نگاهی متفاوت به بیماری گوارشی عباس کیارستمی/ درد تن یا درد جان؟
عبدالرحمن نجلرحیم (عصبشناس و عصبپژوه) – معمول است که دستگاه گوارش خودمان را میراثی بیمقدار و پست پاره تن خود بدانیم و در هنگام تعریف از سجایای خود، از بهمیانکشیدن احوال مزاجیمان شرم داشته باشیم و با خجالت و معذرتخواهی فراوان از آن سخنی به میان آوریم. زیرا که گمان میکنیم اهمیتدادن به آن از درجه انسانی ما میکاهد و ما را پست و بیمقدار میکند و اغلب چنین تصور میکنیم که این دستگاه عظیم در درون تن ما هیچ ارتباطی با معرفت، شناخت، احساسات و هیجانات انسانی ما ندارد. دراینمیان هرگاه که از مغز، ذهن، روان، شناخت و آگاهی، خلاقیت و معنویت میگوییم، تصور میکنیم بهمیانکشیدن دستگاه گوارش، یا به عبارت سادهتر، دل و روده و شکم و احشا، بیربط و نشانه تنزلدادن و فروکاستن مرتبه سخن است. حال که شاهد تا پای مرگرفتن هنرمند کمنظیر خلاق و تجربهگر کمنظیر چند دهه گذشته کشور ما، عباس کیارستمی، بر اثر ابتلا به سندرمی رودهای هستیم، شاید زمانی مناسب برای یک خانهتکانی اساسی در باورهای اینچنینی ما فرارسیده باشد. زمانی که نگاهی دیگر به یکی از عظیمترین و پیچیدهترین دستگاه تن، یعنی «گوارش» بیندازیم که پژوهشگران امروز آن را «مغز دوم» انسان میدانند. به این طریق شاید بتوانیم در پیوند ناگسستنی جان و تن انسان برای دستیابی به علم و معرفت تعمق کنیم. این حقیقت دارد که پژوهشگران امروز به این نتیجه رسیدهاند که روده ما، مغز دوم ما را میسازد. زیرا بیش از صدمیلیون نورون (یاخته عصبی) دارد که بیش از تعداد نورونهای نخاعی ماست و میتواند بهطور خودکار و بدون مغز اول هم وسیعترین سطح ارتباطی داخلی بدن با مواد خارجی -گستردهتر از سطح پوستی و ارتباط حسی ما با جهان بیرونی- را اداره کند. اما این مغز دوم از طریق بزرگراهی عظیم با مغز اول در ارتباط است. تنها علت این ارتباط عظیم، مربوط به غذاهایی نیست که به بدن ما میرسد، بلکه روده ما میزبانی تعدادی بیش از یاختههای بدنمان (حدود یکصد تریلیون)، دوستان قدیمی تکیاختهای را برعهده دارد که از بدو تولد در شکلدهی دستگاه هورمونی، ایمنی، احساسات و هیجانات، عواطف، یادگیری، حتی تصمیمگیریهای ناآگاه ما در رابطه با دستگاه عظیم مغز و اعصاب، شرکت دارند.
بیهوده نیست که ما برای ابراز احساسات، ترس، اضطراب، هیجان و شناخت خود، اینهمه از واژه ترکیبی با استفاده از «دل» به معنای دوم احشایی آن، «شکم»، گاه «روده» در فارسی و زبانهای دیگر استفاده میکنیم. اختلالات در کارکرد این دستگاه عظیم با اینهمه ساکنان قدیمی میهمان بیشمارش، میتواند باعث اختلالات خلقی، چون اضطراب، افسردگی و آزردگی حافظهای و شناختی شود، همانطوری که در مقابله با مشکلات دنیای امروز، اضطرابات، تشویشها، ترسها و نگرانیهای مزمن میتواند موجب اختلال در کارکرد دستگاه رودهای انسان پردغدغه با تغذیه نامناسب امروز شود. بنابراین در هر دو صورت، ممکن است پربیراه نباشد که ادعا کنیم دغدغهها، اضطرابات و تنشهای عصبی مداوم و فشار کارهای بهانجامنرسیده، در عارضه گوارشی کارگردان هنرمند خلاق سینمای ما دخالت داشته است. از طرف دیگر، دستگاه ایمنی تن و مغز ما با حضور میهمانان قدیمی بیشمار تکیاختهای ساکن رودههای ما در سالیان زندگیمان، تبحر و مهارت مقابله با عناصر تکیاختهای آسیبرسان و عفونتزا را پیدا میکند. وقتی قدرت ایمنی با اختلال این دستگاه کاهش پیدا میکند، کار را برای تسلط عوامل آسیبرسان عفونی بر بدن آسان میکند؛ همانطوری که عفونت وسیع، توانست هنرمند خلاق ما را برای مدتی هم که شده، از کار بازدارد. پس یاد بگیریم تن را به اندازه جان شریف بدانیم و باز هم به خود گوشزد کنیم که جان در پیوند با تن است که به زندگی ما معنا میبخشد. آرزو داریم که همچنان تن و جان هنرمند مدام در تجربه خلاق کشورمان، عباس کیارستمی، سلامت بماند و شاهکارهای بیشتری بیافریند.