سینمای ایران در اغلب دوره های تاریخی اجتماعی، مفهوم درست و زیبایی شناسانه «ژانر کمدی» را تجربه نکرده و عمدتا متکی بر آثار صرفا «خنده دار» بوده است. بضاعت و اندازه نهایی فیلم های خنده آور، سرگرم کردن تماشاچی است. البته سرگرمی سازی کار بدی نیست و سینما در تعریف «هنر/ صنعت» و «بازگشت سرمایه» باید ذهن و سلیقه متفنن مخاطب را در نظر بگیرد. منتها در این زمینه نیز متاسفانه سینمای ایران اغلب به سطحی ترین شکل ممکن، سر تماشاگرش را گرم کرده و می کند. واقعا چقدر در تیپ سازی های دور و نزدیک آثار کمدی ما و بازیگران محوری و مکمل نقش های کمیک، قالب ها و فرمول های درست این ژانر رعایت شده اند؟ از میان بازیگرانی چون ارحام صدر، تفکری، علی تابش، وحدت، ظهوری، همایون، سپهرنیا، گرشا و متوسلانی، پرویز صیاد، نصرت کریمی، بیک ایمانوردی، میری، اکبر عبدی، علیرضا خمسه، حمید جبلی، پرویز پرستویی، رضا عطاران، مهران مدیری، جواد رضویان، مهران غفوریان، رامبد جوان و… چند نفرشان در ایفای نقش های کمیک، انعطاف پذیر و صاحب سبک بوده اند؟ به نظر می رسد جلوتر از خلاقیت و فکر و ایده های نو، لودگی و سرهم بندی حرف اول را در شمار قابل توجهی از این فیلم ها می زند. این وضعیت غم انگیز و نگاه سهل پسندانه مانع از تحول و پوست انداختن ژانر کمدی در سینمای قبل و بعد از انقلاب ما شده است.
در یک مقایسه تطبیقی و تاریخی می بینیم که دو کشور امریکا و ایتالیا بیشترین رونق و تنوع را در ژانر کمدی داشته اند. به عنوان نمونه، شاخص ترین و کارآمدترین فیلمسازان و بازیگران کمیک در دوران صامت و بعد از آن مانند چارلی چاپلین، باسترکیتون، هارولدلوید، هری لنگدون، داگلاس فربنگس، لورل و هاردی، برادران مارکس، جری لوییس، جک لمون و پیتر سلمرز امریکایی بوده اند. در سینمای ایتالیا نیز در کنار نمونه های تجاری و پیش پاافتاده ای چون چیچو و فرانکو، ترنس هیل و بوداسپنسر (در سری فیلم های ترینیتی) لاندا بوزانکا و…، بازیگران مستعد و شناخته شده ای چون ویتور یوگاسمن و آلبرتو سوردی و کارگردان های خوشفکری چون ماریو مونیچلی و دنیوریزی را داشته ایم. یکی از بهترین و استثنایی ترین فیلمسازان در این ژانر بیلی وایلدر است که در کنار آثار معتبر و جدی خود همچون «بازداشتگاه شماره ۱۷»، «غرامت مضاعف»، «سانت بولوار» و «تکخال در حفره» با ساخت فیلم های «بعضی ها داغشو دوست دارند»، «ایرما خوشگله»، «خارش هفت ساله»، «آپارتمان» و «آوانتی» به ژانر کمدی اعتبار بخشید. همچنین می توان به فیلمسازان دیگری چون بلیک ادواردز یا الکساندر مکندریک انگلیسی اشاره کرد.
اما در سینمای ما فقط چند جرقه و تعدادی آثار متفاوت قابل قبول مانند «سه دیوانه» جلال مقدم، «درشکه چی» نصرت کریمی، «سازش» محمد متوسلانی، «اسرار گنج دره جنی» ابراهیم گلستان، «زنبورک» فرخ غفاری، «خانه آقای حقدوست» محمود سمیعی، «حاجی واشنگتن» علی حاتمی، «اتوبوس» یدالله صمدی، «خارج از محدوده» و «زرد قناری» رخشان بنی اعتماد، «روز باشکوه»، کیانوش عیاری، «مارمولک» و «طبقه حساس» کمال تبریزی، «مرد عوضی» و «مومیایی ۳» محمدرضا هنرمند، «سفر جادویی»، «من زمین را دوست دارم» و «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» ابوالحسن داوودی، «خوابم می آد» و «رد کارپت» رضا عطاران، «هیچ»، «بی خود و بی جهت» و «اسب حیوان نجیبی است» عبدالرضا کاهانی و «ورود آقایان ممنوع» رامبد جوان در این ژانر مواجه بوده ایم و هنوز نتوانسته ایم روندی روبه رشد و جریان ساز را شاهد باشیم. در این میان، «اجاره نشین ها» داریوش مهرجویی و «ای ایران» ناصر تقوایی دو ستاره درخشان در سینمای کمدی آمیخته با طنز و هجو این دوران هستند.
فروش بالای دو فیلم «خوب، بد، جِلف» پیمان قاسم خانی و «گشت ۲» سعید سهیلی در اکران نوروزی امسال نشان می دهد که همچنان مضامین کمدی بیشترین مخاطب را دارند. دلایل این گرایش، ریشه های فرهنگی اجتماعی دارد. قاعدتا در یک جامعه به شدت سیاست زده و عبوس و پر از استرس و موج های منفی، طبقات و طیف های اصلی جامعه دل شان می خواهد دوپینگ کنند و تغییر ذائقه بدهند و خودشان را به بی خیالی بزنند. خُب می توان از این فرصت های به دست آمده، بهتر و عمیق تر استفاده کرد و فقط به سرگرمی سازی و لودگی و بشکن و بالابنداز بسنده نکرد. در قبال لحن و بیان مغشوش و سردرگم «گشت ۲»، پیمان قاسم خانی در اولین تجربه کارگردانی خود از قواعد ژانر کمدی به نحو ماهرانه تری استفاده می کند. او در همان چارچوب همیشگی فیلمنامه نویسی اش، لحن و قالب مناسبی را برای بازی با بعضی از شیوه های آشنای فیلمسازی و قصه پردازی انتخاب کرده است. طبیعتا هدف قاسم خانی خنداندن تماشاچی و بازگشت سرمایه بوده است، ولی در این رهگذر به هر ترفند و ایده دم دست متوسل نشده و سعی کرده از خود ذوقی هم نشان دهد و با کلیشه ها به بیانی ضدکلیشه (لااقل در سینمای بی بضاعت مان) برسد.
* منتقد سینمایی و حقوقدان