سینماسینما، ساسان گلفر
عباس کیارستمی از آن شخصیتهایی است که هر چه از او بگوییم، کم گفتهایم و هرچه درباره شخصیت والا، منش انسانی، اندیشه، هنر و تواناییهای او داد سخن بدهیم، حق مطلب را ادا نکردهایم. فارغ از رسم رایج آزردن زندگان و مدح و ثنا گفتن درگذشتگان که احتمالا اینجا بیش از هر جای دیگر دنیا مرسوم است، واقعیتی در مورد شخصیت عباس کیارستمی وجود دارد که هر کس او را میشناخته یا در دورهای ارتباطات محدودی مثلا به دلایل حرفهای با او داشته است، از جمله نگارنده، به آن معترف است و آن، اینکه کیارستمی شخصیتی بود فراتر از یک هنرمند طراز اول و در مقام یک انسان بسیار شریف، خردمند، وارسته و دوستداشتنی تمام افراد پیرامون خود و محیط زندگی و کارش را تحت تاثیر قرار میداد و اثر وجود و حضور او بسیار مثبت و در جهت رشد و تعالی اطرافیان بود؛ نکتهای که طبیعتا در فیلم «و کیارستمی ادامه دارد» نمود چشمگیری دارد. اما به نظر من این فیلم مستند با توجه به عظمت موضوعی که انتخاب کرده، نتوانسته چنانکه باید از عهده پرداختن به مسئله و موضوع اصلیاش برآید و در عوض، شاید ناخواسته، نکته مهم دیگری را مطرح کرده و زیر ذرهبین برده است.
احسان ناجی، کارگردان فیلم، و همکار تهیهکننده و تصویربردارش، سحر پرتویکیان، در فیلم «و کیارستمی ادامه دارد» یک هفته پس از درگذشت فیلمساز در تیرماه ۱۳۹۵ به لوکیشن سه فیلم «خانه دوست کجاست؟» (۱۳۶۶)، «زندگی و دیگر هیچ» (۱۳۷۰- با عنوان دیگر «و زندگی ادامه دارد») و «زیر درختان زیتون» (۱۳۷۳) موسوم به «سهگانه کوکِر» سفر کردهاند. نام شهرستان رستمآباد از توابع شهرستان رودبار در استان گیلان و روستاهای اطراف آن مانند کوکر و پشته بیش از همه به واسطه فیلمهای کیارستمی و موفقیتهایش در جشنوارههای بینالمللی و قرار گرفتن فیلمهای سهگانه کوکر در فهرستهای مختلف ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان، شهرت جهانی پیدا کرده است. سازنده «و کیارستمی ادامه دارد» به همین بهانه برای ساختن نوعی مستند جادهای به آن منطقه رفته است تا ببیند از میراث کیارستمی در آن منطقه چه مانده است. او از بازیگران این فیلمها و اهالی منطقه میپرسد آیا خبر دارند کیارستمی از دنیا رفته است یا نه؟ اغلب آنها که در جریان اخبار و رسانهها هستند، این را میدانند و حتی مراسم گرامیداشت به سبک خود در محلهها و لوکیشنها برای او برگزار کردهاند. اما مسئله این است که میراث فرهنگی او تا چه اندازه پابرجا مانده است؟ نابازیگران کیارستمی، افراد محلی که با دید خاص کیارستمی و در سبک منحصربهفرد فیلمسازی او در سطح ملی و جهانی درخشیدند، بالاخره با جستوجوی پیگیر فیلمساز جوان مستند حاضر پیدا میشوند و جلوی دوربین میآیند. اسمها و چهرههایی که زمانی برای سینماروهای ایرانی آشنا بودند، بازیگرانی مانند بابک احمدپور، احمد احمدپور، حسین رضایی، خدابخش دفاعی و محمدرضا پروانه خاطراتشان را مرور و گاه لحظههایی را بازسازی و یادآوری میکنند و سازنده این مستند نیز همان لحظهها را از فیلم اصلی جلوی چشم تماشاگر میآورد که تمهیدی جذاب و در لحظههایی شگفتانگیز است.
از همان نماهای اول فیلم، نمای داخل ماشین با دوربین رو به شیشه جلو و برفپاککن و داشبورد با گفتوگوهای بازیگران نادیدنی که در بسیاری از فیلمهای دورانهای مختلف کیارستمی تکرار شده است، وارد دنیای او میشویم و در تمام طول فیلم نامش را میشنویم و با محلیهایی که خاطرات روزهای سهگانه کوکر او را دارند، همراه میشویم. تماشاگر این مستند گاه به نکات ناشنیده و جالب توجهی برمیخورد که احتمالا پیش از آن نمیدانسته، مانند اینکه بخشی از لوکیشنهای آشنای او اصلا در کوکر نبوده و مثلا در جایی دور، در ماسوله فیلمبرداری شده و خوشبختانه هنوز کمابیش به جا مانده است. در مواردی پژواک تکیه کلامها و دیالوگهای او را مانند «هر آدمی بزرگ میشه دیگه!» بعد از گذشت چند دهه از زبان محلیها میشنویم و غافلگیر میشویم. ولی نکته مهمی که فیلم شاید ناخواسته بر آن تاکید کرده، غمانگیز است؛ اینکه ما میراث فرهنگی، تاریخی، تمدنی و سرزمینی خود را حفظ نکردهایم و تلاشی هم برای حفظ آن به خرج نمیدهیم و داریم آن را بهکلی از دست میدهیم. اغلب لوکیشنهای آشنای فیلمهای سهگانه اکنون بهسختی قابل تشخیص است و حتی تماشاگر با مرور و مقایسه تصاویر فیلمهای اصلی دشوار میتواند باور کند که این، همان است. باورنکردنی است که از تپه مشهور «خانه دوست کجاست؟» با آن مسیر خاکی «زیگزاگ» هیچ نشان آشنایی شاید جز درخت قلهاش بر جا نمانده است. از روستاهایی که به گفته یکی از بازیگران میتوانست «شهرک سینمایی کوکر» بشود، اکنون فقط ویرانههایی متروک به چشم میخورد و عامل ویرانی آن هم نه نیروی زلزله، که بیتوجهی انسانها بوده است. دشتهای سبز اطراف باغهای زیتون اکنون به بیابانی خشک تبدیل شده است، و بازیگری که تصویرش در همه جای دنیا تحسین شده، از بیم «حسادت» و «حرفهای پشت سر» حتی حاضر نیست دیگران بدانند او در فیلم بازی کرده است…
مستند «و کیارستمی ادامه دارد» با تصویربرداری ساده اغلب روی دست و تدوین بیتکلف و برخوردهای ساده بیغلوغش سوژه سعی دارد تا حدودی حسوحال آثار کیارستمی را بازآفرینی کند؛ گرچه واقعیت این است که او برخلاف آنچه در همه این سالها ادعا شده، با اثری که میخواست بسازد، چندان هم طبیعی و بداهه و بدون اندیشه قبلی برخورد نمیکرد. بههرحال این فیلم در همراه کردن تماشاگر با خود تا آخرین لحظات موفق است. فقط در بخش نهایی که گویی فیلمساز مطمئن نبوده چطور میتواند چنین موضوعی را به پایان ببرد، رفتن به فضای مراسم یادبود سینماییها برای کیارستمی و استفاده از تمهید فتورمان و بهکارگیری موسیقی اوورتور «کوریولانوس» بتهوون که ارتباط حسی یا مضمونی روشنی با کلیت اثر ندارد، به یکپارچگی اثر لطمه زده است. ولی در مجموع این مستند جذاب را از دست نباید داد
منبع: ماهنامه هنروتجربه