راجع به فیلمتان در جشنواره امسال – یک روز بخصوص- و اینکه چطور تصمیم گرفتید این فیلم را بسازید، توضیح دهید.
ایدهای حدود چهار، پنج سال پیش در ذهن من درباره مسئولیتپذیری اجتماعی بود و همینطور در ذهنم با این ایده بازی کردم و از آنجا هم که آدم تنبلی در این موارد هستم، درنهایت از یکی، دو سال پیش شکل پختهتری برایم گرفت و درواقع برایم جدی شد تا روی آن کار کنم. اما آن ایده اولیه دائم تغییر کرد و تقریبا یکسال قبل از فیلمبرداری یعنی دو سال پیش تبدیل به طرحی شد که از روی آن فیلم «یک روز بخصوص» را ساختیم. مسئله مسئولیتپذیری با مقوله انتخاب در زندگی ترکیب و شد فیلمنامهای که الان تبدیل به فیلم شده و در جشنواره آن را خواهید دید.
شما این فیلمنامه را با آقای مجید قیصری که داستاننویس هستند، نوشتید. این همکاری چطور شکل گرفت؟
واقعیت این است طرح مال خودم بود و روی طرحم کار کرده و آن را نوشته بودم ولی چون اساسا در نگارش خیلی آدم تنبلی هستم و نیاز به این دارم که کسی در کنارم کمکم کند با مجید قیصری تماس گرفتم. زمانی که در شورای پروانه ساخت ارشاد بودم از او یک قصه کوتاه و یک فیلمنامه خوانده بودم که دوست داشتم و فکر میکردم میتواند کمک خوبی باشد. با مجید تماس گرفتم و آمد و با هم آشنا شدیم. از او خواهش کردم به عنوان همراه برای نگارش این فیلمنامه کنارم باشد و چیزی حدود هشت، ۹ ماه هم این همکاری ادامه داشت و از کاری که با هم کردیم، راضی هستم.
یعنی طرحی که شما داشتید را ایشان فیلمنامه کردند؟
درواقع طرحی که من داشتم را در جلسات متعددی که گپ زدیم دوتایی با هم نوشتیم. یکبار من نوشتم و ایشان بازنویسی کرد و به صورت پینگپنگی با هم آمدیم تا با بداخلاقیهای من، نهایتا به فیلمنامه فعلی رسیدیم که حاصل تلاش هر دو ماست.
یک فیلم ایتالیایی هم به همین نام وجود دارد که سوفیا لورن در آن بازی میکند. چطور اسم آن فیلم را انتخاب کردید؟
من همه تلاشم را کردم که اسم فیلم را عوض کنم اما چون در انتخاب اسم خیلی آدم کجسلیقهای هستم و چیزی هم به ذهنم نمیرسید، در آخر هم نتوانستم اسم فیلم را تغییر دهم و به اسم بهتری برسم. بنابراین این را به جان خریدم که اسم فیلم معروف ایتالیایی «یک روز بخصوص» با بازی سوفیا لورن و ماستریانی روی فیلم من هم باشد.
یعنی هیچ ارتباط معنایی بین دو تا فیلم وجود ندارد؟
اصلا، هیچ ارتباطی ندارند.
شما از سال ۹۰ بعد از «بوسیدن روی ماه» دیگر فیلمی نساختید. این چهارسالی که وقفه افتاده بود صرف چه چیزی شد و چرا این همه بین دو فیلمتان فاصله افتاد؟
از فاصلهافتادنش پشیمان و ناراضی نیستم چون فکر نمیکنم هر فیلمسازی در ایران باید بتواند سالی یک فیلم یا هر دو سال، یک فیلم بسازد. بههرحال ما هم نیاز به بازتولید ذهنی داریم که بتوانیم خودمان را بازآفرینی کنیم و با تجربه، دیدن و خواندن درجا نزنیم و از آن طرف هم به دلیل شرایط سنی، آدم دچار وسواسهایی میشود و تا حدودی ترسش برای برداشتن گامهای بعدی در این حرفه زیاد میشود. بهویژه وقتی با دیدن کارهای همکاران احساس میکنی پسرفتی وجود دارد و خطری است که تو را هم تهدید میکند، این ترس بیشتر میشود. ولی در این چهار سال من به هیچ عنوان از سینما به دور نبودم و جدا از فعالیتهای صنفی در یک فیلم به عنوان تهیهکننده و در چند فیلم به عنوان مشاور حضور داشتم و درواقع کار سینمایی میکردم. اینطور نبود که تعطیل کرده باشم و همین کلنجاررفتن با این طرح هم در کنارش بوده است.
درواقع شاید دلیل این گزیدهکاری نوعی وسواس بوده؟
بله قطعا. همانطور که اشاره کردم من در چند سال گذشته وقتی بعضی از کارهای همکاران خودم را در جشنواره میدیدم بهویژه دوستانی که یا از نسل قبل من هستند یا نسل بعد از من، احساس میکردم که داریم درجا میزنیم و خود این موضوع آدم را میترساند بهخصوص اینکه حرفه ما اینطور نیست که فکر کنیم یک تایم کاری داریم و مانند یک کارمند کار میکنیم و بعد از ۳۰ سال بازنشسته میشویم. درواقع ما هر وقت از نظر ذهنی کم بیاوریم، بازنشسته میشویم. این اتفاق میتواند در ۴۰سالگی یا در ۸۰سالگی بیفتد. تا زمانی که ذهنت بهروز است و میتوانی مسائل اطرافت را درست درک کنی و ارتباط درستی با زمانهات داری، بازنشستگی هم معنا ندارد اما اگر با این حرکات سریعی که در جامعه و جهان در حال اتفاق است و ذهنهای جوانی که به عنوان فیلمساز دارند وارد میشوند، کافی است یک مقدار از زمانهات عقب بیفتی تا فیلمهایی بسازی مثل فیلمهایی که نمیخواهم اسم بیاورم. وقتی در سالهای گذشته بعضی از این فیلمها را میدیدم، احساس میکردم نکند من هم اینطوری شدهام! نکند من هم دچار این درجازدن شدهام و خودم متوجه نیستم. خود این فکر آدم را میترساند تا کمی با دقت و وسواس بیشتری کار کند.
پس مانع بیرونی برای این کمکاری شما وجود نداشته؟
اصلا، هیچ مانع بیرونی وجود نداشته.
دو، سهسالی است انتقادات زیادی به جشنواره از بخش انتخاب فیلمها گرفته تا داوریها میشود؛ شما روند جشنواره را در این دو، سه سال گذشته چطور برآورد میکنید و درنهایت ارزیابیتان از جشنواره امسال چیست؟
جشنواره امسال تازه افتتاح شده و شروع نشده است که بخواهم آن را ارزیابی کنم. فقط میتوانم درباره کلیات آن حرفهایی بزنم. ولی درکل به نظر میرسد در مسیر جشنواره بهجای اینکه به سمت پایبندی به استانداردها برویم که باعث میشود جشنواره دارای یک ارزش کیفی شود و روز به روز این ارزش کیفی را بالا ببریم تا بتوانیم حتی برایش اعتبار بیرونی ایجاد کنیم، گویا بیشتر به سمت ایجاد همدلی، صمیمیت و راضیکردن همه دوستان هستیم که البته بد نیست و خیلی هم خوب است که میخواهیم همه همکارانمان و اهالی سینما راضی باشند؛ ولی بیشتر جشنواره را به یک گردهمایی سالانه تبدیل میکند. اگر اینطوری پیش برویم، شاید بد نباشد اصلا جوایز را برداریم و اعلام کنیم همه فیلمهایی را که در سال قبل ساخته شده، نشان میدهیم و دور یکدیگر جمع میشویم و کمی هم از یکدیگر تقدیر و تشکر میکنیم. مسیر بیشتر به این سمت میرود تا به سمت حفظ آن استانداردهایی که لازمه یک جشنواره به مفهوم رقابتیاش است.
برای مثال، وقتی امسال تعداد فیلمهای بخش مسابقه به ۳۳ میرسد، به اعتقاد من عملا داریم بخش رقابتی را مورد سؤال قرار میدهیم. اینکه کمیته انتخاب چه گروهی باشند، فرقی نمیکند؛ چون ما هنوز فیلمها را ندیدهایم که بخواهیم درباره کار آنها قضاوت کنیم. ولی باور من بر این است که حتی اگر همه این ۳۳ فیلم هم فیلمهای خوبی بوده باشند که بعید میدانم باشند، باید از بین اینها ۲۰ الی ۲۲ فیلم از بهترینها را انتخاب کنیم و نگران نباشیم ۱۰ فیلم بیرون باقی میماند. اینگونه است که جشنوارهها ارزش پیدا میکنند. هیچ جای دنیا هم به میزان تعداد فیلمهایی که به آنها میرسد، تعداد فیلمهای بخش مسابقهشان را افزایش نمیدهند. باید بپذیریم همیشه تعدادی ناراضی هستند و از بخش مسابقه بیرون میمانند و اصلا نگران این قضیه نباشیم. اگر منِ کارگردان احساس کنم حتی برای انتخابشدن، رقابت سختی را دارم، طبیعتا برای سال بعد و سالهای بعد، وسواس و دقت بیشتری در کارم به خرج میدهم. الان بهگونهای شده که دوستانی که فیلمشان بیرون مانده، معترض هستند! هر کمیته انتخابی هم که بود، ممکن بود ۱۰ فیلم دیگر بیرون بماند.
کار خیلی خوبی که امسال اجرائی شد، افزودن بخش «نگاه نو» و «فیلم اولیها» به بخش مسابقه سینمای ایران بود. سالهای قبل در بخش مربوط به فیلم اولیها، ۱۱ فیلم حضور داشت. یعنی محدودیتی برای تعداد فیلماولیها قائل بودند. اگر افزودن آنها به بخش مسابقه به این معناست که محدودیتی در راهدادن فیلم اولیها به جشنواره ندارند، خیلی هم مثبت است؛ اما اگر به این معناست که همان ۱۱ فیلم هم ممکن است بشود چهارتا، این دیگر نقض غرض است و به این معناست که هم آن را برداشتیم و هم از طرفی دیگر خواستهایم حفظش کنیم. مسئولانی که در جشنواره قرار میگیرند، خیلی تحتفشار هستند و بیشتر دنبال این هستند بتوانند به نحوی رضایت همه نهادها، ارگانها تا اهالی سینما را جلب کنند. به اعتقاد من، چنین رویکردی با اصل یک مسابقه رقابتی در تناقض است.
بعد از تجربه ۳۴ دوره برگزاری جشنواره ملی سینمایی، این جشنواره در سیوپنجمین دوره باید به یک خطمشی، یک مانیفست یا اساسنامه رسیده باشد. به نظر شما جشنواره فیلم فجر چقدر در این سالها که احتمالا همه ادوار آن را هم دنبال کردهاید، از چنین اسلوبی برخوردار بوده؟
من معتقدم که ما به این سمت نرفتیم که بخواهیم به مانیفست و اصول ثابتی برسیم و بگوییم روی آن پایبند هستیم؛ چون نخواستیم. ظاهرا دهه فجر انقلاب تنها نمادی که دارد، جشنواره فجر است چه در تهران و چه در شهرستانها و این خیلی فضا را گرم و خوب میکند و خیلی هم ارزشمند است. بدون اینکه بخواهم خدای ناکرده به بخش تئاتر یا موسیقی توهینی کنم، هیچکدام از جشنوارههای تئاتر یا موسیقیای که برگزار میشود، جایگاه و ویژگی جشنواره فیلم فجر را ندارد؛ به دلیل محدودیتهایی که شاید آن بخشهای هنری دارند.
نه دبیر فعلی که دبیران قبلی هم شاید این هدف را داشتند که به طرح مشخص و مانیفستی برسیم و تا آخر برویم، هر دوره همه سعی میکنند یک همگرایی و رضایت عام ایجاد کنند. یک بار دیگر هم این مثال را زدهام. در دوره آقای شمقدری که فیلم «طلا و مس» در جشنواره حضور داشت، در بخش بهترین کارگردانی به سه تا فیلم جایزه ویژه بهترین کارگردانی داده شد؛ درحالیکه پنج کاندیدا وجود داشت و من همان موقع هم گفتم به آن دو فیلم هم چیزی بدهید تا همه راضی باشیم! اینکه دیگر رقابت نیست و بهتر است شما به من جایزه ندهید، ولی ارزش جایزه فیلمها را حفظ کنید و بین پنج کارگردان، تنها یک کارگردان جایزه بگیرد؛ نه اینکه به هرکسی یک جایزه و به دو کارگردان باقیمانده هم دیپلم افتخار بدهیم! خود این قضایا باعث میشود این همگرایی و همدلی را که خیلی هم لغتهای خوب و دلنشینی هستند و وحدت ایجاد میکنند، در اولویت داشته باشیم و نه برگزاری یک رقابت را.
انگار دائم مواظب هستیم کسی ناراحت نشود و به کسی بر نخورد. شاید این را چه در انتخاب فیلمها، چه در تقسیم جوایز و چه در نوع برگزاری، خیلی خوب رعایت میکنیم؛ ولی عملا داریم ارزش کیفی جشنواره را در نگاه جهانی پایین میآوریم. درست است که بخش بینالمللی را از جشنواره جدا کردیم؛ ولی حتی در بخش بومی هم نتوانستهایم به آن اعتباری که یک جشنواره سختگیر، منضبط و با یک تعریف و اهداف مشخص باید داشته باشد، برسیم. برای نمونه، سالها این صحبت میشود که دبیر جشنواره به محض اینکه جشنواره امسال تمام میشود، حتی میتواند برای جشنواره سالهای بعد هدفی را اعلام کند و بگوید که تم و مانیفست ما در سال آینده این است و دنبال اینگونه فیلمها هستیم و میخواهیم فیلمها اینگونه باشند. در خیلی از جشنوارههای دنیا، تعریف مشخصی برای نوع فیلمی که انتخاب میکنند، دارند؛ ولی در ایران هیچوقت این اتفاق نیفتاده است. ما فیلم هنر و تجربه، انیمیشن و همه رقم را میگذاریم کنار هم و ترکیبی را میچینیم که با لغت همدلی، همگرایی و وحدت همخوانی دارد. بسیار لذتبخش و خوب است که هر روز در برج میلاد و سینماهای کشور دور همدیگر جمع میشویم ولی عواقبی هم دارد: روزبهروز داریم از کیفیت جشنواره به مفهوم یک مسابقه کم میکنیم.
مثلا در جشنواره سال گذشته وقتی یکباره به یک فیلم جوایز زیادی تعلق گرفت، یکسری انتقادات مطرح شد که آیا نباید یک نوع هماهنگی بین هیئت داوران وجود داشته باشد تا تعداد جوایز بین فیلمها تقسیم شود؟ یعنی رویکردی که تمام جوایز برای یک فیلم نباشد چون آن فیلم قطعا هرچه باشد، اختلافش با بقیه فیلمها آنقدر نجومی نخواهد بود. شما با این رویکرد که به نظر میرسد در راستای همان جلب رضایت همگانی است، چقدر موافقید؟
اگر فیلمی وجود دارد که میتواند تمام سیمرغها را بگیرد، چه اشکالی دارد که بگیرد؟ مگر در اسکار این اتفاق نمیافتد؟ مگر در خیلی از جشنوارهها نمیافتد؟ اینکه به قول عدهای بگوییم جوایز را باید تقسیم کنیم، خود این تقسیمکردن کار ما را خراب میکند. اولا من به این شیوه داوری نقد دارم و در جلسهای که نمایندگان عالی کارگردانان و شورای عالی تهیهکنندگان بودند، به آقای حیدری این موضوع را منتقل کردیم اما ظاهرا ایشان تحت فشارها یا سلیقه خودشان نخواستند اجرا کنند. من اساسا باور ندارم که هیچ گروه داوری هفتنفرهای بتواند در یک بازه زمانی ۱۰، ۱۵ روزه، ۳۳ فیلم را در ۱۶ رشته قضاوت کند! این اساسا مشکل دارد. به جز اسکار که آن هم یک آکادمی است و مدلش را در جشن خانه سینما داریم، هیچ جشنوارهای در ۱۶ رشته جایزه نمیدهد.
چند سال است این بحث میشود که تعداد جوایز جشنواره فجر را کم و در حد پنج، شش تا کنید و باقی جوایز را که الان هم هست، در جشن خانه سینما ببرید که به شیوهای شبیه اسکار در حال انجام است و نقدینگیاش را هم به آن طرف منتقل کنید اما داوری جشنواره فجر را در حد کارگردانی بهترین فیلمنامه بازیگر مرد و بازیگر زن بگذارید. اما چون خود این هم برای یکسری صنوف و شغلهای مختلف نارضایتی ایجاد میکند، همه مدیران از اجرای این قضیه میترسند. چون انگار عادت کردهایم که بالاخره ۱۶ رشته جایزه بگیرند. اما واقعا کدام هیئت داوری هفتنفرهای میتواند ۳۳ فیلم را در ۱۵ روز و در ۱۶ رشته قضاوت کند؟ با این روش نهایتا به کجا میرسیم؟ به همین میرسیم که تقسیم جوایز کنیم اما نه بین ۳۳ تا که بین ۱۰ فیلمی که به نظرمان بهتر بود هر کدام تعدادی جایزه بگیرند. این همان چیزی است که به آن اشاره کردم و ارزش کیفی جشنواره را پایین میآورد اما همدلی را زیاد میکنیم.
یکی از نکاتی که در جشنواره امسال تا امروز خبرساز شده، اتفاقی است که برای فیلم «کاناپه» آقای عیاری افتاده. چرا مسئولان برگزاری یک جشنواره به لحاظ استانداردهایی که در ایران رایج است، نباید پای فیلمها بایستند؟ با حذف فیلم کاناپه یکجورهایی نسخه اکران آن هم پیچیده شد و نسبت به فیلمی که هنوز دیده نشده، بدگمانی به وجود آمد… .
شما اگر به ترکیب کمیته انتخاب جشنواره فیلم فجر در سالهای گذشته هم نگاه کنید، همیشه چند نفر از بین اهالی وزارت ارشاد و کسانی که سمتهای دولتی دارند و در شورای پروانه و نمایش و پروانه ساخت هستند و چند کارشناس فیلم که معمولا حداقل سه، چهار نفرشان کارگردان بودهاند، انتخاب میشد. اما امسال ضعیفترین شکل کمیته انتخاب بود که یک کارگردان فقط حضور داشت ولی به هر حال این ترکیب افراد از دولت و اهالی سینما همیشه وجود داشته با اکثریت افراد دولت. دلیلش هم این بوده که درواقع به نوعی فیلمها از جهت ممیزی هم در کمیته انتخاب منظور میشدند.
در دورهای که در کمیته انتخاب جشنواره فجر بودم، فیلم «آفساید» آقای پناهی هم بود و برخی از دوستان به شدت اصرار داشتند که این فیلم نباید در بخش مسابقه یا حتی کنارش نشان داده شود و این اختلاف نظر بین اهالی هیئت انتخاب وجود داشت. این ممیزی چیز جدیدی نیست و در سالهای گذشته هم بوده، حالا امسال به خاطر فیلم آقای عیاری خیلی در چشم زده و در سالهایی هم کمتر در چشم زده ولی اینطور نیست که فکر کنیم بدعتی است که تازه گذاشته شده است. همیشه به نوعی این مسئله بوده که فیلمهایی که در بخش مسابقه هستند و در جشنواره نشان داده میشوند، نوعی پروانه نمایش موقت میگیرند. حتما به خاطر دارید که فیلم «زمهریر» آقای روئینتن را هم به کل از جشنواره کنار گذاشتند هرچند آقای شمقدری بعدا یک سئانس آن را برای منتقدان نمایش داد. یعنی این را در تمام دورهها داشتهایم که فیلمها در نمایش جشنواره فیلم به گونهای پروانه نمایش هم میگیرند. بنابراین این اتفاق ناخوشایند مختص امسال نیست و هر سال رخ داده است.