تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۱۱ - ۱۳:۱۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 128083

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا: مستند «دیوار آبی»، ساخته مشترک فرزانه بهرامی و تارا کابلی، نگاهی با محوریت پل اتوبان صدر از منظر شهرسازی دارد.

کارگردانان فیلم هر دو تلاش کرده‌اند گوشه‌ای از آن‌چه را هزینه ساخت این سازه پرهزینه بر دوش شهر تهران گذاشته است، نشان دهند. هر دو کارگردانان فیلم سال‌هاست مقیم خارج از کشور هستند و طبعا امکان مصاحبه رودررو و چالشی با آن‌ها نبود. آن‌چه در پی می‌آید، حاصل چند پرسش و پاسخی بود که به مدد ‌ای‌میل فراهم شد.

ایده ساخت فیلمی درباره پل صدر چگونه شکل گرفت؟

تارا توکلی: من ۱۰ سالی می‌شود که ساکن میلان هستم و سالی یک یا دو بار به ایران سفر می‌کنم. به عنوان ناظر یا شاهدی بیرونی که در تهران بزرگ شده اما متاسفانه سال‌هاست که دیگر ساکن این شهر نیست، نرخ تغییر شهر برایم محسوس‌تر است. این سرعت سرسام‌آور دگردیسی و تحول شهر، همواره از وجوه مختلفی ذهن من را درگیر کرده و طبعا بر رابطه من با شهرم تاثیر گذاشته است. یادم هست زمانی که بحث فیلم با فرزانه بهرامی مطرح شد، به‌تازگی از تهران برگشته بودم و در سفرم به‌شدت درگیر شتاب زوال زیبایی شهر، به طور خاص نماهای بی‌ربط و شکل و از هر دری سخنیِ ساختمان‌ها بودم. آن زمان برای پروژه‌ای شخصی- که به همین ایده زیبایی‌شناسی زوال مربوط می‌شد- از جوی خیابان ولیعصر از تجریش تا میدان ولیعصر، ویدیو گرفته بودم و درنتیجه ذهنم معطوف شهریت تهران و اَشکال این شهریت بود. فرزانه دکترای طراحی شهری می‌خواند و «شهر» نه‌تنها مسئله‌اش، که کارش بود (و البته هست). در گفت‌وگویی که داشتیم، از سرعت تحول شهر حرف زدیم و فرزانه از روند نگران‌کننده ساخت اتوبان‌های شهری و پل‌ها و تونل‌ها گفت و این رویکرد را به‌شدت نقد کرد. در ادامه، بحث پل صدر را پیش کشید و از هزینه سنگینی که به شهر بی‌رمق و کم‌جانی چون تهران تحمیل کرده، درحالی‌که می‌توانسته باعث گسترش شبکه حمل‌ونقل عمومی شود، انتقاد کرد. با ادامه بحث، من پیشنهاد ساخت مستندی در این باب را مطرح کردم و متعاقب آن، بعد از موافقت فرزانه، درگیر مرحله تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات شدیم.

فرزانه بهرامی: تحقیقات من در زمینه مطالعات شهرى از حدود سال ۹۲، ۹۳ متمرکز شد روى مسئله گذار در شهرها به سمت توسعه پایدار و تز دکترایم را روى گذار از وابستگى به خودروى شخصى و حرکت به سمت سیستم‌هاى جایگزین حمل‌ونقل شروع کردم. البته بستر تحقیقات من شهرهایى بود که در آن‌ها «نشانه‌هاى ضعیف تغییر» دیده می‌شد، مثل اکثر شهرها در کشورهاى توسعه‌یافته در اروپا، ژاپن یا حتى آمریکا.

این نشانه‌ها شامل موارد مختلف آمارى و رفتارى هستند، مثل عدم علاقه نسل جوان به گرفتن گواهی‌نامه رانندگى، یا افزایش سهم پیاده‌روى در شهرها و غیره. احداث و افتتاح پل صدر تقریبا هم‌زمان با شروع کار من روى این موضوع بود. درحالی‌که در فاصله یکى دو کیلومترى منزل ما در تهران پل صدر افتتاح می‌شد، من به سئول مى‌رفتم براى ساختن فیلم پژوهشى و مصاحبه با عوامل پروژه‌اى که یک اتوبان طبقاتى شهرى را تخریب کرده و با یک پارک خطى به طول شش کیلومتر در مسیر دسترسى به مرکز تجارى اصلى جایگزین کرده بود. به نظرم می‌آمد درحالی‌که مشکلات تهران شبیه خیلى از کلان‌شهرهاى دیگر در دنیاست، اما راه‌حل‌هایش فرق دارد! بنابراین صدر تبدیل شد به یک سوال و یک کنجکاوى: چرا؟ و مردم، مسئولان و حرفه‌اى‌هاى شهر در این مورد چه فکر می‌کنند؟

البته اتوبان صدر تنها پروژه از این دست در تهران نیست، و به نظر من موضوع فیلم هم فقط اتوبان صدر نیست، بلکه مسیر ۱۰ ساله‌ای است که تهران طى کرده و الان چیزى نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر اتوبان را در خودش جا داده است. صدر فقط بارزترین مثال است و نقطه شروع براى این پرسش در سفر‌هایم به تهران. شروع کردم با موبایل فیلم گرفتن و برایم مشخص بود که این سوال/ پروژه یک کار تصویری است! بخش تئوریک کار تحقیقاتى من روى تصور جمعى و عاملیت آن در شکل‌گیرى و تولید فضا و نقش گفتمان عمومى و بازنمایى‌هاى جمعى در شهر بود… پل ریکور می‌خواندم که تصور جمعى را به ظرفیت‌ها و توانایى‌هاى جمعى مرتبط مى‌کند. تصویر مواجهه با صدر در سطوح مختلف و خشونت حضورش به نظرم ضرورى بود، در مقابل بازنمایى‌هاى شیک و تمیز و مدرنى که از بالا (نماى هوایى) ارائه می‌شد و حتى زیبایى‌شناسى تهران را تعریف می‌کند! به نظرم اکتیویسم براى تهران پیاده‌محور و هواى پاک و عدالت فضایى باید از کار کردن روى تصویر تهران و تصور ما از آن شروع کند، تا وقتى تصویر تهران زیبای من براى خیلى‌ها عکس‌هاى (فتوشاپ‌کارى‌شده) اتوبان مدرس و فضاى سبز اطرافش هست و البته کوه‌هایى که اگر آلودگى اجازه دهد، دیده مى‌شوند! نمى‌شد توقع تغییر زیادی داشت. از مکالمه‌اى با تارا که دوست قدیمی من است، فهمیدم او هم علاقه‌مند کار روى تهران است و تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم!

چقدر خودتان درگیر معضل پل صدر بودید؟

تارا توکلی: اولین باری که با پل صدر مواجه شدم- اگر اشتباه نکنم- سال ۹۳ بود. یادم است در اولین مواجهه با این هیولای سیمانی غول‌پیکر که بخش گسترده‌ای از آسمان را اشغال کرده بود، به یاد انیمیشن «کار و اندیشه» افتادم و فضای آخرالزمانی سیاه و وهم‌آلودش و آن احوالات افسرده‌ای که با خود می‌آورد. البته من بیشتر از این‌که درگیر کاربری و عملکرد چنین سازه‌ای باشم، از زیبایی‌شناسی خشونت‌بار و تهاجمی‌اش دل‌زده بودم و بعدتر هم مشکل ترافیک را به ساخت‌وسازهای بی‌رویه‌ای مثل پل و اتوبان و تونل و… شهری- که اساسا باعث تشویق و تحریک مردم به جابه‌جایی با ماشین هستند- مرتبط نکردم. که شاید من هم مثل آدم‌های بسیاری از روی جهالت خیال می‌کردم یکی از معدود راه‌حل‌های بحران ترافیک در تهران، همین ساخت‌وساز‌ها باشد. گفت‌وگو با فرزانه، به عنوان متخصص این حوزه، طبعا بسیار روشن‌گر بود. بعدتر که درگیر ساخت فیلم شدم، منابع مختلفی مطالعه کردم و توانستم خوانش علمی‌تر و درست‌تری از نسبت شهر و خیابان و بزرگراه شهری داشته باشم.

اما درگیری از نوع نزدیک و هر روزه با این سازه، در طول ساخت «دیوار آبی»، در مدت دو سالی که برای فیلم‌برداری و مصاحبه دائما در محدوده پل صدر وقت می‌گذراندیم، اتفاق افتاد. زمانی که ناچار بودیم ساعت‌ها زیر، رو و در امتداد پل پیاده راه برویم و آن ترافیک و آن هوای مسموم را نفس بکشیم.

 چه مدت صرف پژوهش درباره مضمون فیلم کردید؟ شیوه جمع‌آوری اطلاعات و کار پژوهشی شما چگونه بود؟

تارا توکلی: از آن‌جایی که سابقه تحصیلی و حوزه کاری من هیچ ارتباطی به مطالعات شهری ندارد، چاره‌ای نداشتم جز این‌که در تمام طول ساخت فیلم مطالعاتم در این حوزه را گسترش دهم. اما اگر منظور شما به طور خاص پژوهش در مورد پل صدر است، مثل اکثر مستندهای پژوهشی، بخش اول کار اختصاص داده شد به مطالعه منابع و مقالاتی در حوزه شهرهای پساماشین که فرزانه معرفی می‌کرد و آرشیو کردن اطلاعات مرتبط با بحث زیرساخت‌ها در شهر تهران (مطالعه طرح‌های جامع و تفصیلی) و بزرگراه‌های شهری و اتوبان و پل صدر؛ از اخبار و مصاحبه گرفته تا مقالات و مطالعات انجام‌شده. و این همه به موازات تحقیقات میدانی (وقت‌گذرانی و پرسه‌زنی در محدوده پل و مصاحبه با همسایگان صدر و رانندگانی که در آن حدود تردد می‌کردند) و مصاحبه با متخصصان شهری و اعضای شورای شهر وقت و دست‌اندرکاران و تلاش دائم برای گفت‌وگو با مجریان طرح پیش می‌رفت و متوقف نشد.

فرزانه بهرامی‌: حمل‌ونقل شهرى و زیرساخت‌هاى خودرو همان‌طور که گفتم، موضوع اصلى تحقیقات من است. اما در مورد پروژه صدر ما از سال ۹۵ شروع کردیم به تحقیق؛ جمع‌آورى مطالعاتى که انجام شده بود از یک طرف و همین‌طور گفتمان عمومى که حولش شکل گرفته بود. براى پاسخ به این سوال ما یک‌سرى مطالب آرشیوى از روزنامه‌ها و وب‌سایت‌ها پیدا کردیم و بعد شروع به گفت‌وگو کردیم. درنهایت هم فیلم یک گفت‌وگوست. کسانى را هم که موافقت کردند در این گفت‌وگو به صورت عمومى‌تر شرکت کنند، در فیلم می‌بینیم، اما در واقع مصاحبه‌هاى ما خیلى بیشتر بود؛ در سازمان مطالعات شهرى، سازمان محیط زیست، دانشگاه شریف و…

 

نام فیلم «دیوار آبی» است، اما اشاره‌ای در فیلم به آن نمی‌شود. چرا؟

تارا توکلی: «دیوار آبی» اشاره واضحی دارد به حایل آبی‌رنگی که قرار است تماس پل را با شهر قطع کند و  همسایگان این سازه را از شر آزار صوتی ماشین‌ها در امان بدارد. این دیوار کشیده شده تا خانه از تهاجم تصویری ماشین دور باشد و زندگی خصوصی آدم‌ها از این هجوم ماشین حفظ شود. که خب این حایل آبی نتوانسته مجاورین کم‌اقبالش را از این حجم شقاوت و آلودگی صوتی و بصری محافظت کند و تنها باعث عقیم شدن رابطه پنجره با شهر و کور شدن منظره دل‌انگیز کوه‌های شمال تهران شده. و این حسرتی است که ساکنان مجاور پل- طبقاتی که این دیوار جلویشان سبز شده- دائما از آن می‌گویند. فکر می‌کنم تنوع نماهایی که بر دیوار آبی متمرکزند و حضور دائم این حایل آبی‌رنگ- چه در تصویر و چه مستتر در گفتمان همسایگان پل- فیلم را از اشاره کلامی مستقیم به نامش و توجیه چرایی این انتخاب بی‌نیاز می‌کند. طبعا «آبی» علاوه بر اشاره مستقیم به رنگ این دیوار، کنایه‌آمیز هم هست و هر کسی به‌سادگی متوجه وجه سمبولیک و ارتباط معکوسش با هوای چرک و آلوده محدوده پل- اگر نه تمام شهر- نیز می‌شود.

فرزانه بهرامی‌: تصویر دیوارهاى صوتى آبى‌رنگ اتوبان صدر خیلى در فیلم تکرار می‌شود. به نظرمان آمد اشاره مستقیم لطفى ندارد! دیوار هم از این بابت که مرز و مانع را بیشتر تداعى می‌کند تا ارتباط و دسترسى را، به نظرم اسم مناسبى بود.

 

در طول فیلم ساخته شدن پل صدر از نگاه منتقدان به تصویر کشیده شده است. چرا سراغ موافقان ساخت آن نرفتید؟

تارا توکلی: در طول ساخت فیلم، من و فرزانه دائما در تلاش بودیم راهی برای تماس با مازیار حسینی (مجری اصلی طرح)، شهردار وقت و اساسا نهاد شهرداری پیدا کنیم. چراکه طبعا ما هم نگران تک‌صدایی شدن فیلم بودیم و به دنبال صداهای موافق با ساخت این پروژه و دلایلشان برای این حمایت. اما حتی در شورای شهر هم صدای موافقی نبود و کسانی که به مصاحبه رضایت دادند، همه و همه با ساخت پروژه پل صدر مخالف بودند، که به نظرشان این سازه هزینه‌ای بسیار گزاف به شهر تحمیل کرده بود و جز تولید آلودگی، حرام کردن بودجه‌ای که برای گسترش حمل‌ونقل عمومی حیاتی بود و تشویق مردم به استفاده از ماشین نفعی برای تهران نداشته. آقای مازیار حسینی هم هرگز پاسخی به تماس‌های ما نداد و از هر کسی که سراغ ایشان را گرفتیم، تلویحا به ما فهماند که راهی به ایشان نیست و اگر موفق به دیدارش شدیم، «سلام ما را هم برسانید». تنها زمانی که خیلی به امکان ملاقات و مصاحبه با مازیار حسینی نزدیک شده بودیم،  چند روز قبل از حادثه پلاسکو بود. که خب، فاجعه پلاسکو بر همه چیز آوار شد و هیچ کانالی برای تماس با شهرداری نماند.

البته این را هم باید گفت که بیشتر مردم عادی- که صدایشان در فیلم شنیده می‌شود- موافق این پروژه و اساسا ساخت خیابان و راه و پل و تونل هستند. و این علاوه بر این‌که فیلم را از تک صدایی بودن درمی‌آورد، نشان‌دهنده شکاف فکری عظیمی است که میان آرای کارشناسان و مردم عادی وجود دارد و به دلیل دوری این دو از هم و جدایی شهروند با شهرش هر روز عمیق‌تر می‌شود.

فرزانه بهرامی‌: ما سراغ منتقدان نرفتیم، اما موافقى هم پیدا نکردیم! درحالی‌که به‌شدت مشتاق شنیدن نظرات موافقان و حامیان طرح بودیم، با تعجب کم‌کم متوجه شدیم که پیدا کردنشان کار ساده‌اى نیست. طبعا توقع این انتقاد صریح و قاطع از پروژه را از جانب اعضاى شوراى شهر هم نداشتیم. من امیدوار بودم گفت‌وگوى ما جاى چیزى شبیه بحث و مناظره را باز کند و با کمال تعجب دیدم که چنین نبود. از طرق مختلف- سازمان مطالعات شهرى، ای‌میل شخصى، تماس با دفتر ارتباطات و… – سعى کردیم با آقاى حسینى، مدیر اجرایى پروژه، تماس برقرار کنیم و وقت مصاحبه بگیریم، که متاسفانه موفق نشدیم.

ظاهرا جز در سطح‌های خیلى بالاتر که ما هم به آن‌ها دسترسى نداشتیم، طرح موافقى نداشت. البته فیلم راننده‌هایى را که راضى هستند و معتقدند بودنِ طبقه دوم پل بهتر از نبودنش هست، نشان می‌دهد! و این گفت‌وگوها در رفت‌وآمد روزمره و تاکسى و اطرافیان در واقع یکى از انگیزه‌هاى اصلى ساختن فیلم بود. شهر فقط محصول تصمیمات کلان مسئولان نیست، بلکه باورها و آرزوهاى تک‌تک ما- حتى در روندى نه لزوما خیلى همگانى و دموکراتیک- روى آن تاثیر می‌گذارد. شهر برآیند تصور جمعى ماست و آگاهى و گفت‌وگوى مداوم سازنده این تصور جمعی است. یادمان نرود که پل صدر درواقع پروژه تبلیغاتی آقاى قالیباف براى انتخابات بود!

 

آیا این امر به بی‌طرفی شما نسبت به موضوع فیلم لطمه‌ای نمی‌زد؟ نگران این مسئله نبودید؟

فرزانه بهرامی‌: ادعاى بى‌طرفى حداقل براى من (و فکر می‌کنم براى فیلم) ادعایی بى‌فایده و غیرضروری است. همان‌طور که در شروع گفتم، به عنوان شهرساز موضع من مشخص است! اما این موضوع به نظر من لطمه‌اى به فیلم – که هدفش آوردن شهر و پروژه‌هاى شهر به گفتمان عمومی است- وارد نمى‌کند! ما سعى کردیم جاى خالى مصاحبه با موافقان را با آن‌چه از رسانه رسمى پیدا می‌کردیم، پر کنیم. و اگر این گفت‌وگو یک‌طرفه شده، حداقل طرف دیگر صاحب رسانه است و به طرق مختلف گفتمان خودش را به گوش ما و فکر می‌کنم به مخاطب فیلم ما رسانده! درضمن آیا می‌توانیم امیدوار باشیم اکران این فیلم گفت‌وگوى دوطرفه‌اى را که ما به خاطر بضاعت و امکانات محدودمان نتوانستیم ایجاد کنیم، بالاخره ایجاد کند؟! فیلم در واقع یک میزگرد است که در آن جاى مسئولان رده بالا و مجریان طرح خالی است! امیدوارم این فیلم شروع این گفت‌وگو باشد.

سوال اصلى این بود که روندى که این پروژه را ارزیابى و تصویب و اجرا می‌کند، چه چیزی بود؟! و عوامل مختلف – از شهرساز مستقل، متفکر شهرى، نمایندگان شوراى شهر، مدیران اجرایى و پژوهشى و حتى اساتید دانشگاه و بالاخره مردم- چطور این پروژه و این روند را ارزیابى می کنند؟!

 

موضوع فیلم پل صدر و آسیب‌شناسی احداث آن است، اما شما به طرح‌هایی چون منطقه ۲۲، دریاچه چیتگر، تراکم‌فروشی و… ورود پیدا می‌کنید، بی‌آن‌که ارتباط درستی مابین این موضوعات و موضوع فیلم شما وجود داشته باشد.

تارا توکلی: پرواضح است که وقتی از تهران می‌گوییم و از سیاست‌گذاری‌های غلط و هزینه‌آوری که در طول این سال‌ها به این شهر تحمیل شده، ورود به بعضی مباحث اجتناب‌ناپذیر است. شروع فاز پژوهشی فیلم «دیوار آبی» با مطالعه و مقایسه طرح‌های جامع تهران شروع شد تا نسبت طرح جامع و شهر تهران را بهتر بفهمیم. ورود به بحث طرح جامع به‌تبع بحث‌هایی مثل اقتصاد شهرداری و راه‌های تامین هزینه شهر و به تعاقبش تراکم‌فروشی را وسط می‌کشد. سالهاست که اقتصاد شهرداری به نوعی بر پایه فروش شهر تعریف شده و شهرداری بدون این‌که افقی برای آینده این شهر متصور شود، هر روز بخشی از ذخایر سبز و باغ‌های شهر را قربانی ساخت‌وساز برج‌ها و مراکز خرید و… می‌کند. این روند برای شهری که در همین لحظه- چه از لحاظ کیفیت زیستی و چه از لحاظ امکاناتی که به ساکنانش عرضه می‌کند- در وضعیتی بحرانی است، به‌شدت نگران‌کننده است. منطقه ۲۲ یکی از بهترین نمونه‌های این خود-فروشی- شهر است! در طرح جامع منطقه ۲۲ به عنوان تنفس‌گاه شهر پیش‌بینی شده و اساسا این همه برج و مراکز خرید بی‌دلیل و آن دریاچه‌ای که به قول آقای سرخو میان آن همه برج حکم چاه را پیدا کرده، در طرح جامع وجود ندارند. پل صدر هم از این منظر به نوعی هم‌ارز منطقه ۲۲ است. هر دو محصول شهرفروشی‌اند و ریاست نامتخصصان بر شهر. محصول این نگاه کوته‌فکرانه و خودخواهانه افرادی که در شهرداری تصمیم‌گیرنده‌اند و تصمیمات بی‌اساسشان آینده یک شهر را مثله کرده. در واقع نمی‌شود از صدر گفت و از تراکم‌فروشی نگفت. و نمی‌شود از تراکم‌فروشی گفت و مثال نیاورد از باقی فجایعی که دارد بر سر شهر می‌آید. این‌ها همه به نوعی به هم گره خورده‌اند و گریزی از طرحشان نیست. اگر «دیوار آبی» نتوانسته این ارتباط میان موضوعی را خوب تبیین کند، ایراد از فیلم است.

فرزانه بهرامی‌: شهر یک سیستم پیچیده از روابط درهم‌تنیده است و نمى‌شود به‌هیچ‌وجه در مورد موضوعات مختلف آن و المان‌هایش به صورت جداگانه حرف زد. یکى از ایرادهاى اصلى هم که به مطالعاتى که در مورد پل صدر انجام شده وارد است، این بود که مدل‌سازى‌ها صرفا در محدوده منطقه یک و سه شده و یک‌سرى ارزیابى‌هاى اساسى و مرسوم مثل ارزیابى تاثیرات محیطى و سلامتى (که تاثیر پروژه را بر بستر کلى‌تر شهر ارزیابى می‌کند) اصلا انجام نشده است.

منطقه ۲۲ و دریاچه و تراکم‌فروشى هم به ظرفیت‌پذیرى شهر و سیستم ارتباط و حمل‌ونقل و بنابراین به آلودگى هوا و… مرتبط است. می‌بینید که زنجیره این روابط را نمى‌توانیم جاى مشخصى قطع کنیم و مهم‌ترین تلاش فیلم هم تبیین همین ارتباط جزء به کل و درهم‌تنیده است. امیدوارم این سوال شما در ذهن مخاطب فیلم هم پیش بیاید.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها