سینماسینما، مینو خانی:
بر تصاویر عکس گونه از انباشت زباله در تاریکی شب و موش هایی که در میان آنها می لولند، نریشنی با صدای بانویی می آید: «زباله، پسماند، اشغال، زباله عمیق ترین ترسی است که این روزها وجودم را پر کرده، زباله گردها، زباله دزدها، سگ ها، گربه ها، موش ها، کیسه های پلاستیکی. به شهرم تهران فکر می کنم…» روز، خارجی، آب، زباله هایی در آن… به این ترتیب، مستند «مادر زمین» شروع می شود و کارگردان ما را با سوژه اش آشنا می کند: بازیافت صنعتی زباله و هایده شیرزادی، اولین کسی که طرح بازیافت پسماند را با هدف متوقف کردن دفن زباله در کرمانشاه اجرا کرده و دامنه علم و تجربه اش به مجامع جهانی کشیده شده است. برای همین تصاویر او و همسرش در فرودگاه و تاکسی، به نمای زیبایی از کوه بیستون که شهر زیر پای آن جا خوش کرده است، کات می خورد.
هایده شیرزادی در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای از بزرگان ایل کلهر در گیلان غرب به دنیا آمد؛ خانواده ای با پدر درسخوانده و افکاری پیش رو که تاکید داشته دخترانش تحصیلکرده باشند. پس هایده دیپلمش را گرفت و در یکی از روستاهای نزدیک شهرش به معلمی پرداخت. بالاخره برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۶۴ به دانشگاه کاسل آلمان رفت. ابتدا در رشته «کشاورزی بین المللی» مشغول به تحصیل شد و نهایتا در رشته «اکولوژی، شاخص بازیافت پسماند» در مقطع دکترا فارغ التحصیل شد. سپس به همراه همسر آلمانی اش، ادموند لمپگز به زادگاهش برگشت و پروژه ای را که از اولین ماه های زندگی در آلمان ذهنش را مشغول کرده بود، محقق کرد؛ پروژه بازیافت پسماند و تولید کود آلی. شیرزادی با تلفیق کشاورزی موفق شد دفن زباله های شهری را در کرمانشاه متوقف کند و طی سالهای بعد از آن تمام تلاشش را کرد تا راهکارهای زیادی برای حل مشکل دفن زباله در ۶۰ شهر و ۲۰۰ روستا ارائه دهد.
فیلم هم بازتاب همین مسیر است؛ یعنی هم علمی است، هم آموزشی و هم عاطفی. علمی است، چون درخصوص مشکل تولید زباله با آمار و ارقام صحبت می کند: امسال به نسبت همین فصل در سال گذشته ۱۵۰ تن زباله اضافه شده است. درحالیکه نمی توان روزانه ۷۰۰-۶۰۰ تن زباله را دفن کرد. دفن ۲۰۰ هزار تن زباله یعنی یک کوه دماوند با قطر ۶۰۰ هکتار. درحالیکه بازیافت پسماند باعث از بین بردن ۷۰۰ هزار تن گاز گلخانه ای شده، بازیافت پسماند یعنی تولید سالانه ۶۰ هزار تن خاکی که ارزش غذایی بالایی دارد و…
در «مادر زمین» دلایل علمی برای جلوگیری از دفن زباله در زمین ارائه می شود و همچنین روش جداسازی و کار با دستگاه ها و دلیل بهکارگیری این شیوه برای حل مشکل دفن زباله با صدای صمیمی و لحن دوستانه و دلسوزانه هایده شیرزادی که برای عده ای متقاضی کار گفته می شود. خودش دست در زباله ها می برد تا به آنها نشان دهد که چطور باید کار جداسازی را انجام دهند. هایده شیرزادی به آنها توضیح می دهد که شهرداری برای این کار بودجه لازم را ندارد و تاکید می کند که در هیچ جای دنیا محیط زیست را مسئولان دولتی حفظ نمی کنند، بلکه مردم، خصوصا دانشگاهیان، باید همت کرده و زمین را نجات دهند و از سر دلسوزی از ته دل می گوید که ایران سرزمین «هدرمندی منابع» است.
«مادر زمین» آموزشی است، چون هایده شیرزادی با کمک تعدادی جوان به در خانه ها می رود و به کمک آنها شیوه جدا کردن زباله ها را به شهروندان آموزش می دهد. به شهروندان کیسه نایلونی داده می شود و از آنها خواسته می شود زباله های خشک و شیشه (که جداسازی آن هزینه زیادی دارد) را از زباله های تر جدا کنند. آنها بشکه های سبزی تهیه کرده و در محله ها قرار می دهند تا شیشه را که ۵/۲ درصد زباله را به خود اختصاص می دهد، در آن بریزند. آنها ضمن آموزش امام جمعه کرمانشاه بهعنوان اولین شهروند، به او توضیح می دهند که نان خشک از طریق چرخه مصرف باعث بروز نوعی بیماری (آلفاتوکسین) می شود و باید در سطل های سبز ریخته شود. امام جمعه هم در خطبه های نماز جمعه از مردم می خواهد نان خشک را از زباله ها جدا کنند و به این طریق به آنها کمک می کند.
«مادر زمین» عاطفی است، چون کارگردان تلاش کرده همراهی این زوج را در پیش بردن پروژه بازیافت پسماند نشان دهد. هایده اذعان می کند که با وجود آگهی های زیادی که برای جذب مهندس و متخصص فنی دادند، کسی جواب مثبت به آنها نداد و بالاخره ادموند تمام مسئولیت فنی کارخانه را به عهده گرفت و به مرور که افرادی برای بخش فنی به کارخانه شان آمدند، آنقدر خوب آموزش دیده اند که اگر روزی این زوج نباشند، کارخانه می تواند به فعالیتش ادامه دهد.
«مادر زمین» عاطفی است، چون کارگردان همچنان تلاش کرده عشق و محبت آنها به همدیگر و دیگران را بهخوبی به تصویر بکشد. مثل صحنه ای که ادموند به فرودگاه کرمانشاه می رسد و این زوج یکدیگر را در آغوش می کشند، در خانه و موقع موسیقی گوش دادن و غذا خوردن، نگاه هایی بین آنها ردوبدل می شود که عشق آنها را به یکدیگر نشان می دهد و هایده شیرزادی خاطره خواستگاری ادموند را تعریف می کند. ادموند سر میز شام برای او ترانه ای آلمانی می خواند که معنای آن از نگاهی که به هایده می کند، دریافت می شود.
این وجه عاطفی با همکاران هم دیده می شود. هایده شیرزادی در همان حال که با همسرش به آلمانی صحبت می کند، با همکارانش به زبان کردی حرف می زند. سر میز ناهار کنار آنها می نشیند. هایده شیرزادی با زنان گفتوگو می کند. نصیحتشان می کند تا انگیزه بیشتری برای پیشرفت داشته باشند. با آنها همدلی و همدردی می کند.
اما مهمتر از همه اینها، «مادر زمین» دغدغه مند است؛ هم دغدغه مهناز افضلی، کارگردان این مستند، در مورد زباله و چالش زیستمحیطی بزرگی که در روزگار ما ایجاد کرده و هم دغدغه ای را که هایده شیرزادی از سال های اقامت در آلمان تا الان درخصوص بازیافت پسماند و تولید کود آلی داشته، به تصویر کشیده است. برای همین با هایده شیرزادی به مراکز مختلف مثل شهرداری و شورای شهر می رود و تلاش او برای جذب سرمایه لازم برای اهداف بلند او را ثبت می کند. شاید در کشوری که روزانه ۵۰ هزار تن، یعنی دو برابر شاخص جهانی زباله تولید می شود و شهرداری فقط توان بازیافت ۴۰ درصد آن را دارد و بقیه در زمین دفن یا سوزانده می شود، همه باید دغدغه این چالش بزرگ زیستمحیطی را داشته باشند.
ماهنامه هنر و تجربه