بودن یا نبودنسینماسینما، مریم نراقی در روزنامه شهروند نوشت :
چند روزی است که خبر توقیف فیلم «خانهپدری» نقل محافل فرهنگی است و رسانهها پُر است از اخبار و نقلقولهای مرتبط با این فیلم. «خانه پدری» یک فیلم است مثل همه فیلمهای دیگری که در طول تاریخ توقیف شدند. مهم نیست که بعد از ۱۰سال توقیف فقط چهار روز رنگ پرده سینما را به خود دید. مهم این است که «خانه پدری» هم مانند همه فیلمهای توقیفی بالاخره یک روز دیده میشود و به قول رخشان بنیاعتماد هیچ فیلمی برای همیشه توی کمد نمیماند.
از لحظه شنیدن خبر توقیف فیلم «خانه پدری» فقط به کیانوش عیاری فکر کردم. به کارگردانی که صبور است و بیحاشیه. کیانوش عیاری به معنای واقعی عاشق است. عاشق سینما و حرفهاش، هنرمندی که جز سینما به چیز دیگری فکر نمیکند و البته میتوان به او لقب یکی از بدشانسترین فیلمسازهای تاریخ را داد.
عیاری شاید در سال ۱۳۵۸ که با ساخت نخستین فیلمش «تازهنفسها» وارد عرصه فیلمسازی شد، هرگز فکرش را هم نمیکرد چنین سرنوشتی در انتظارش باشد. او در این ۴۰سال فعالیت حرفهای به توقیف و اکراننشدن فیلمهایش عادتکردهاست. تا جایی که حالا به نظر میرسد هر گاه بخواهد فیلمی بسازد (اگر دوباره بسازد) از نخستین روزهای پیشتولید اثرش به توقیف و اکراننشدن آن میاندیشد. در حقیقت عیاری برخلاف برخی که از ابتدای ساخت فیلم به فروش آن فکر میکنند و اینکه با شوخیهای مبتذل سراغ کدام موضوع بروند تا میلیاردها سود کنند، باید هر بار به این بیندیشد که این بار هم نشد که بشود. اما این رویه برای کیانوش عیاری عادی شده است. به کارنامه کاری او نگاه کنید و ببینید چه مصائبی را از سر گذرانده است. مسائلی که تا امروز استمرار یافته است…
«شبح کژدم» روایت فیلمسازی به نام محمود بود که شیفتگی خاصی به فیلمهای هشت میلیمتری دارد، او که فیلم کوتاهی به نام شبح کژدم ساخته، قصد دارد از فیلمنامه آن فیلمی بلند بسازد، اما فقدان امکانات مانعی بر سر کار است. عشق به سینما و سرخوردگی از تمامی کوششها، عاقبت سبب میشود موضوع داستان زنده و در زندگی واقعی اجرا شود. این فیلم که با تحسین منتقدان مواجه شده بود، در سال ۱۳۶۵ بنا به نظر معاونت سینمایی وقت درجه کیفی «ب» دریافت کرد که براساس قانون آن سالها از اکران در سینماهای پرمخاطب محروم شد.
«آن سوی آتش» روایت دو برادر حوالی سالهای جنگ است که سر سهم خود از پولی که شرکت نفت بابت تصاحب خانه آنها پرداخته است، با هم درگیر میشوند. این فیلم به بهانه نگاه تند اجتماعی با انتقادات فراوان روبهرو شد و در زمان اکران توانست تنها در یک سینما به نمایش دربیاید.
«روز باشکوه» کمدیای درباره یکی از مقامات دولتی است که در شهری کوچک برای او مراسم استقبال برگزار میکنند. درباره این فیلم هم گفته شد ماکت کوچکی از ایران است و به دلیل نگاه نمادین به اوضاع کشور بخشهای بسیاری از آن حذف و سرانجام با تغییر نام فیلم اکران شد.
«دو نیمه سیب» روایت دیگری از خواهران غریب کیومرث پوراحمد بود. این فیلم که با استقبال فراوان مخاطبان مواجه شده بود، درست زمانی که فروش بسیار خوبی داشت، اکرانش متوقف شد، دلیل این توقف اکران شبیهبودن فیلم به فیلمفارسیها عنوان شد.
«آبادانیها» اقتباس ایرانی بود از فیلم دزد دوچرخه دسیکا. روایت شخصی جنگزده که در تهران زندگی میکند و خودرویش به سرقت میرود، او برای پیدا کردن خودرویش به نقاط مختلف شهر سر میزند و همین باعث میشود محلههای مختلف شهر بعد از جنگ را روایت کند. این فیلم که از جشنواره معتبر لوکارنو جایزه دریافت کرده بود، اکران کوتاهمدتی داشت و پس از آن از حضورش در جشنواره کن هم ممانعت شد. احتمالا دلیل این اتفاق هم میتواند سیاهنمایی باشد.
«بودن یا نبودن» نخستین فیلمی بود که به پیوند اعضا میپرداخت. این فیلم نیز بعد از اعمال تغییراتی به شکل محدود اکران شد تا سبک و سیاق اکران فیلمهای عیاری شامل حال آن نیز شده باشد.
«سفره ایرانی» داستان اسکناس هزارتومنی بود که از جیب شخصی میافتاد و دستبهدست در شهر میگشت. این فیلم که نگاه منتقدانهای به طبقات اجتماعی داشت، هرگز اکران نشد.
«بیدارشو آرزو» درباره زلزله بم بود و یادآور آن روزهای تلخ فراموشنشدنی، عیاری میگوید خودش هم حالش بد میشود وقتی فیلم را میبیند و آن روزها را به یاد میآورد، البته که تلخی این ماجرا قرار نیست باعث شود دربارهاش فیلمی ساخته نشود. اما «بیدار شو آرزو» بعد از ۱۳سال چندی پیش در هنر و تجربه به نمایش درآمد و تمام.
«کاناپه» هم که تازهترین ساخته کیانوش عیاری است، به دلیل استفاده از کلاهگیس در فیلم توقیف است و فعلا نمیشود دربارهاش حرف زد که قرار است چند سال توقیف باشد و چه پایانی در انتظارش است.
این کارنامه کارگردان ۶۸ ساله ایرانی است که حالا در آستانه هشتمین دهه زندگیاش در زمینه توقیف آثارش دارد از خودش سبقت میگیرد. اما همچنان صبور و بیحاشیه، امیدوار است و عاشق. کیانوش عیاری را مقایسه کنید با آن به اصطلاح فیلمسازان پرسروصدایی که برای کوچکترین اتفاق قیلوقالی به راه میاندازند که جهان خبردار میشود. آنها اگر جای عیاری بودند، چه میکردند. اما عیاری اهل قیلوقال نیست. او سکوت میکند، چون قصدش تخریب ایران و ایرانی نبوده و نیست.