سینماسینما، علی علایی:
«کایه دو فیلم» را میتوان بهصراحت از آن دست مستندهای خاص و منحصربهفردی دانست که این اجازه را میدهد تا از گونهبندیهای مجرد و منتزع رایج در نقطه عزیمت بررسی ساختاری یا کارکردی فیلمهای مستند، فارغ بود و صرف نظر از موضوعاتی که در روایتش بدانها میپردازد، در بدو امر آنها را یک مستند «رویدادمحور» نامید. تبری جستن از دستهبندیهای رایج، نه به این نیت که تلاش شود تا این مستند در هیچیک از این دستهبندیها قرار نگیرد، بلکه به این قصد که بتوان در بررسی آن، رویکردی تلفیقی را به ویژگی «رویدادمحور» آن افزود و بابهای ورود به جهان اثر را توسعه داد، انجام میشود. به عبارتی آنچه این مستند داستانی تعریف میکند، از نقش و نیت و غرض اشخاص در انتشار یک مجله معروف و موثر در تاریخ نوشتار سینمایی ایران فراتر میرود و موضوعات مختلف سیاسی- اجتماعی را تحت اتفاق خاص انتشار «مجله فیلم» و کیفیت تداوم آن طی نزدیک به ۳۵ سال مورد بازنگری و تحلیل و داوری قرار میدهد.
بر اساس تعریف بیل نیکولز در کتاب «مقدمهای بر فیلم مستند» مستندهایی که به تحقق امیال و آرزوهای انسان میپردازند، مستند داستانی محسوب میشوند. سه کاراکتر اصلی این مستند با روحیات متفاوت در تصمیمی مشترک و بر اساس محقق کردن میل «عشق به سینما» در سختترین شرایط سیاسی کشور کوشیدند تا کلید انتشار نشریهای سینمایی را، آن هم در دورانی که التهابات سیاسی اجتماعی و خشونتهای برآمده از آن و درگیر شدن کشور در جنگ، سینما را از خاطر خیلیها برده بود و حداقل به اولویت چندم زندگی حتی اهالی هنر و سینما تبدیل کرده بود، بزنند. سیر تحولات و «اتفاقات»، سهلالوصول نبودن «امور» انتشار مجله، «پیشامد»های متنوع عمدتا تلخ، «رخداد»های غیرقابل پیشبینی و مشغلههای رفع آنها، پیدا شدن سروکله «عوارض» مختلف انتشار مجلهای که با بیانصافی هر شمارهاش باید مجزا اجازه انتشار مییافت و هشت سال از داشتن حق امتیاز محروم بود – در مقایسه با شرایط کنونی که امتیاز نشریات متعددی برای بیربطترین و کمتوانترین افراد هم صادر میشود! – رویارویی با «قضایایی» چون کمبودها، تحریمها، اتهامها و…، تن دادن به «ماجرا»هایی که هرکدام میتوانست منجر به جلوگیری از تداوم انتشار مجله شود، یا سبب گردد کنایههای تلخ و تند و تیزی چه از سوی مدیران، سینماگران و حتی نویسندگان مقاطعی از فعالیت مجله به سمت دست اندرکاران آن نشانه گیری شود، و تحمل مواجهه با «واقعه»هایی که هر کدامشان در طول تاریخ انتشار نشریات در ایران میتوانستند مانع از ادامه فعالیت هر مجلهای شوند، کلیدواژههایی هستند که تاکید این یادداشت بر انتشار این مجله «به مثابه یک رویداد» را تصدیق میکنند، و به عمد و با وام گرفتن از شیوه فرهنگنامهها انتخاب و در داخل گیومه نوشته شدهاند.
نوشتن در خصوص مجله فیلم بهراحتی میتواند یک علاقهمند همدوره نگارنده را به سمت و سیاق خاطرهبازی و احساساتزدگی سوق دهد. چراکه این مجله تنها مجلهای بوده که در آن دوران سخت به شکلی حیرتانگیز خود را با ابعاد کوچک اولیهاش روی کیوسک روزنامهفروشیها به رخ میکشید. سالهایی که هیچ رسانهای نبود که از سینما بگوید، یا بهطور تخصصیتری در باب سینما بنویسد و حتی معدود روزنامههای منتشرشده در آن دوران نیز حتی به شکلی حداقلی در شأن و منزلت خود نمیدانستند که در زمینه سینما – که هنوز در آن شرایط ایران بلاتکلیف بود – مطالبی منتشر کنند. سالهایی که در سه روز اول هر ماه با ولع و حرص سیریناپذیری تمام مطالب آن شماره مجله فیلم خوانده میشد و ۲۷ روز دیگر ماه با انتظاری آزارنده و ناخوشایند برای رسیدن به شماره بعدی مجله میگذشت. سالهایی که ابتدا درباره فیلمها خوانده میشد و سپس فیلمهای ارزشمند تاریخ سینما قاچاقی تهیه و دیده میشد. از اینرو دیدگاه و حس و حال این نسل با نسلی که با وجود دانشجوی سینما بودن، در بخشهای پایانی فیلم بهصراحت اظهار میدارند جز چند بار مجله فیلم را نخواندهاند، تفاوت بسیاری دارد.
اما بااینحال این مستند توانسته است با قضاوت نکردن، به ۳۵ سال فعالیت پرفرازونشیب این مجله بپردازد و این رویکردی دشوار در ساخت اثری هنری در قالب یک فیلم مستند است. از سوی دیگر، با وجود اینکه مستند راوی ندارد، اما با تقسیم متعادل ارائه اطلاعات مورد نیاز مخاطب، جای راوی را توسط شخصیتهایی که جلوی دوربین صحبت میکنند، پر کرده و بر قراردادهای تدوین تداومی و ایجاد حس وجود یک فضای خاص در زمان و مکان وفادار میماند. با وجود تکراری بودن تصاویر آرشیوی از دوران پس از انقلاب که عمدتا در این سالها از مستند «تازهنفسها» ساخته کیانوش عیاری تامین میشود، ریتم زمانی و همجواری موضوعی حفظ میشود. از طرفی با رویکردی توضیحی یک قالب استدلالی مییابد تا به توصیف تاریخی رویداد ذکرشده بپردازد. هرچند در مواردی که به بهانه شرایط فعلی مجله فیلم، وارد مبحث مرور آسیبشناسی و تغییرات ادوار مختلف تکنولوژی رسانهای و تاثیر آن بر مطبوعات و بهطور کلی صنعت نشر میشود، از محور اصلی دور میشود.
از سویی دیگر، با وجود روایت داستانی فیلم که حتی با نگاهی جزئینگر به شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی فیلم، از طریق بازی کامپیوتری مورد علاقهشان و… میپردازد، میتوان گرایشی از مستند ناب و محض را هم در آن دید که طبق زیرگونههای آن عینیتگراست و عینیت مذکور را تاویلپذیر نیز مینمایاند. در عین اینکه نمود ذهنی دارد، واقعیتگراست و تجسم بیرونی نیز دارد. هم جنبه تبلیغی را در خود مستتر دارد و هم میتواند بسان گزارش یا خبری تحلیلی با مخاطب ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه توانسته است با استفاده از تصاویر آرشیوی مراسم سالهای پیش مجله مروری بر حضور نویسندگان و یادی هم از درگذشتگان کند و حتی روش کشف استعدادهای جدید از طریق صفحات نقد خوانندگان و جذب آنها به مجله را هم نشان دهد. هرچند در این قسمت باید جای پرداختن به یک بخش موثر، پرخواننده و پرطرفدار مجله یعنی «پاسخ به نامهها» بیشتر میبود.
در هر صورت مستند «کایه دو فیلم» چه برای علاقه مندان قدیمی این مجله و چه نسل جدید و چه پژوهش گران حوزه تاریخ مطبوعات مستندی قابل توصیه و جدی برای دیدن است.
چراکه مجله فیلم برای مرور و بررسی تاریخ سینمای ایران، با توجه به نگاه موشکافانه شورای سردبیری و بهخصوص شخص دبیر شورای نویسندگان، یکی از قابل اعتناترین منابع در ارائه و انتشار مستندات است. و نیز ناخواسته و در گذر از شرایط ناشی از بقای ۳۵ سالهاش و همراه با آن، آینه تمامنمایی از سیاستهای فرهنگی و شکل اجرای آن، توام با تغییرات ناشی از تغییر فضای سیاسی کشور است؛ یک منبع «مطالعات اسنادی-موزهای» متداوم و بلاانقطاع که برای هر پژوهشگر مستقلی در شرایط فعلی کمنظیر مینماید.
ماهنامه هنر و تجربه