مهرزاد دانش، منتقد فیلم، کشیدهشدن بحث درباره فیلمها را به کمیسیون فرهنگی از اساس نادرست میداند و به «شرق» میگوید: هر سال فیلمسازان تعدادی فیلم میسازند که به جشنواره فجر راه مییابد که این فیلمها میتوانند خوب، بد و متوسط باشند و این کیفیت ساختاری مربوط به فیلمساز و دنیای فیلمسازیاش است و دراینباره مجلس نمیتواند ورود پیدا کند و اظهارنظر کند و این کمّوکیف امری سینمایی است و مجلس دربارهاش نمیتواند نظر بدهد.
به گزارش سینماسینما ،او معتقد است فیلم میتواند مبتذل و بد باشد و فیلم خوب در کنار این فیلمهای بد است که دیده میشود و در هیچ جای دنیا نیز انتظار نمیرود که همه فیلمها خوب باشند و این روال عادی است.
دانش تأکید میکند که کار مجلس قانونگذاری است و نظارت بر بودجه عمومی دولت است و این ارزشگذاری کمّی و کیفی فیلمها کار مجلس نیست. این منتقد فیلم بنا بر آنچه از مسعود فراستی نقلقول شده، این حرفها را خوب نمیداند، چون جای گفتنشان در مجلس نیست. اگر این حرفها در یک محفل سینمایی یا در یک برنامه تلویزیونی یا مجله مطرح میشد؛ بههرحال نظر کارشناسانه است، اما بردن این حرفها به مجلس اعتبار نقد فیلم را مخدوش میکند؛ چون نقد فیلم یک دیدگاه و یک نوع حرکت فرهنگی است که اصلا هدفش محدودکردن یا توقیف یک فیلم نیست. این نظرات مثبت و منفی درواقع باید به درد خود فیلمسازان یا مخاطبان سینما بخورد و اگر قرار باشد که این نقدها توقیف فیلمی را رقم بزند، دیگر نقد فیلم بیاعتبار میشود و آن کارکرد سازندهاش را نخواهد داشت.
اما مهرزاد دانش یادآوری میکند اگر قرار باشد مدیران فرهنگی نظارت بشوند، میتوان این کار را در مجلس پیگیری کرد؛ چون آنها از بودجه دولتی استفاده میکنند و نظارت بر آنها وظیفه مجلس است و دراینباره اگر پرسش میشد که جشنواره شکیل و متین بوده است؟!، این دیگر کار مجلس است و پتانسیل این بررسیها در مجلس وجود دارد؛ اما اینکه فیلم خوب یا بد است، از محدوده کاری مجلس کاملا بیرون است؛ چون نقد و نظر امری نسبی است و اگر منتقدی فیلمی را بد بداند، احتمال دارد که چهار منتقد دیگر همان فیلم را خوب ارزیابی کنند؛ اما با این مباحث پیشآمده و از رفتن فراستی به مجلس، بیشتر درمییابیم که هدف سلاخی خود سینماست تا اینکه بخواهند عملکرد مدیران را به چالش بکشند. این منتقد سینما با توجه به دخالت دولت آمریکا در دهه ۵۰ قرن بیستم که معروف به مککارتیسم شد و هدف آن حذف سینماگران از چرخه تولید بوده است، یادآور میشود که خودش نخستینبار این مسئله را در صفحه اجتماعیاش مطرح کرده که سینمای ما نیز دارد دچار مککارتیسم میشود.
بنا بر نظر او در ایران ما نیز این مسئله از دهههای گذشته آغاز شده و حالا دارد این روزها به شکل برجستهتری سرریز میکند و ما با فضایی فاجعهآمیز همراه میشویم. او حتی از خودش مثال میزند که درباره فیلمی چند سال پیش یک نقد منفی نوشته؛ اما در یک خبرگزاری از آن داشتند سوءاستفاده میکردند که نظر فلان منتقد هم همین است و باید فیلم توقیف شود؛ درحالیکه اصلا هدف نقد چنین نیست. دانش تأکید میکند تا زمانی که نتوانیم تمایزی بین مباحث سینمایی و سیاسی قائل بشویم، همیشه این آش و این کاسه است. این منتقد بحث دوتابعیتیبودن داوران جشنواره فیلم فجر دوره سیوپنجم را یک بحث انحرافی ارزیابی میکند که در برنامه هفت بهروز افخمی مطرح شد؛ درحالیکه بسیاری از منتقدان به مباحث داوریها و انتخاب آثار انتقادات درستی داشتند که در این انحراف ایجادشده دیگر فرصتی برای پرداختن به آنها باقی نماند. او این انحراف را نوعی سیاسیکاری میداند و در پایان یادآور میشود حتما باید با نوعی شعور آگاهانه بین این مباحث جدا از هم تمایز قائل شویم که اختلاط اینها همیشه حاشیهساز بوده است.