کیارستمی و نگاهش به «جاده»
آنتونیا شرکا ـ منتقد
اولین جاده را کودکی طی کرد که نان خریده بود، اما حضور سگی در کوچه مانع از آن میشد که پسرک طول کوچه را تا رسیدن به خانه طی کند. فیلم «نان و کوچه» البته فیلمی کوتاه و تجربی بیش نبود و کوچه فیلم نیز کوچهای کوچک و تنگ، اما عبور از آن در حکم قبولی در آزمون شهامت برای پسربچهای بود که از سگ میترسید. کوچه دیری نپایید که به جادهای تبدیل شد که پسر «مسافر» را به مسابقه فوتبال مورد علاقهاش در تهران میرساند. اینبار نیز رسیدن پسرک از شهری دور به پایتخت و استادیوم سفری است که با دشواری انجام میپذیرد و افسوس در پایان، خستگی از تنش به در نمیشود، چراکه پسر، خسته از سفر، روی چمنهای اطراف استادیوم دراز میکشد تا چرتی بزند، اما به خوابی عمیق فرو میرود و وقتی بیدار میشود، مسابقه دیگر تمام شده است! پسر، مسابقه را نمیبیند، اما رنج سفر و تلاش برای رسیدن به مقصدی آرمانی را میآموزد. راهی را که پسربچه «خانه دوست کجاست؟» پیمود تا به خانه دوست برسد، البته نه جاده بود و نه او را به خانه دوست رساند. اما در عوض او را به مفهوم دوستی و فداکاری برای همنوع رساند. یک بار دیگرجاده فریبندهای که مرد راه میطلبید، مسافری را پذیرفت که با نیت رسیدن به مقصد، راهی سفری شده بود، اما در پایانِ راه به مقصد بزرگتری که کشف حقیقتی دیگر از راز هستی است، میرسد. «زندگی و دیگر هیچ» نیز با هدف جستوجوی بچههای «خانه دوست…» پس از زلزله رودبار ساخته میشود. اما آنچه در پایان به دست میآید، کشف حقیقتی مهمتر است که آن میل به زندگی – در تمامی ابعاد متصور برای آن – و لذت بردن از زندگی است. همین که محمدرضا نعمتزاده، کوچکمرد بزرگ «خانه دوست…»، جستوجوی «دوست» را به نفع یافتن «دوستی» کنار گذاشت، در «زندگی و دیگر هیچ» نیز جاده میآموزد که مفهوم «زندگی» مهمتر از «زنده» بودن است. چراکه زندگی – در نبود تعدادی از آدمها نیز- ادامه دارد. اما چه بسیار زندهها داریم که زندگی نمیکنند… تقابل مرگ و زندگی یک بار دیگر کیارستمی را در جادهای بسی طولانیتر به آن سوی دنیا، آفریقای فقیر، میکشاند و در «ABC آفریقا» یادمان میاندازد که میتوان صبحها به عزای عزیزانی نشست که در اثر بیماری ایدز جان خود را از دست دادهاند و شبها برای شادی عزیزان بازماندهای پایکوبی کرد که با یا بهرغم داشتن بیماری ایدز هنوز در قید حیات هستند، چراکه در آن سوی دنیا نیز «زندگی ادامه دارد…».
با ورود زنان به سینمای کیارستمی بهعنوان شخصیت اصلی فیلمهایش، جاده حرکتی میشود در دنیایی پیچیدهتر و صعبالعبورتر و به همان نسبت جذابتر و اسرارآمیزتر. در «ده» زن ایرانی جوانی که از همسرش جدا شده و در ارتباط با پسر نوجوانش دچار مشکل است، در سطح شهر تهران سوار بر اتومبیل خود خیابانگردی میکند، درحالیکه فیلم تماما در داخل ماشین فیلمبرداری شده است. این «جاده»نوردی شهری – که با همصحبتی زن با مسافرانی که سوار میکند، همراه است – به مکاشفهای در درونیات زن امروزی شهری تبدیل میشود. زنی تنها و از طبقه وسط که برای انطباق خود با جامعه درحال گذاری که در آن زندگی میکند، سفری درون شهری را میطلبد تا در برخی اندیشهها، منشها و کنشهای خویش بازنگری کند. کاراکتر زن مدرن و شهری و اینبار غربی یک بار دیگر راهی جادههای زیبای استان توسکانی در ایتالیا میشود تا در «کپی برابر با اصل» نشانمان دهد که کپی همیشه هم برابر با اصل نیست! درواقع علت اصلی سفر زن و مرد فیلم، کشف آن اثر هنری متعلق به چند صد سال پیش است که بهتازگی معلوم شده که فقط کپیای برابر با اصلی است که دیگر نیست. فیلم بنای آن ندارد که آنقدر جلو رود تا معلوم شود واقعیت چیست. بلکه کشف اهمیت اصل یا کپی بودن یک اثر قدیمی و قیمتی هنری را در طی مسیر، به اهمیت اصل یا کپی بودن یک رابطه انسانی و عاطفی تبدیل میکند و این نظریه بوردیو را به یادمان میآورد که گرچه امروزه با امکانات موجود دیجیتال امکان بازتولید آثار هنری حتی با کیفیتی برتر از اصلشان وجود دارد، اما در اصل یک هنری، هالهای از قداست هست که آن را از کپیهای آن متمایز میکند و هیچ هنرمند یا تکنولوژیای نمیتواند آن را بازتولید کند. جاده «کپی برابر با اصل» ما را در وضعیتهای مبهمی قرار میدهد: از سویی ممکن است این زوج برای بار اول به هم رسیده باشند و در تلاش برای ایجاد یک رابطه عاشقانه باشند. از سوی دیگر این شائبه وجود دارد که آنها فقط نقش غریبهها را بازی میکنند و درواقع زوج از هم جدایی هستند و اینک زن در تلاش برای ترمیم یک رابطه عاشقانه چندین ساله است. در پایان به نظر میرسد او به نتیجه نمیرسد، اما میفهمد که برخلاف تصوری که میخواهد کپی را وقتی اصل تصور میشده با اصل یکی بداند، کپی هرگز اصل نمیشود و چیزی در اصل یک واقعیت نهفته است که در بازآفرینی آن وجود ندارد.
کیارستمی فیلمی با عنوان «جادهها» دارد، اما به نظر میرسد آنقدر که عنصر جاده با همه معانی ژرف خود، در فیلمهای دیگرش وجود دارد، در این فیلم تجربی که مجموعه تصاویر زیبایی از همه جادههای زندگی کیارستمی است، حضور ندارد.
ماهنامه هنر و تجربه