فرمی و مضمونی قصه است، نقاط ضعفشان هم دیده شود، حتی دعواهایی که با هم میکنند. این شکل روایت، ضمن دسترسیپذیر کردن شخصیتها، تاکیدی ضمنی بر این مفهوم است که آدمهای خلاق و موفق خیلی هم عجیب و غریب نیستند، آنها هم نقطه ضعف زیاد دارند و اصلا مثل همه آدمهای معمولی هستند که ما پیرامون خود میبینم، فقط کمی جسورتر و مصممتر.
فیلم در ۱۵ دقیقه اول و با تمهید خلاقانهای از معرفی اولیه شخصیتها شروع میشود و انرژی خود را در طول اثر برای شناساندن آنها نمیگذارد. در این معرفی نکته جذاب و قابل تاملی که وجود دارد، ارتباط این چهار جوان با مادرانشان است. تاکید بر این رابطه درواقع روایتگر نگاهی است که مبتنی بر ریشهشناسی موفقیت بر نقش خانواده، بهویژه مادر، بر موفقیت قهرمانهای فیلم اصرار میورزد. بهویژه اینکه مخاطب متوجه میشود مثلا مادر یکی از آنها خود کارآفرین است، یا مادر یکی دیگر بعد از ازدواج ادامه تحصیل داده و استاد دانشگاه شده است. به عبارت دیگر، بدون آنکه روایت اثر لحنی روانشناختی از جنس ادبیات نصیحتگونه به خود بگیرد، که در برخی از مستندها به نوعی زبان سرزنشگرانه در ذهن و خوانش مخاطب بدل میشود، بهخوبی توانسته دلایل فرافردی موفقیت این آدمها را به تصویر بکشد. اساسا شیوه معرفی در مستند «پازلیها»، روشی اثرگذار و موجز است. مثلا خیلی سعی نمیکند به موضوع آیتی و مختصات و مشکلات اپلیکیشنسازی بپردازد. به عبارت دیگر، با فیلمی مواجه نمیشوید که به شما بگوید چگونه اپلیکیشن ساخته میشود، بلکه موفقیت این چهار شخصیت را در موفقیت مالی و اقتصادی ساخت اپلیکیشنها و میزان گردش مالی آن به نمایش میگذارد. اگرچه نگاه کلی اثر به شخصیتهایش صرفا اقتصادی نیست، اما تاکید بر گردش مالی آنها و سرمایه میلیاردی که از پس آن تولید شده، میتواند عامل انگیزشی خوبی برای مخاطب باشد، بهویژه مخاطبان ناامید و خستهای که گمان میکنند همه راهها به بنبست ختم میشود و درهای موفقیت به روی آنها بسته شده است. «پازلیها» فارغ از ارزشهای ساختاری و سینمایی و حتی ضعفهایش، نهفقط بهعنوان یک ابژه هنری ارزشمند است که به مثابه یک اثر نمایشی آموزشی قابل اعتناست؛ اثری که میتواند حال مخاطب را خوب کند، نگرش او را نسبت به زندگی و تواناییهایش تغییر دهد و او را از رخوت و افسردگی به پویایی و باانگیزگی بکشاند. خوشبختانه نه خود قصه و نه لحن و زبان و ساختار روایت آن، شعاری و اگزجره نیست که موجب پس زدن عاطفی و عقلی مخاطب شود. نوعی باورپذیری نهادینه شدن در کلیت آن میبینم که تماشاگر را نهفقط با پیام و مضمون اثر همراه که همدل میکند و با تکیه بر باورپذیری لحن و روایت، اثربخشی روانشناختی آن را تضمین میکند؛ اینکه با وجود همه چالشها و خوانشهای منفیگرایانهای که در جامعه نسبت به موفقیت در کسبوکار وجود دارد، میتوان با خلاقیت و نوآوری در کنار پشتکار و بیآنکه مایوس شد، زندگی را به نفع رویاهای خود مصادره کرد یا دستکم افسار آن را به دست گرفت. «پازلیها» با روایت موفقیت چهار جوان کارآفرین خود به یک اثر ارزشآفرین بدل میشود که میتواند الهامبخش جوانان بسیاری شبیه به چهار شخصیت فیلم شود. روایت «پازلیها» فارغ از سویه سینمایی و زبان اثربخشی که انتخاب میکند، روایتی صادقانه از سوژه است و میتواند به شکلگیری و ترویج گفتمان موفقیت نه به معنای بازاری و تجاری که به گفتمانی منطقی و واقعگرا در زمینه کارآفرینی، ارزشآفرینی و موفقیت بدل شود. «پازلیها» روایت موفقیت کسانی است که مزد نترس بودن خود را گرفتهاند.
ماهنامه هنر و تجربه