اتفاقا چند ماه پیش با آقای گرجستانی حرف زدم و با هم خاطراتی را از دوران بازی مان مرور کردیم. کلا زیاد با هم ارتباط داشتیم و احوال هم را می پرسیدیم. از ۱۲، ۱۳ سالگی با هم در تیم شاهین بودیم. اسم تیم آن موقع نمونه شاهین بود. در آن تیم خدا بیامرز اکبر کیا که تازگی ها فوت کرد، مربی ما بود. این ادامه پیدا کرد تا ۱۷، ۱۸ سالگی که رسیدیم دسته یک شاهین. خدا بیامرز دکتر اکرامی، رییس باشگاه بود. از تیم نمونه شاهین ۵ بازیکن انتخاب شدند تا بیایند پشتوانه تیم بزرگسالان و اصلی شاهین باشند. در آن زمان آقایان عراقی ، شکیبی، مهندس بهشتی، حجری، تبریزی و خدا بیامرز دهداری بازیکنان تیم شاهین بودند. ۵ نفر انتخاب شدیم. یکی من، یکی امیر قرنی که ایشان هم فوت کردند، سیروس گرجستانی، فاروق نیکنام که ایشان هم فوت کردند به اضافه حسین ایرانی. حسین ایرانی بک وسط بود و آقای سیروس گرجستانی هم یک وسط بازی می کرد. ما آزمایش دادیم و قبول شدیم. در سال های ۳۹ و ۴۰ مرحوم گرجستانی چند بازی دوستانه هم برای شاهین به میدان رفت. ولی نمی دانم چه شد که یک باره تصمیم گرفت برود دنبال هنر. یعنی اگر ایشان ادامه می داد، می توانست به درجه های بالاتری هم برسد. همان طور که من ۴ سال در سال های ۳۹، ۴۰، ۴۱ و ۴۲ فیکس بازی کردم همراه با همایون بهزادی و شیرزادگان و جاسمیان، دهداری و وطنخواه و کلی از ستاره های دیگر شاهین. ایشان اما ادامه نداد و رفت دنبال هنر. تمام دوران از ۱۳ تا ۲۰ سالگی و در تمام سفرهای داخلی که با هم رفتیم، چون ما سفر خارجی با هم نرفتیم، پر از خاطره بود. ما همیشه با هم قدم می زدیم. آن زمان در تیم دوم شاهین که رزرو شاهین اصلی بود کلی هم طرفدار داشتیم. شاهین خیلی تیم پرطرفداری بود. اولین سفرمان نزدیک قزوین رفتیم. آخرین سفرمان اگر اشتباه نکنم به مشهد بود. در آن بازی ایشان کنار خدا بیامرز جعفر نامدار دفاع وسط ایستاد. آن موقع بچه خیلی پاک و باشخصیتی بود. خیلی هم شاداب بود و همه از بودن کنارش احساس خوبی داشتند. در بازیگری هم دیدیم که چطور مردم را می خنداند و شاد می کرد.
به نظرم اگر ایشان فوتبال را ادامه می داد یکی از دفاع وسط های فوق العاده فوتبال ایران می شد. نه اینکه حالا که فوت کرده این حرف را بزنم؛ دو سال پیش به خودش گفتم، سیروس جان همان طور که در هنر موفق شدی اگر فوتبال را هم ادامه می دادی از من هم بهتر بودی و همان طور که من چند سال فیکس بازی کردم و به تیم ملی رسیدم، تو هم می رسیدی. اما ایشان به هنر هم علاقه داشت. ایشان در آن دوران که همبازی من بود بسیار عالی کار می کرد. با این حال خوشبختانه وارد فضایی شد که دل مردم را شاد کرد. یعنی حضور ایشان در هر سریالی که بازی می کرد، باعث می شد مردم منتظر پای تلویزیون بنشینند تا ساعت ۹ شود، سریال پخش شود. ایشان یک هنرپیشه درجه یک بود. بسیار هم آدم بی ریایی بود. بدون اینکه تکبر داشته باشد یک زندگی شاد و خوب را پشت سر گذاشت. امیدوارم روحش شاد باشد. از دست دادن ایشان خیلی ناگهانی بود و مرا متاثر کرد. درگذشت ایشان را به خانواده مرحوم و مردم ایران تسلیت می گویم.
من هم همین طور بودم. ما با هم بزرگ شدیم. نه یک سال نه دو سال، ۶ سال از ۱۳ سالگی تا ۲۰ سالگی با هم بودیم. آن زمان نه تنها ما از فوتبال چیزی درنمی آوردیم بلکه از جیب مان هم خرج می کردیم. می توانید از قدیمی ها سوال کنید. ما دسته یک شاهین بودیم و شوخی نبود ولی تیم وقتی می خواست مثلا به آبادان سفر کند، نفری ۵۰ تومان پول می دادیم. ۵۰ تا تک تومان. یادم هست، خودم هم خیلی احتیاجات مادی داشتم. ۴ سال در تیم شاهین بازی کردم. آقای جاسمیان که کنارم بازی می کرد و حالا هم در قید حیات هستند می توانند شهادت بدهند که مجبور شدم بروم تیم تاج. یک سال قبل از اینکه بروم تاج مرحوم گرجستانی فوتبال را گذاشت کنار. واقعا اگر ادامه می داد یکی از مدافعین خوب تیم ملی می شد.
شما پژمان جمشیدی را در نظر بگیرید، ایشان هم همان طور بود. وقتی پژمان در تمرینات پرسپولیس حاضر می شد، آن زمان که من مربی اش بودم، این کلمه را به شوخی و مسخره می گفتم که تو باید هنرپیشه می شدی. یعنی آن قدر که بچه ها را سرگرم می کرد که بهش می گفتم تو باید به جای فوتبالیست بازیگر می شدی. البته ایشان هم به تیم ملی رسید و در باشگاه پرسپولیس هم موفق بود. پژمان یکی از گوش راست های خیلی خوب فوتبال ما بود. عین همین داستان، دور از جانش، در مورد سیروس گرجستانی صدق می کرد. می خواهم بگویم بعضی ها مثل سیروس یا پژمان هستند که می توانند هم در فوتبال موفق باشند هم در هنرپیشگی.
من در هر دو تیم بازی کردم و حضور داشتم. تیم شاهین آن زمان به عنوان یکی از تیم های خصوصی فوتبال ایران توانسته بود یک زمین در نظام آباد خریداری کند. تیم شاهین می خواست استادیوم بسازد برای خودش. این مال چند ده سال قبل است ولی از آن زمان به جای اینکه آن سنت ادامه پیدا کند همه چیز برعکس شد. ۴۱ سال است ما می گوییم این باشگاه ها باید خصوصی شود اما گوش نمی کنند. تیم تاج هم مثل شاهین بود. در دروازه شمیران یک دفتر داشتند که مال خود باشگاه بود و الان شده مال هیات فوتبال. در سبلان و نازی آباد استادیوم ساخت. دکتر اکرامی چقدر زحمت کشید برای این کار. خدا رحمت شان کند که واقعا خدمتگزار ورزش بود. ولی الان ۴۱ سال است که اینها می خواهند تصمیم بگیرند فوتبال را خصوصی کنند. ترکیه ۷۰ سال پیش این کار را کرد. گالاتاسرای، فنرباغچه، بشیکتاش، ترابوزان اسپور و باقی تیم های شهرستانی را جمع کرد به آنها گفت این استادیوم و این زمین و این وام مال شما ولی از این به بعد دولت حتی یک ریال هم به شما کمک نمی کند. بارها علی پروین گفته است که پرسپولیس را بدهید دست ما؛ ما شامل پرسپولیسی ها و شاهینی های قدیم. قول هم داده یک ریال از بیت المال پول نمی گیریم و اگر درآمد هم داشتیم به ورزش مملکت کمک کنیم. اما این همه سال گذشته و اتفاقی نیفتاده. اگر این جور ادامه داشته باشد همان طور که الان فوتبال نابود شده، نابودتر هم خواهد شد. چرا؟ چون وزیر ورزش اختیاری ندارد. نمی خواهم حرف سیاسی بزنم ولی دولت ما اختیاری در حوزه ورزش ندارد. تصمیمات جای دیگر گرفته می شود و متاسفانه آنها هم تصمیم درستی نمی گیرند. شاید هم از تماشاچیان خوش شان نمی آید!
صد درصد! مثلا تیم پرسپولیس که در اختیار عبده بود همین باشگاه چمران را داشت که مال شاهین بوده. در اکباتان، پرسپولیس زمین از راه آهن خریده بود؛ روبه روی ورزشگاه پاس. کلی زمین داشتند. تمام آن تاسیسات مال پرسپولیس بوده که عده ای آمدند، صاحب شدند و تکه تکه کردند و دادند به شرکت های خصوصی. استقلال هم همین طور؛ کلی ملک و املاک داشتند اینها.
انشا الله به کننده های کار برسد. قدیمی های پرسپولیس و قدیمی های استقلال بارها گفته اند تیم را بدهید دست خودمان. امیدوارم هرجور که واگذار می شود، حالا به شکل سهام یا هر چیز دیگری، این دو باشگاه بیفتد دست صاحبان اصلی شان و خود اینها تیم شان را اداره کنند. نه اینکه باز یک شرکتی بیاید و باشگاه را تصاحب کند. شرکتی که اصلا نمی داند پرسپولیس یا استقلال چی هست!