الهه آرانیان- خودش میگوید: «من به هر جمعیتی نالان شدم/ جفت بدحالان و خوشحالان شدم». همین یعنی این که مولوی برای هر آدمی با هر نوع حال و وضعی حرف دارد؛ چه در مثنوی معنوی باشد، چه در دیوان شمس و … . کافی است یادگارهای او را ورق بزنیم و بخوانیم و حظ ببریم. آثار مولانا جلال الدین محمّد بلخی به ویژه مثنوی و دیوان غزلیاتش، لبریز از نکتهها و حرفهاست برای اهلش.
نخستین کاشف مولوی
وقتی بهاءولد، پدر مولانا به همراه خانوادهاش از بلخ مهاجرت کردند، در راه به نیشابور رسیدند و با عطار دیدار کردند. عطار با دیدن مولویِ نوجوان به پدرش گفت: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند». عطار در این دیدار، کتاب «اسرارنامه»اش را به مولوی هدیه کرد.
سرودن مثنوی و غزلیات
مولانا سرودن دیوان شمس را سالها قبل از مثنوی، یعنی حدود ۴۰ سالگی و سرودن مثنوی معنوی را به درخواست شاگردش، حسامالدین چلبی در ۵۴ سالگی آغاز کرد. مولوی میسرود و چلبی مینوشت.
تعداد ابیات مثنوی معنوی
مولوی مثنویاش را در ۲۶ هزار بیت و شش دفتر سروده است. میتوان گفت مثنوی کمی بیشتر از نصف شاهنامه فردوسی است.
تعداد داستانهای مثنوی
در شش دفتر مثنوی به ۳۲۶ داستان، تمثیل و قصههای کوتاه و بلند برمیخوریم.
داستانهای جانوران
از مجموع ۱۷۶ داستان شخصیت محور مثنوی، ۵۳ داستان مربوط به حیوانات است که در آن ۳۲ جانور به نقشآفرینی پرداختهاند. حیوانات وحشی و صحرایی با ۵/۳۹ درصد بالاترین بسامد را دارند و پرندگان با ۵/۳۱ درصد، حیوانات اهلی با ۱۶ درصد، حیوانات دریایی با ۸ درصد و حشرات با ۵ درصد در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
مولوی در قامت روانشناس
ابیات ارزشمند مثنوی علاوه بر محتوای عمیق معنوی و عرفانی، از دیدگاه رواندرمانی هم میتواند مورد توجه قرار گیرد. مولوی در مثنوی به هفت شیوه رواندرمانی مانند مذهب درمانی و روشهای هفتگانۀ آن، رواندرمانی عارفانه (عشق درمانی)، تکنیک خواب و رؤیا، شعردرمانی، واقعیتدرمانی، طنزدرمانی و معنادرمانی اشاره کرده است.
ابزارهای موسیقی
در دیوان شمس و مثنوی معنوی به حدود هشت ساز موسیقی از جمله نی، رباب، چنگ، دف، سرنا، تنبور، بربط و تار اشاره شده است.
پایانِ بازِ مثنوی
با شنیدن عبارت «پایان باز» به یاد یک نام آشنا، یعنی اصغر فرهادی، کارگردان سینما میافتیم که بیشتر فیلمهایش با همین شیوه به پایان میرسد. جالب این که مثنوی مولوی هم دارای پایان باز است؛ «دژ هوش ربا» آخرین داستان مثنوی است که ناتمام رها میشود. عبدالحسین زرین کوب مینویسد: «این داستان طولانی هجران و خون جگر است که از شکایت نی آغاز میشود و به پایان نمیرسد».
منبع:
مقالات مولویپژوهی پرتال جامع علوم انسانی