سینماسینما، یاسمن خلیلی فرد
روح الله حجازی دستکم برای نگارنده، تا پیش از فیلم «مرگ ماهی» همواره سینمای جذابی داشته است. این جذابیت شاید به دلیل موضوعاتی باشد که او همواره به سراغشان می رود. حجازی فیلمسازی است که به مناسبات رفتاری و روابط و خرده روابط آدم ها توجه ویژه ای دارد و همین نگاه موشکافانه بستر مناسبی را برای او فراهم می کند تا درام های روانشناسانه ای خلق کند که اگر همچون «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به لحاظ فیلمنامه و اجرا قوی باشند، به فیلم هایی جذاب بدل می شوند و اگر در پرداخت دچار ضعف باشند، در حد و اندازه «مرگ ماهی» باقی می مانند. خوشبختانه «اتاق تاریک» پس از فیلم ضعیف «مرگ ماهی» قدمی رو به جلو در کارنامه روح الله حجازی به حساب می آید.
فیلمنامه با وجود ضعف هایی که به آن ها خواهم پرداخت، یک حسن بزرگ دارد و آن پرهیزش از حاشیه پردازی و مقدمه چینی های بی اساس است. در واقع فیلمنامه بهموقع مسئله اصلی اش را طرح می کند. مسئله کودک آزاری که پیش تر در فیلم های دیگری چون «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» به آن پرداخته شده بود، در «اتاق تاریک» به شکل متفاوتی مطرح می گردد؛ در واقع هیچچیز در متن اثر مهم تر از بحران پیشآمده نیست. بحران شکل می گیرد و کنش ها و واکنش های گوناگونی را از سوی پدر و مادر کودک (ساعد سهیلی و ساره بیات) در پی دارد و همین تکاپوها منجر به آن می شوند که کار ریتم خود را از دست ندهد و در عین حال، بحرانِ بهوقوعپیوسته و اصلا صحت یا عدم صحت آن، اینکه خیال پردازی و ذهن نه چندان سالم کودک تا چه اندازه در طرح این مسئله دخیل بوده است و… در مناسبات میان والدین، اختلافاتشان و ریشه یابی گذشته و پیشینه آن دو به مرور شکل میگیرد. در واقع فیلمساز به شکلی تکبعدی و سطحی به مقوله آزار جنسی کودک نپرداخته است و علاوه بر آن که در این فیلم برخلاف فیلم هایی چون «جاده قدیم»، پیدا شدن مجرم بسیار اهمیت دارد، نقش والدین در ایجاد اختلالات روحی در فرزند خردسال نیز بررسی می گردد. اختلافات گسترده پدر و مادر بر سر روش های تربیت فرزند، برخوردهای تند و نامناسب مادر با او از جمله انداختنش در اتاق تاریک، همه و همه بر ترس ها و تخیلات غیرعادی کودک دامن می زنند و آن ها بدون کمک گرفتن از مشاور همچنان به رفتارهای اشتباه خود ادامه می دهند. این روند تا نیمه های فیلم منطقی و خوشایند است، اما از جایی به بعد موضوع محوری فیلم فراموش می شود و مسئله اختلاف فرهاد و هاله که نشئتگرفته از اختلاف سنی، طبقاتی و تحصیلیِ آن هاست، اولویت می یابد و به حاشیه رانده شدن مسئله تعرض به کودک فیلم را دچار سکته می کند و تعلیق مطبوعی که تقریبا در دوسوم ابتدایی کار حفظ شده است، از بین می رود. بااینحال بابت توانایی کارگردان در بسته نگه داشتن گره دراماتیک تا پایان کار می توان امتیاز خوبی به او داد، چراکه در بسیاری از فیلم های مشابه مخاطب در نیمه های فیلم حدس های درستی درباره عامل تجاوز، صحت یا عدم صحت رخداد و… می زند که باعث لو رفتن راز درام میشود و جذابیت نمایشی کار از بین می رود.
حجازی در «اتاق تاریک» انتخاب های نسبتا درستی داشته است. یکی از مهم ترینِ این انتخاب ها، زاویه دید درست است. او از زاویه دید دانای کل بهره میگیرد و دوربین با هر سه شخصیت اصلی فیلم همراه می شود تا گام به گام با خود آن ها دست به واکاوی حقیقت بزند. طبیعتا این همراهیِ مخاطب با شخصیتهای اصلی، بر حس تعلیق او و القای احساس ترس و خطر بر وی می افزاید. این انتخاب درست در رابطه با زوایای دوربین، حرکات کند و آرام آن و اندازه مناسب نماها نیز صادق است. استفاده از رنگ های سرد و خنثی و نورهای کم با سایه های تند، در کنار موسیقی معماگونه متن اثر به القای هرچه بیشتر احساس ترس و تعلیق به مخاطب کمک می کند. بازی با عناصری چون ارتفاع، بلندی، تاریکی، سکوت در کنار پرداختِ دقیق و آگاهانه فیلمساز به ترس های فرهاد همچون ترس از سگ و ارتفاع از دیگر المان هایی است که کار را در چهارچوبِ اسلوب های ژانری خود نگه می دارد و به واسطه همین مجموعه انتخاب های هوشمندانه می توان بر مهارتِ حجازی در فضاسازی فیلمش مهر تایید زد.
نقطه اوج درام همان سکانسی ا ست که امیر، درنهایت نام عامل اتفاق را به زبان می آورد. درحالیکه به نظر می رسد این پایان ماجرا باشد، حجازی هم چنان مخاطبش را در تعلیق نگه می دارد و اتفاقات مسلسل واری که در پایان بندی فیلم رخ می دهند، درنهایت تماشاگر را شگفت زده می کنند.
فیلمساز کوشیده است با روان کاوی شخصیت های اصلی فیلم، دلیل بروز اتفاقات، اختلافات و نقش والدین بر تربیت غلط و شکل گیری پراختلال شخصیت کودک را بررسی کند. در این میان هیچ فیلمسازی وظیفه ارائه راهکار ندارد و شاید بهتر باشد پس از تماشای فیلم، متخصصان و روانشناسان حرفه ای در ارائه راهکار و راه حل پیش قدم شوند، اما ایرادی که بهشخصه بر فیلم وارد می دانم، نگاه مردسالارانه فیلمساز به ماجراست. با آن که رفتارهای غلط و آسیب های روحی از سمت هر دو والد بر کودک وارد می شوند، اما به وضوح فیلمساز حق را به پدر می دهد. رفتارهای مادر که تحصیل کرده و روشنفکر است و سن و سال بیشتری هم دارد، بسیار خام دستانه تر از پدر جوان و دیپلمه و به تاکید زن «شهرستانی» است. این نگاه را در پایان بندی اثر نیز می توان دید؛ فرزند شب را در کنار پدرش می خوابد و به زبان کردی با او سخن می گوید. بهتر آن بود که فیلمساز به جای آن که در لایه های زیرین فیلم، دلیل بروز اتفاق را کار بیرون از خانه مادر و زیاده خواهی های او بداند، با نگاهی منطقی و غیرجانبدارانه به این مسئله می پرداخت تا از تقسیم شخصیت های فیلم به دو قطب مثبت و منفی پرهیز گردد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه