گفت‌وگو با آریل دورفمان/ مراقب کارگردانانی باشید که احترام کار را نگه نمی‌دارند

آریل دورفمان در ۶ مه ‌۱۹۴۲ در بوینس‌آیرس چشم به جهان گشود. پدرش از اهالی اودسا در اوکراین بود و در دانشگاه اقتصاد تدریس می‌کرد و چپ‌گرا بود و مادرش هم فنی زلوکوویچ از یهودیان رومانی- مولداوی بود. کمی پس از تولد، خانواده‌اش به آمریکا نقل مکان کرد و ۱۰ سال از دوران کودکی خود را در آنجا گذراند. آنها در سال ۱۹۵۴ به شیلی رفتند.

دورفمان پس از حضور در دانشگاه شیلی در سال ۱۹۶۶ با آنگلیکا مالیناریچ ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۷ به شهروندی شیلی درآمد و به همین خاطر بیشتر به عنوان یک نویسنده شیلیایی معروف است. دورفمان بعد از روی کار آمدن سالوادور آلنده(رییس جمهور چپ‌گرای شیلی) در شمار مشاوران فرهنگی او جای گرفت. در شب کودتای ژنرال پینوشه(با هماهنگی امریکا) مقرر بود که دورفمان به عنوان شیفت شب در کاخ ریاست‌جمهوری حضور داشته باشد اما شیفت کاری‌اش را با همکارش جابه‌جا کرد و از مهلکه جان سالم به در برد. او ده‌ها کتاب نوشته و آثارش به ۳۰ زبان در دنیا ترجمه شده است. تعدادی از آثارش نیز دستمایه کار فیلمسازان مشهور شده‌ است از جمله نمایشنامه «مرگ و دوشیزه» که رومن پولانسکی فیلمی بر اساس آن ساخت. یکی از درخشان‌ترین آثار او «سه‌گانه مقاومت» نام دارد که حاوی ۳ تا از نمایشنامه‌های کلیدی اوست با عنوان «بیوه‌ها»، «مرگ و دوشیزه»، و «خواننده متن». بازیگران و کارگردانان بزرگی از کره جنوبی تا آمریکای شمالی متن‌های او را روی صحنه برده‌اند. در ادامه ترجمه گفت‌وگوی او با «The Theatre Times» را می‌خوانید.

لطفا داستانی از دوران کودکی‌تان را تعریف کنید که به ما کمک می‌کند تا بفهمیم به عنوان نمایشنامه‌نویس کی هستید.

وقتی اولین نمایشنامه‌ام را روی صحنه بردم باید ۷ سالم بوده باشد. هنوز نمی‌دانستم چطور بنویسم و بخوانم؛ اما می‌توانستم تصاویر را با شدت و تخیل قوی رنگ‌آمیزی کنم و نمایش‌هایی برای خانواده و همسایگان ترتیب می‌دادم. تصاویر را از درون یک جعبه بزرگ باز عبور می‌دادم و جای تمام شخصیت‌ها حرف می‌زدم. دو سال بعد اولین اجرای شکسپیری‌ام را در پارک رجنت دیدم: رویای شب نیمه تابستان. فهمیدم می‌توانم کاری که با طرح‌هایم می‌کنم را با بازیگران زنده انجام بدهم.

اولین ضربه‌ای که باعث شکل‌گیری یک نمایش جدید برای شما می‌شود، چیست؟ یک تصویر، یک مضمون، یک خاطره یا یک شخصیت است؟

صدها شاید هزاران تصویر، مضمون، خاطره، ایده و شخصیت در ذهنم پرسه می‌زند. چگونه از میان آنها انتخاب می‌کنم؟ به ‌طور کلی برخی واژگان می‌آیند. کسی چیزی را در فضایی خاص می‌گوید. بعدش نیاز به کاوش و کشف و آشکار کردن معناهاست و بعد هم وقت گشودن و جست‌وجو برای شکل‌ دادن نمایشنامه است. در فهم آن چیزی که در تصویر نخستین پنهان شده است، عاجزم. مثلا: نمایشنامه «بهشت» [یکی از کارهای دورفمان که اشاره دارد به بخش دوم کمدی الهی دانته] با یک موقعیت رازآمیز شروع می‌شود؛ مرد و زنی در یک اتاق هستند که می‌تواند تیمارستانی دیوانه‌وار باشد یا جایی فراسوی ماورا، یکی می‌خواهد، فرار کند و دیگری هم کلید را دارد. سال‌ها بعد، ویگو مورتنسن این نقش را در مادرید بازی می‌کند و بعدش می‌فهمیم، مرد چه کسی هست و زن چه کسی. اما سال‌ها بعد!

آرزو داشتید کدام یک از نمایشنامه‌هایی‌ که توسط نویسنده‌ای دیگر نوشته شده است را نوشته بودید؟

یکی که کافی نیست: «در انتظار گودو»، «شاه‌لیر»، «ال بورلادور دو سویا» و فقط برای گیج کردن هر کسی که فکر می‌کند فقط یک نویسنده جدی هستم، متن ترانه فیلم «آواز در باران» هم هست.

آیا می‌توانید توصیف کنید از یک کارگردان چه می‌خواهید؟

بیشتر از هر چیز اعتماد، تخیل، به اندازه کافی داشتن نگاه انتقادی تا به من کمک کند، اصلاح کنم و بفهمم چه چیزی نوشتم. به اندازه کافی منعطف بودن تا درک کند چه موقع چیزی را تغییر نخواهم داد حتی اگر آن مرد یا زن کارگردان موافقش نباشد. حتی اگر نتوانم توضیح بدهم چرا! مراقب کارگردانانی باشید که احترام کار را نگه نمی‌دارند حتی اگر مشهور باشند یا منابع خوبی می‌آورند.

کارهای شما در سراسر جهان اجرا شده‌اند. آیا می‌توانید، شباهت‌ها یا تفاوت‌هایی را که از طریق تولیدات مختلف کشف کرده‌اید با ما به اشتراک بگذارید؟

غافلگیری از کارهایی که دیگران می‌توانند با یک نمایشنامه بکنند، شگفت‌انگیز است. من به همراه همسرم آنجلیکا-که عشق و نور زندگی‌ام است- نسخه‌های زیادی از نمایشنامه‌هایم را دیده‌ایم. اجرای «مرگ و دوشیزه» بارنی سیمونز در ژوهانسبورگ و اجرای اسکولموسکی در ورشو با کاری که مایک نیکولز در برادوی کرد بسیار تفاوت دارد. اما همچنان همان نمایشنامه و همان «دایلاما»ها(دوراهی‌های‌ حاد اخلاقی) وجود دارد. حیرت‌انگیز است که چطور یک بازیگر بزرگ می‌تواند، ریزه‌کاری‌ها و نکته‌های جزیی را به یک نقش اضافه کند. تماشای نحوه بیان کلمات(در مورد نمایشنامه حقوق بشری‌ام، بیان حقیقت درباره قدرت: «صداهایی از فراسوی تاریکی») توسط مریل استریپ در میان مردم نیویورک یا توسط لین ردگریو در کلیسای آتلانتا، تجربه‌ای واقعی بود. فراموش نکنید که چگونه شان پن بر موضوعی کاملا متفاوت از منظر مارتین شین(او در این نمایشنامه ۸ یا ۹ بار بازی کرده است) یا جان مالکوویچ یا الک بالدوین تاکید خواهد داشت. تمایل دارم بیشتر از اجراهای صحنه‌ای در جاهایی که زبان آنها را نمی‌خوانم و بلد نیستم، حمایت کنم. شاید بهترین تجربه من در کشور کره جنوبی باشد که ۶ تا از نمایشنامه‌هایم در آنجا اجرا شد. بیشترشان هم توسط یک کارگردان روی صحنه رفت و همیشه هم با موفقیت چشمگیر همراه بود. تولید «مرگ و دوشیزه» توسط La Mafia Teatro در مرکز کندی را در مارس ۲۰۱۴ دیدیم که باید به آن اشاره ویژه کنم. برای من و همسرم آنجلیکا بسیار هیجان‌انگیز بود تا ببینیم این نمایشنامه‌ای که برای شیلی و به زبان اسپانیایی نوشته شده، مخاطب جهانی پیدا کرده است؛ تازه پس از اینکه در وطنش رد شده است.

تغییر تئاتر در جامعه را در طول زندگی خود چطور دیده‌اید؟

اولین نمایشنامه‌ام به نام «بیوه‌ها» با همکاری تونی کوشنر برای «Mark Taper Forum» نوشته شد. بازیگران بسیار زیادی داشتیم. از آن زمان تا امروز تا حد جنون، فشار برای تولید نمایشنامه‌هایی با تعداد بازیگران کمتر افزایش یافته است. به نظر می‌رسد دیگر از حماسه‌ها استقبالی نمی‌شود‌. وقتی می‌خواهیم تاریخ، سیاست و جنبش‌های توده‌ای را کشف کنیم، عواقب سنگینی به دنبال خواهد داشت. همچنین تمایل به تخفیف فانتزی در تئاتر به خاطر نوعی رئالیسم زمخت وجود دارد که صادقانه بگویم، فنجان چای یا قهوه [باب میل] من نیست. از طرف دیگر به نظر می‌رسد، حضور منکوب‌کننده «واقعیت مجازی» (virtual reality) باعث احیای مجدد زنده‌ترین و پر جنب و جوش‌ترین چیزها پیرامون تئاتر و به‌ طور کلی هنرهای اجرایی شده است. بدن‌هایی در فضا، کلماتی که بدون ویرایش توسط دوربین گفته می‌شود(چیزی علیه دوربین رو و بیرون صحنه ندارم) میل و نیاز مردم است که به چنین هنرهایی بیشتر و بیشتر واکنش نشان می‌دهد.

به نظر شما عمده موانعی که نمایشنامه‌نویسان امروز برای تولید با آنها روبه‌رو هستند، چیست؟

پول و ترس.

به یک نمایشنامه‌نویس تازه‌کار چه توصیه‌ای می‌کنید؟

شجاعت پایبندی به دیدگاه خود همان چیزی است که واقعا به آن نیاز دارید. موفقیت را با استعداد یکی نکنید(در واقع دعا کنید خیلی زود موفق نشوید.) خودتان را تکرار نکنید. مد و گرایش [ترند] روز را هم دنبال نکنید.

اگر بتوانید یک قانون تئاتری وضع کنید، چه قانونی خواهد بود؟

بودجه فراوان و ولخرجی زیاد برای تئاتر و جوانان؛ در مدرسه‌ها و کمیته‌ها و در هر سطحی. چون تئاتر شامل همه هنرها می‌شود. چنین سیاستی باعث می‌شود به بازیگران، کارگردانان، طراحان، نوازندگان و نویسندگان کار داده شود.

به عنوان مخاطب بیشتر از چه نوع تئاتری لذت می‌برید؟

تقریبا هر چیز و همه ‌چیز، از نمایش‌های موزیکال گرفته تا کوچک‌ترین تولیدات. اما به‌ طور ویژه تئاتری را دوست دارم که مرزها و خطوط تخیل را گسترش دهد.

منبع: اعتماد

ترجمه سید حسین رسولی

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 142653 و در روز یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹ ساعت 09:25:26
2024 copyright.