سینماسینما، همایون امامی:
خانه سینمای مستند انقلاب اسلامی از سال ۱۳۹۱ شروع به فعالیت می کند. اگرچه کمی پیش تر از این تاریخ تاسیس می شود، ولی فعالیت تولیدی اش از این تاریخ آغاز می شود. از همان ابتدا گروهی هم به نام گروه پژوهش به منظور تامین نیازهای پژوهش مستندسازی این تشکیلات دست به فعالیت می زند. خانه سینمای مستند ظاهرا از موسسه های وابسته با سازمان هنری رسانه ای اوج محسوب می شود، اگرچه مدیران و مسئولان آن این وابستگی را تکذیب کرده و ارتباطشان با این سازمان را تنها در حد یک سفارش دهنده پرسفارش(!) ارزیابی می کنند. به هر تقدیر خانه سینمای مستند به اتکای رابطه اش با شبکه های تلویزیونی مستند، افق و نسیم، فیلم هایش از این شبکه ها پخش می شوند. در چند مورد درخشش های جشنواره ای هم داشته اند، ازجمله «سرخ موگادیشو» (۱۳۹۶)، ساخته مصطفی آتش مرد از جشنواره الجزایر، «مالکیه»، ساخته محمدباقر شاهین از جشنواره برلین، «محاکمه»، ساخته حسام اسلامی و احسان عمادی از جشن سینمای مستند، از این شمارند.
یکی از موضوع هایی که خانه سینمای مستند بر آنها تاکید دارد، تاریخ معاصر ایران است. تاریخی که طی این ۴۰ سال در برنامه های مختلف تلویزیون و فضای مجازی مورد تحریف قرار گرفته، با سطحی نگری و جانب داری مورد بررسی و تحلیل واقع شده است، اما با نگاهی به چند فیلم تاریخی نظیر «محاکمه» و «رئیس الوزراء» می توان دریافت که با رویکردی دیگر در زمینه مستند تاریخی رو به رو هستیم. مستندهایی که با تکیه بر مواد آرشیوی گاه بسیار نایاب، و بازسازی می کوشند سیمای راستینی از رخدادهای تاریخی معاصر ایران ارائه دهند. اگرچه داوری قطعی در این مورد را باید از کارشناسان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران شنید تا به آن ایقان یافت. ولی تا آن اظهار نظرها می توان رویکرد متفاوت این فیلم ها به تاریخ را با آنچه تا کنون بوده، حس کرد و به خوبی دریافت.
یکی از آخرین فیلم های خانه مستند «میرزا جواد» نام دارد که زمینه های شکل گیری انقلاب مشروطیت را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. آنچه در فیلم های قبلی خانه مستند انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک ویژگی بارز خود را به چشم می کشید، قوت پژوهش آن بود. ارجاع به اسناد و مواد آرشیوی منحصر به فردی که بر جذابیت این فیلم ها می افزود. در «میرزا جواد» اما به نظر می رسد به رغم اطلاعات گردآوری شده چشم گیری که ارائه می شود، با پژوهش چندان ژرف نگری مواجه نباشیم. چه در برخی صحنه های فیلم، با دیده بستن بر متغیرهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی مختلفی که به شکل گیری انقلاب مشروطیت انجامیدند، زمینه برای تغافلی تاریخی مهیا می شود که سویه جانب دارانه ای به فیلم می بخشد. به عنوان نمونه در اشاره به غائله نوز بلژیکی، راوی چنین وانمود می کند که پوشش روحانی مسیو نوز بلژیکی در یک بالماسکه و خشم برخی علما از جمله آیت الله سیدعبدالله بهبانی و افشاگری های میرزا مصطفی آشتیانی، که خواستار برکناری نوز از ریاست گمرکات ایران و عین الدوله صدراعظم وقت شده بودند، تنور مشروطه را به قول راوی روشن می کند. حال آنکه اگر جنبش مشروطه را همچون نقطه ای از موج تجدد و تجددخواهی در نظر بگیریم و آن را در رابطه با گسترش روزافزون فقر عمومی و سفرهای بی حساب و کتاب شاهان قاجار به اروپا به حساب بیاوریم، به نتیجه های دیگری می رسیم و متغیرهای مهم تر و موثرتری رخ می نمایند. متغیرهایی چون درخواست وام از بانک استقراضی ایران و روسیه و دادن امتیازهای گمرکات بندرهای غیر جنوبی ایران به این کشور و باز شدن دست بلژیکی ها، به خصوص مسیو نوز که باید از آن به مثابه ضربه های مهلکی به تجارت و اقتصاد ایران یاد کرد. چنین موقعیتی نارضایتی و اعتراض بازگانان ایران را به دنبال دارد و همپای دیگر متغیرهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی زمینه های انقلاب مشروطیت را فراهم می سازد. اشاره های کلی فیلم با پررنگ کردن اعتراض آیت الله بهبهانی و میرزا مصطفی آشتیانی از کنار این وجه مهم به تغافل می گذرد.
فرجی در کارگردانی «میرزا جواد» نشان می دهد به بیان دراماتیک گرایش دارد و هرجا که مجالی بیابد، می کوشد به جای بیانی توضیحی و سرراست، از تعلیق و توزیع سنجیده اطلاعات سود جوید. چنین است که فیلمش را با اشاره به بیرون کشیدن جوانی از چاهی در عمارت مجلس آغاز می کند. راوی در اشاره به جنازه در عین حال پای مهمان ناخوانده ای را هم به میان می کشد که سالهایی دور پا به ایران گذاشته است. تعلیقی از این دست شروعی جذاب را برای فیلم تدارک می بیند، اما فیلم در روند گسترش خود تا دقیقه ۲۳ از میرزا جواد، نامی به میان نمی آورد. چنین می شود که تعلیق یادشده خود را همچون ترفندی مطرح می کند که به صورتی کامل و پیوسته با رخدادهای فیلم در ارتباط نیست و بیشتر به دستاویزی می ماند که در جذاب سازی روایت به کار گرفته شده باشد.
نکته دیگری که فیلم را از پرداختی با پیرنگی محکم دور می کند، به محوریت دوربین عکاسی و ورودش به مثابه مهمانی ناخوانده برمی گردد. میرزا جواد عکاسی است که در خفا عکس های مبارزان مشروطه خواه را تکثیر و در اختیار مردم قرار می دهد. راوی در این میان با تکیه بر عکس و عکاسی و ورودش به ایران از عرصه هایی می گوید که اگرچه در ارتباطی حرفه ای با شغل شخصیت فیلم قرار دارند، ولی در پرداخت فیلم و شکل گیری رخدادهایی که به انقلاب مشروطه می انجامد، نقش کلیدی چندانی ندارند. اشاره به ارنست هولتسر و عکس هایش از نقاط مختلف ایران، در کنار اشاره به آنتوان سوریوگین، عکاس ارمنی دوران قاجار، از آنجایی که در ساختار روایی فیلم از پیرنگ و منطق چندانی برخوردار نیستند، به اجزای افزوده ای شباهت دارند که مفصل های سستی آنها را به رخداد اصلی وصل کرده است. باز هم از این دست اطلاعات افزوده که کارکرد چندانی در گسترش و پیشرفت فیلم نداشته و سیر مرتبط و موزونی را برای فیلم تدارک نمی بینند، در فیلم دیده می شود. دوربین هدیه ملکه ویکتوریا به شاه قاجار و ارسال عکاس فرانسوی به جبهه های جنگ با ترکمن ها و افتتاح عکاس خانه در طبقه دوم دارالفنون و موارد دیگری از این دست، شاید در فیلمی با موضوع سیر عکاسی در ایران جای درستی داشته باشد، اما در فیلمی با موضوع انقلاب مشروطیت جایی ندارد، یا بهتر گفته باشم، در این ترکیب روایی، از آنجا که منطق محکمی بر آن متصور نمی توان شد، ساختار روایی و روند حرکت فیلم به جلو را با اخلال رو به رو می سازد.
موسیقی فیلم از نوع موسیقی انتخابی است، اما گزینش برخی قطعات که از شناسه های هویتی بارزی برخوردارند، از آنجا که به تداعی های دیگری منجر می شوند، در خدمت فضای حسی فیلم قرار نمی گیرند. به عنوان نمونه می توان به موسیقی «آوای مهر» حسین علیزاده اشاره کرد که چون در هم دلی با زلزله رودبار تصنیف شده و همان رخداد و مصیبت را تداعی می کند، گزینه مناسبی تلقی نمی شود.
به رغم کاستی هایش، «میرزا جواد» از نقاط قوتی مشابه دیگر فیلم های تاریخی خانه مستند برخوردار است که در قوت مواد آرشیوی و نحوه استفاده از آن خود را آشکار می سازد. ترفندهای به کار گرفته شده در این مواد، به ویژه عکس ها، اگرچه از ظرافت های هنری غیرمتعارف بهره چندانی نداشته و به ترفندهای گرافیکی تلویزیونی نزدیکترند، ولی در عین حال نمی توان حس و حالی را که در فیلم منتشر می سازند، نادیده گرفت، به ویژه وقتی این ترفندها با تنوعی گرافیکی نیز عرضه می شوند.
مدتی است شاهد آنیم که خانه مستند برایمان تاریخ معاصر ایران را تورق کرده و با مواد آرشیوی بکری که در آستین دارد، مطالعه چشم انداز تاریخی معاصر ایران را میسر ساخته است. فرصتی که غنیمت است و مادام که غبار تنگ نظری های سیاسی این چشم اندازهای روشن را کدر نساخته است، دیدنی، آموختنی و البته ستودنی است.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه