سینماسینما، رخشان بنیاعتماد:
فیلم «در جستوجوی فریده» را بسیار دوست میدارم. چرایی این دوست داشتن را به دیده شدن فیلم در اکران وامیگذارم؛ که بیتردید بسیاری از مخاطبین، خود آن را درخواهند یافت و با من همعقیده خواهند شد. نقد و تحلیل فیلم هم که طبیعتا کار منتقدان است و نه من.
آنچه در این یادداشت به آن میپردازم، از نگاه فیلمسازی است که در طول حدود چهار دهه کار در سینما، شاهد اشتیاق بسیاری از جوانان برای ورود به سینما بوده است. در این میان تعدادی آمده و ماندهاند و وقتی به گذشته آشنایی با آنها برمیگردم و مسیر کاریشان را مرور میکنم، کموبیش وجوه مشترک مشخصی را در مورد آنان میبینم.
جدا از استعداد و خلاقیت، آنچه شخصا به آن بسیار بها میدهم و مسیر کاری خودم هم بوده، اراده فردی در پشتکار و حرکت آهسته و پیوسته، ارج نهادن بر تجربههایی هرچند کوچک، مغرور نشدن و سینما را به عنوان مقولهای جدی، برای خود سینما دنبال کردن است، نه صرفا وسیلهای برای رسیدن به بازتاب فریبنده آن و قدم زدن بر فرش قرمز جشنوارهها. البته این بدان معنا نیست که همه کسانی که نتوانستند در سینما ماندگار شوند، الزاما این ویژگیها را نداشتهاند، چراکه نقش موقعیت و فرصتهای مناسب را نمیتوان نادیده گرفت. اما تردید ندارم که ماندگاری در سینما بهآسانی و قضا قدری به دست نمیآید.
اسفند سال ۸۹ تماس تلفنی برای دعوت به داوری در هشتمین دوره جشنواره نهال دانشگاه هنر، شروع آشنایی من با آزاده موسوی و کوروش عطایی، دانشجویان دانشگاه هنر، بود. علیرغم اینکه در آن سالها داوری جشنوارههای دانشجویی و کوچک را با میل میپذیرفتم (برخلاف سالهای اخیر که مطلقا در فضای پر سوءتفاهم جشنوارههای کوچک و بزرگ، حاضر به این کار نیستم)، به دلیل درگیر بودن برای نوشتن فیلمنامه «قصهها» از قبول این پیشنهاد عذر خواستم و بیتعارف درخواست آنان برای دیداری حضوری را با بیمیلی قبول کردم. چراکه پافشاریها و اصرار در تحمیل درخواستها، بدون درنظر گرفتن شرایط و احترام به تمایل شخص مقابل برای حضور، مصاحبه و… بهشدت کلافهام میکند. شاید برخورد منطقی و حرفهای آنان در همان مکالمه تلفنی، دلیل دیدارمان شد.
در همان دیدار کوتاه با دو دانشجوی جوان روبهرو شدم که با تکلیف روشن نسبت به مسئولیتی که به عهده گرفته بودند، با اعتمادبهنفس و به دور از هیجانزدگی، با برنامهای مدون به شکلی حرفهای برای مذاکره آمده بودند. آزاده دبیر جشنواره بود و کوروش مدیر اجرایی. با وجود برنامه کاری فشرده من، مدیریت آنان در هماهنگی با بقیه اعضای داوری، امکان حضورم را فراهم کرد. در آن دوره کامبوزیا پرتوی، شهرام مکری، واروژ کریم مسیحی، حمید فرخنژاد، ابراهیم مختاری، بایرام فضلی و علیرضا گلپایگانی، استاد و مدیر گروه انیمیشن دانشگاه هنر، اعضای هیئت داوری بودند. تجربه دلچسبی بود؛ امکانات دانشجویی و آداب و رفتاری حرفهای از شروع تا پایان جشنواره.
بعد از آن زمان، دور و نزدیک در جریان کار آزاده و کوروش بودم. حرکتی آرام و پیوسته را در فیلمسازی ادامه دادند. با جمع دوستان دوره دانشجویی در کارهای یکدیگر مشارکت کردند، تجربه کردند و هنوز هم همین مسیر را ادامه میدهند.
در طول ساخت فیلم «از ایران یک جدایی» دریافتم که به عنوان دو فیلمساز جوان، نگاه تعریفشدهای به سینمای مستند دارند. پژوهش و طرح برایشان جدی است و بهخوبی میدانند که تا چه اندازه تمرکز و پیدا کردن زاویه نگاهی مشخص نسبت به موضوع، در فیلم مستند اهمیت دارد. فرق بین انبوه راشهای سرگردان و بیهدف را با رویکردی معین در ثبت واقعیت میشناسند.
از ابتدای تصمیم به ساخت فیلم «در جستوجوی فریده» در جریان کارشان بودم. موضوعی که سختی و پیچیدگیهای متعددی داشت؛ چه به لحاظ رویارویی با موقعیتی انسانی که پایانی غیرقابل پیشبینی داشت و چه به جهت تولید که فیلمبرداری در تهران، شهرستان و خارج از ایران نیاز به امکان مالی کافی داشت. گام به گام پیش رفتند. پژوهششان دقیق بود و طرح فیلمنامهشان روشن. بخش کوچکی از تنگنای اقتصادی پروژه را با ابتکار عمل تامین کردند و سرانجام فیلم با گروهی حرفهای در طول چهار سال ساخته شد.
فیلم «در جستوجوی فریده» بیشک ظرفیت اکران عمومی و استحقاق بهرهگیری از سالنهای سینما را بیشتر از بسیاری از تولیدات سینمایی دارد، ولی متاسفانه جدول انبوه فیلمهای در انتظار اکران، این فرصت را به این فیلم نداد.
اکران این فیلم در گروه هنر وتجربه، با سالنهای محدود این گروه، طبیعتا ظرفیت جذب مخاطب بالقوه این فیلم را نخواهد داشت، ولی با بهکارگیری تدابیری در جدول پخش و کمک به تبلیغات آن، میتوان تا حد ممکن در چهارچوب اکران گروه هنر و تجربه آن را تبدیل به نمونهای از الگوی فیلمِ پاسخگوی فرهنگی و اقتصادیِ هنر و تجربهای کرد
منبع: ماهنامه هنروتجربه