ظاهر آرام، درون پرتلاطم
عزیزالله حاجی مشهدی/ منتقد:
بررسی تصویرهایی که اصغر فرهادی از خانواده در فیلمهای سینماییاش ارائه میدهد، نیاز به کنکاشی دامنهدار و گسترده دارد. با این همه، در نگاهی گذرا به هفت فیلم ساختهشده توسط این کارگردان ۴۳ ساله – در آستانه میانسالی – درمییابیم که تنها با ۱۳ سال سابقه فیلمسازی و تولید چند مجموعه تلویزیونی، توانسته است کارنامه فیلمسازی درخشانی سرشار از موفقیتهای چشمگیر بینالمللی فراهم کند.
در سال ۱۳۸۱ همزمان با نگارش فیلمنامه «ارتفاع پست» (ابراهیم حاتمیکیا)، فیلم «رقص در غبار» بهعنوان نخستین فیلم بلند سینمایی فرهادی ساخته میشود. نمیتوان از یاد برد که در برابر بیاعتنایی بسیاری از مخاطبان همگانی این فیلم، «رقص در غبار» با موضوع محوری خانواده و آسیبشناسی مناسبات و روابط اجتماعی یک جمع کوچک بهعنوان اصلیترین نمود اجتماعی پیکره یک جامعه وسیعتر، مرکز توجه نویسنده فیلمنامه بوده است. نظر (یوسف خداپرست) که همسرش ریحانه (باران کوثری) را به دلیل بدنامی مادر ریحانه طلاق میدهد، خود نیز در خانوادهای ازهمپاشیده و بهشدت آسیبدیده رشد کرده است. از طریق کالبدشکافی رفتاری یکایک اعضای دو خانواده، یک ملودرام اجتماعی اثرگذار ساخته و پرداخته میشود و نظر بسیاری از منتقدان و کارشناسان سینما را در نخستین نمایش آن در جشنواره بینالمللی فیلم فجر به خود جلب میکند. صد البته که خلأ وجود فیلمهای قابل اعتنا با محوریت موضوعی خانواده نیز در این عطف توجه چندان بیتاثیر نبوده است.
حضور فرامرز قریبیان با چهرهای متفاوت در نقش یک مارگیر منزوی و بریده از دیگران و تصویری که فیلم از آدمهای فرودست جامعه ارائه میدهد، ما را با آدمهایی مواجه میکند که هرچند تا دیروز بارها و بارها با آنها روبهرو بودهایم، اما در آینه فیلم فرهادی فرصت پیدا میکنیم تا به درون زندگی آنها نیز سرک بکشیم. روایت متفاوت فیلم و ساختار غیرمعمول آن با استفاده از نشانههای دیداری فراوانی که در فیلم تعبیه شده است، بهخوبی نشان میدهد که میتوان به آینده این فیلمساز تازهنفس امیدوار بود.
در سال ۱۳۸۲ با ساخته شدن فیلم سینمایی «شهر زیبا»، فرهادی بار دیگر نشان میدهد که فضای غیرمتعارف فیلم اول او از سر تصادف و ناخواسته نبوده و پرداختن به مسائل و مشکلات ملموس جامعه که از قضا با رخدادهای فیلم همخوانی داشته است نیز به تماشاگران حرفهای و بهویژه به منتقدان سینمایی این نوید را میدهد که باز هم مسائل رفتاری آدمهای آسیبدیده از روابط ناسالم اجتماعی با نگاهی دقیق و آسیبشناسانه به تصویر درآمده است و فرهادی ریشه همه این نابهنجاریها را در ساختار پرتنش و شکننده خانوادههای فروپاشیده اکبر (نوجوان قاتل) و خانواده مقتول جستوجو میکند.
در ادامه همین تصاویر تلخ و تاملبرانگیز در حوزه مسائل خانه و خانواده، در سومین فیلم فرهادی («چهارشنبهسوری»/۱۳۸۴) بار دیگر از زندگی آدمهایی از اقشار کمدرآمد با خانوادههایی پر از تنش و تشنج و آشفتگیهای فراوان، و کشمکشهای یکایک اعضای خانوده اعم از زنان و مردان و کودکانی که در گیرودار این درگیریها بهشدت آسیب میبینند، تصاویری اثرگذار و واقعنما ارائه داده میشود که نشانههای انکارناپذیر وضعیت بههمریخته خانواده را در جامعهای در حال گذار به تماشا مینشینیم. در این فیلم نیز نشانههای بیشماری از آشفتگیهای درون خانواده در قالب تصاویری نمادین (از شیشه شکسته یک پنجره گرفته تا خانه آشفتهای که بعد از نقاشی شدن به بهانه خانهتکانی در آستانه سال نو، اوضاع نابسامان آدمهای خانه را به رخ ما میکشد) و با نمایش تقابل روحی و عاطفی آدمهایی چون روحی (ترانه علیدوستی)، سیمین (پانتهآ بهرام) و مژده (هدیه تهرانی) در برابر کسانی دیگر مثل مرتضی (حمید فرخنژاد) با جزئینگریهای فراوان در نمایش روابط اجتماعی خانوادهها و همسایههایشان، با تصاویر روشنی از تفاوتهای زندگی آدمها، نوع آرایش و پوشش و روش زندگی آنان ارائه میدهد.
در پی همان فضاهای پیشگفته که با تصاویر روشنی از آشفتگیها و ازهمپاشیدگیها در نهاد خانواده در سه فیلم نخست اصغر فرهادی شاهد بودهایم، در سال ۱۳۸۷ با ساخته شدن فیلم بسیار متفاوت «درباره الی…» باز هم با دستمایه قرار دادن مضامینی چون شک و تردید و دروغ و پنهانکاری و حتی خیانت، از شخصیتهایی که بهعنوان اعضای خانوادههایی از طبقات متوسط جامعه ما به ما معرفی میشوند، با نقشآفرینی بازیگرانی چون شهاب حسینی، هدیه تهرانی، مانی حقیقی، مریلا زارعی، ترانه علیدوستی، صابر ابر و… از چند شخصیت ناهمگون به نشانه آدمهایی که چند خانواده را نمایندگی میکنند، ذهن بیننده فیلم را به چالشی جدی وامیدارد تا به جای نویسنده فیلمنامه (نویسنده داستان فیلم) هر کس از زاویه دید خودش به داوری بنشیند و برای چنین قصهای، پایان دلخواه خود را رقم بزند. پایانی که از نگاه احمد حتی اگر «تلخ هم باشد، باز از یک تلخی بیپایان بهمراتب بهتر است»!
درهمتنیدگی مضامین مشترکی چون شک و تردید، دروغ و پنهانکاری و ترس و تهمت در فیلمهای بعدی فرهادی یعنی «جدایی نادر از سیمین» (۱۳۸۹)، «گذشته» (۱۳۹۱) و «فروشنده» (۱۳۹۴) بار دیگر خانواده را در مرکز تنشها و مجادلههای جدی و مداوم جای میدهد. در «جدایی…» راضیه (ساره بیات) بهعنوان کارگری که قرار است از پیرمردی که بیماری آلزایمر دارد – پدر نادر (پیمان معادی)- نگهداری کند و سیمین (لیلا حاتمی) که سودای مهاجرت به خارج از کشور در سر دارد و دختر نوجوان خانواده – ترمه (سارینا فرهادی)- که دلش میخواهد پیش پدرش بماند و مادری که برای گرفتن حضانت دخترش، همسرش را به دادگاه میکشاند و در فضایی دیگر نیز ماجرای سقط جنین راضیه که بدون اطلاع همسرش، حجت (شهاب حسینی)، ماجرای هل دادن نادر از پاگرد پلهها را دلیل سقط جنین خود عنوان میکند، تا نمایش ریزبینانه اصلیترین ارکان خانواده در «گذشته» (۱۳۹۱) و «فروشنده» (۱۳۹۴) که با نوعی نگاه ناتورالیستی، رفتار جمعی بخشهایی از جامعه ما را زیر ذرهبین نگاه انتقادی خود میگذارد و مستندوار با کمترین مداخله و بدون مبالغهای معنادار تصاویری تکاندهنده ارائه میدهد، فیلمساز میکوشد تا در قالب نمایشی از بازتاب واقعیتهای روز جامعه، برشهایی از بافت اجتماعی طبقات متوسط و فرودست جامعه ما را با محوریت نهاد خانواده در مرکز توجه خود قرار دهد و همه تعلیقها را بر مبنای دل آدمها و رفتارهایشان که چه بسا از دل یا ذهن آنها سرچشمه میگیرد، در قالب درامهایی گیرا و پرکشش به تصویر بکشد و خانواده را که خاستگاه اصلی شکلگیری قصههای گوناگون فیلمهای اوست، با طرح مضامینی چون آبرو و آبروداری و نمایش خشونت یا خشم فروخورده و درونیشده در جامعه به بهانه دفاع از حریم خانواده، در فیلمهایی چون «گذشته» و «فروشنده»، در قالب نمایشی سرشار از تنشها و تناقضها به تصویر بکشد. در «فروشنده» آپارتمانی در حال فرو ریختن، بهانهای میشود تا زوج جوان (عماد و رعنا، با بازی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی) در جستوجوی خانه تازه به خانهای برسند که هیچ مشکلی ندارد جز اینکه مستاجر قبلیاش، زنی بدنام و بدکاره بوده است!
تنشهای ناشی از به وجود آمدن چنین موقعیتهای پرتناقضی، آشکارا نشانگر آن است که مسئله ارتباط در روابط خانوادگی، در میان آدمهای اصلی فیلمهای فرهادی، در اصلیترین رکن اجتماعی و سنگ بنای جامعه (یعنی خانواده) در هر سه فیلم اخیر او، با زنان و مردانی شکل میگیرد که ظاهری آرام اما درونی پرتلاطم و توفانی دارند و در برابر کسانی که هر کدام به گونهای قصد تعرض و تجاوز به حریم خانوادگی این آدمها را دارند، همان آدمهای بهظاهر آرام و منفعل، با درون سرکش و غیرقابل کنترل خود، در قالب شخصیتی بهظاهر درونگرا چون عماد (شهاب حسینی) که در شرایط نامساعد، طغیان میکند و مجموعهای از ترس و تردیدهای پایانناپذیر این آدمها را به ما نشان میدهد، به تماشاگران فیلمهایش فرصت میدهد تا به پنهانترین زوایای خانه و به درون نهاد خانواده نفوذ کنند!