مصطفی محمودی در اعتماد نوشت :
یک مامور اطلاعاتی امنیتی ایرانی مامور میشود تا عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک جندالله را دستگیر کند. فیلم عملیات و چگونگی دستگیری ریگی را برای مخاطب بازگو میکند.
جندالله یک گروه مستقر در استان سیستان و بلوچستان بود که ادعا میکرد در پی احقاق حقوق بلوچها و اهل سنت ایران، از طریق مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی است. جندالله که در سال ۱۳۸۲ بنیانگذاری شد به فاصله ۵ سال از سال ۸۴ تا ۸۹ در ۲۴ عملیات تروریستی که همگی در استان سیستان و بلوچستان صورت گرفت، ۲۱۰ تن از مردم عادی و افراد نظامی را به شهادت رساند و ۴۹۶ تن را نیز زخمی کرد. معروفترین رهبر این گروه، عبدالمالک ریگی بود که در بامداد روز سهشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸، وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد که او و نفر دوم گروه جندالله در یک عملیات دستگیر شدهاند.
روز صفر قبل از هر چیز یک فیلم استراتژیک است. سینمای ایران متاسفانه سالهاست که از فقر تولید در حوزه آثاری که راهبردی هستند و قابلیت طرح دارند رنج میبرد و شاید روز صفر به همراه فیلمهایی مثل درخت گردو، ماجرای نیمروز، لباس شخصی و چند فیلم دیگر معدود آثار راهبردیای باشند که در سه، چهار سال اخیر رخ نمایاندهاند و پیشتر از آن متاسفانه نشانی از اینگونه فیلمها در سینمای ایران وجود نداشت. بنابراین پرداخت گروه سازنده فیلم به یک اثر که واجد موضوعی راهبردی بوده و یکی از ملتهبترین رخدادهای قرن گذشته یعنی عملیات و چگونگی دستگیری عبدالمالک ریگی را دستمایه کار قرار داده، تحسینبرانگیز است.
سعید ملکان، چهرهپرداز و طراح چهرهپردازی اسبق، تهیهکننده سابق و کارگردان کنونی سینمای ایران در نخستین تجربه کارگردانی خود سراغ موضوعی رفته که در قاب سینما میتواند جذابیتهای خاص خود را داشته باشد. نگاهی به کلیت «روز صفر» از دیدگاه ژانرشناسی، این فیلم را جزو آثاری قرار میدهد که گونه سینمایی تریلر و اکشن را توامان با خود به همراه دارد؛ چراکه تریلر در سادهترین شکل ممکن درباره شخصیتی است که باید کاری را به سرانجام برساند اما به دلیل وجود موانع و تهدیدهای بیرونی، در طول مسیر مدام باید روی لبه تیغ حرکت کند؛ از طرف دیگر اکشن نیز گونهای است که داستان خود را مبتنی بر درگیری میان شخصیتها پیش میبرد. حال این درگیری میتواند به صورت تعقیب و گریز باشد، چه پیاده و چه با وسیله نقلیه، چه در قالب مبارزات تن به تن و این هر دو در جایجای روز صفر آشکارا به چشم میخورد؛ به همین دلیل معتقدم فیلم قبل از آنکه اثری تاریخی یا سیاسی باشد، بیشتر اکشن و تریلر است؛ اما نکتهای که وجود دارد و شاید همین نکته جدای از زمان نامناسب اکران روز صفر (که اعتقاد دارم نمیبایست در بسته اکران نوروز ۱۴۰۱ قرار میگرفت) و مسائل کرونا که سبب شد تا فیلم تقریبا دو سال رنگ پرده را نبیند و از همین رو فروش راضیکنندهای را تاکنون رقم نزده، سرپیچی نویسندگان فیلمنامه روز صفر از قواعد فیلمنامهنویسی تریلر و اکشن است.
اگر بخواهیم به لحاظ ژانری فیلمهای مشابه و نزدیک به روز صفر را نام بیاوریم، مثلا به مجموعه فیلمهای ماموریت غیرممکن یا فیلم مکس دیوانه میتوانیم اشاره کنیم اما به عنوان مثال در همان مجموعه ماموریت غیرممکن، قهرمان قصه دارای نام و نشان مشخص است و ما میدانیم که قهرمانمان ایتان هانت نام دارد و تا حدودی راجع به زندگی شخصی و خانوادگی و علایق او نیز آگاهی داریم. همچنین است مجموعه فیلمهای جیمز باند که میدانیم جیمز باند کیست، علایقش چیست و… اما در روز صفر حتی نمیدانیم نام مامور امنیتی قصه چیست؟ شخصیت مامور اطلاعاتی در روز صفر در آلمان خود را به کارول (زن دلال اطلاعات) با نام سیاوش معرفی میکند، همکارش در هواپیما او را رضا صدا میزند، در افغانستان او را با نام علی آقا میشناسند و زمانی که به دوبی میرود نامش به آقا محسن تغییر میکند و تا پایان فیلم نیز این مساله امنیتی باقی میماند. از همین مشکلات و حفرهها در فیلمنامه بسیار زیاد وجود دارد تا آنجا که اگر ساختار تقریبا مناسب (و البته در حد بضاعت و مقدورات سینمای ایران) نبود، همین میزان استقبال نیز از فیلم در زمان اکران عمومی رخ نمیداد؛ به همین دلیل مهمترین چالش ما به عنوان مخاطب روز صفر با نویسندگان فیلمنامه یعنی سعید ملکان و بهرام توکلی در جایی شکل میگیرد که میدانیم آنها کاملا به قواعد فیلمنامهنویسی و مولفهها و ابزارهای اصلی در گونه اکشن و تریلر واقفند. پس با چه دلیلی از این قوانین پیروی نکرده و از بهکارگیری آن مولفهها سر باز زدهاند؟ از طرف دیگر اصرار به بیان روایت از سوی نویسندگان فیلمنامه تا حد زیادی به ساختار لطمه زده و تماشاگر نمیداند که از ساختار اکشن و جذاب تعقیب و گریز و انفجار و بازی موش گربه بین صید و صیاد لذت ببرد یا توجه خود را به روایت تحمیل شده از سوی فیلمنامهنویسان معطوف سازد.
جلوههای ویژه تصویری و بصری فیلم که به مدد استفاده از تکنولوژیهای نوین CGI در نوع خود گامی رو به جلو در سینمای ایران است که پیش از این در تنگه ابوقریب و تختی نیز از همین گروه نتایج آن را شاهد بودیم. فیلمبرداری مطلوب و چشمنواز به ویژه صحنههای کویر و کوهستان و تعقیب و گریزها، طراحی صحنه و لباس جالب و منطبق با حال و هوای فرهنگی و اجتماعی و روحیات شخصیتهای فیلم همگی در خدمت پیشبرد اثر قرار گرفته و البته در کار خود نیز موفق عمل کردهاند. امیر جدیدی در این فیلم هم مثل همیشه بازی خوبی ارایه داده و به نظرم بیشتر باید در سینمای ایران دیده شود تا خود را به عنوان بازیگری با تواناییهای خوب بازیگری و فیزیک و چهره مناسب حتی به سینمای جهان معرفی کند (فرصتی که تا حدی با حضور در فیلم قهرمان اصغر فرهادی برایش فراهم شد).
در مجموع معتقدم «روز صفر» را با کمی اغماض و باتوجه به مولفهها و شاخصههای سینمای ایران میتوان اثری قابلقبول دانست که اگر ضعف همیشگی سینمای ایران یعنی فیلمنامه -که در این فیلم هم وجود دارد و به آن اشاره کردم- در روز صفر برطرف میشد، اکنون میتوانستیم از داشتن یک فیلم سینمایی دلچسب منطبق با معیارهای جهانی به خود ببالیم.