سینماسینما، نیکان راست قلم:
“ناگهان درخت” روایت قصه ی فرهاد از کودکی تا پنجاه سالگی اش است که جذاب و دیدنی آغاز می شود و نریشن هم رنگ و بویی دلچسب به فرم روایی اثر می بخشد اما در ادامه آنقدر کند و تخت پیش میرود که شروع جاندارش را از یادمان می برد. فیلم دوم صفی یزدانیان قرار است باز هم در ستایش عشق باشد و حال و هوای کوچه پس کوچه های رشت بارانی و موسیقی فولکلور و فرانسوی و مرور آلبوم عکس های خانوادگی و خانه ی مادری که همیشه بوی غذای خانگی و امنیت می دهد.
قرار است عشق معصوم سال های مدرسه را یادمان بیاورد اما اینها همه چاشنی است، رنگ آمیزی است که بیخودی کش می آید و مخاطب هم روی صندلی سینما به خودش میپیچد و مدام ساعتش را نگاه میکند بی آنکه قصه ی قرص و محکمی را دنبال کند. قرار است عشق از دست رفته ی سالهای دور را پس از بازگشت فرهاد میان او و مهتاب ببینیم اما موقعیت ها آنقدر سرد و نچسب است و شیمی بین پیمان معادی و مهناز افشار آنقدر ضعیف از آب درآمده که فیلم حتا در خلق یک سکانس عاشقانه ی دلچسب و به یاد ماندنی هم ناتوان است و نتیجه می شود کاراکترهای بی روح و خنثایی که نوستالژیهایشان که هیچ حتا سرنوشتشان هم کوچکترین اهمیتی برایمان ندارد.
به همه ی اینها اضافه کنید انتخاب نا به جا و بی خاصیت زوج مهراب قاسم خانی و شقایق دهقان را که بود و نبودشان در فیلم بی تاثیر است. “ناگهان درخت” یک کپی ضعیف است از فیلم متوسط قبلی فیلمساز یعنی “در دنیای تو ساعت چنده” که خاطره ی خوب فیلم قبلی را برای دوستدارانش تکرار نمی کند.