مجید مظفری بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر درباره نحوه ورود خود به سینما، همکاری با بهرام بیضایی و حضور در مجموعههای تلویزیونی توضیحاتی را ارایه داد.
به گزارش سینماسینما، مجید مظفری را می توان از بازیگران نام آشنای پس از انقلاب دانست که بازی وی غالبا با استقبال مردم مواجه میشد. وی در کارنامه خود هر گونه ژانری را تجربه کرده است.
این بازیگر پیرامون کارنامه خود گفتوگویی داشته که با آن همراه میشویم.
*شاید هنوز خیلی ها ندانند که چطور وارد سینما شدید. از ماشین تا سینما فاصله زیاد است!
-در آغاز علاقهام تنها معطوف به مسایل فنی به ویژه ماشین بود و برای همین استخدام کارخانه اتومبیلسازی شدم. در آن زمان دوستی به نام محسن مرزبان داشتم. وی روزی از من خواست به تئاتری برویم. در سالن تئاتر به واسطه آشنایی مرزبان با عوامل، درخواست شد که در آن نمایش به عنوان عوامل پشت پرده حضور داشته باشم. به این شکل که به همراه فردی دیگر، یکی از بازیگران را روی صحنه میآوردیم. در ادامه به واسطه غیبت بازیگر نقش منفی آن نمایش فرصت پیدا کردم تا جای وی را در آن نمایش بگیرم. بعد از آن روز بازیم در تئاتر شروع شد. سپس با حسن شیروانی آشنا شدم که کلاسهای بازیگری نیز داشت. من در کلاسهایش ثبت نام کردم. بعد از مدتی شیروانی اقدام به ساخت فیلم سینمایی «پایان تاریکی» کرد که من نیز در آن نقشی کوچکی داشتم. تجربه بازی در این فیلم مرا شیفته سینما کرد، پس کارخانه اتومبیلسازی را رها کردم و به اتفاق محسن مرزبان دفتری سینمایی برپا کردم. در آن دفتر اولین کار حرفهای خود تئاتر «آ سید کاظم» بود که این نمایش ۶۰ اجرا داشت. همچنین در آن مقطع عباس جوانمرد از من دعوت کرد تا به اداره تئاتر روم و در نمایشهایی به صورت قراردادی بازی کنم.
*به عنوان بازیگری که سینمای قبل از انقلاب را تجربه کرده است، تعریفتان از فیلمهای آن دوران چیست؟
-نگاهم به سینمای قبل از انقلاب سیاه و سفید نیست. در آن دوران ما دو گونه فیلم داشتیم؛ ابتدا فیلمهایی که توسط فیلمسازان جوان و پیشرو دنبال میشد. این گروه آثاری ساختند که هر یک از آنها افتخاری برای تاریخ سینمای ایران محسوب میشد. داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، فرخ غفاری و… از جمله این هنرمندان بودند. در کنار این سینما، شکلی دیگر از فیلمسازی وجود داشت که آن را به نام سینمای فارسی میشناسیم. این سینما نشئت گرفته از جامعه بود، برای همین نگاه سیاه به آن صحیح نیست. این ژانر سینمایی در آن دوران مخاطبان فراوانی داشت و امروز هم همان سینما به نوعی دیگر وجود دارد. با این تفاوت که به جای کاباره، ویلا جایگزین شده است!
*اولین فیلم بعد از انقلاب شما «دانههای گندم» (۱۳۵۸) بود. درباره شروع کارتان در سینمای بعد از انقلاب توضیح دهید؟
-سال ۵۸ از طریق محمود کوشان که هم محلهای هم بودیم بازی در فیلم سینمایی «دانههای گندم» به من پیشنهاد شد. بعد از این فیلم، در اولین فیلم دفاع مقدسی کشورمان که «عبور از میدان مین» بود حضور پیدا کردم. در ادامه نیز «تنوره دیو» و «آوار» را بازی کردم. درباره فیلم سینمایی «آوار» که تا به حال بارها از تلویزیون پخش شده باید بگویم کارگردانی کار را سیروس الوند برعهده داشت. این فیلم یک اثر به واقع خودشناسانه بود که به احوال آدمها توجه دارد. «آوار» در شیراز جلوی دوربین رفت و دوماه هم فیلمبرداری آن طول کشید. در این فیلم با بزرگانی چون جمشید مشایخی، هادی اسلامی، محمد مطیع، جهانگیر الماسی، فرامرز قریبیان همبازی بودم. این فیلم توانست فروش بسیار خوبی در سینماها داشته باشد. فیلمهایی که آن دوران بازی کردم عموما کارهای پرفروشی بود. «یوزپلنگ»، «تشکیلات»، «کشتی آنجلیکا» و… آثاری هستند که توانست گیشهها را تسخیر کند. درباره چگونگی حضورم در «کشتی آنجلیکا» باید بگویم که در فیلم «گل مریم» مشغول بازی بودم که تهیهکنندگی آن را علیاکبر عرفانی بر عهده داشت. همین امر باعث حضورم در «کشتی آنجلیکا» شد و این افتخار این را داشتم که با عزتالله انتظامی بازی داشته باشم.
*در ادامه راه با بهرام بیضایی در «مسافران» همکاری داشتید.
-اتفاقی رخ داد که من برای دو سال سینما را کنار گذاشتم، حتی به گلشهر کرج نقل مکان کرده و برای خود مغازه لوازم یدکی باز کردم. یک روز مشغول حساب کتاب بودم که دیدم پشت پنجره مغازه دو نفر ایستادهاند. وقتی دقیق شدم فهمیدم یکی از آنها بهرام بیضایی و دیگر حمید سلامت است. آنها به داخل مغازه آمدند و مشغول صحبت شدیم. آنها برای نهار به منزلم آمدند و تا پاسی از شب با آنها حرف زدم. در همین شب پیشنهاد بازی در «مسافران» را بهرام بیضایی به من داد، اما درباره چرایی قبول این نقش پس از دو سال دوری از سینما این بود که به خودم قول داد بودم، اگر قرار است بازگشتی مجدد به سینما داشته باشم، آن اتقاق با یک فیلم خوب رخ دهد. خواستهای که به نظرم رخ داد.
درباره سیمرغی که برای این فیلم دریافت کردم باید بگویم که این جایزه برایم به شدت مشکوک بود. درباره این جایزه یک سوال از هیات داوران آن دوره دارم که هنوز به آن جواب داده نشده است، چگونه به من سیمرغ نقش مکمل دادند، درحالیکه در آن فیلم من نقش نخست بودم؟ برای همین نمیخواستم جایزه را بگیرم، اما، چون جایزه را حجتالاسلام محمد خاتمی میدادند به من گفتند که خوب نیست جایزه را نگیرم. درضمن میخواستم جایزه خود را به جهانگیر فروهر تقدیم کنم که باز هم مرا از این امر باز داشتند.
درباره جوایز فیلم فجر یک خاطره جالب دارم. هنگامیکه فیلم «عبور از میدان مین» را بازی کردم قرار بود جایزه نقش اول به من داده شود، حتی به اتفاق اکبر عالمی یکی از داوران آن دوره به سینما آزادی رفتم اما نمیدانم چه شد که یک دفعه جایزه عوض شد و سیمرغ را به فرد دیگری دادند! برای همین هم این جایزه هیچگاه برایم مهم نبوده و آن را غیرعادلانه میدانم.
*«جنگ نفتکشها» و «سگ کشی» دو فیلم خوب دیگری بودند که در آنها حضور داشتید. نکته جالب اینکه با کارگردانان هر دو اثر برای بار دوم بود که همکاری میکردید.
-«جنگ نفتکشها» از آن اتفاقاتی بود که تا به حال در سینمای ایران رخ نداده بود چون لوکیشن فیلم عظمتی داشت که من تا به حال نظیر آن را ندیده بود. یادم هست وقتی برای اولین بار جلوی ناو نفتکش ایستادم، حیرت کردم چون عظمت آن زبان را بند میآورد. اندازه آن ناو، سه برابر زمین فوتبال بود. من باید آن ناو را در ظاهر هدایت میکردم، برای همین نیاز بود به لحاظ روحی، توانایی بالایی داشته باشم. یادم است کاپیتان آن کشتی یک هندی بود که اتفاقا هیچ الگوبرداری از او نداشتم، چون دائما در حال خوردن بود.
به یاد دارم برای اینکه به نقش نزدیک شوم از کارگردان خواستم قبل از شروع فیلمبرداری، چند روز در کشتی زندگی کنم تا بتوانم با عوامل و کارکنان آن بیشتر آشنا شوم. نکته دیگر که به من در این فیلم کمک کرد آشنایانی بود که در بین نزدیکان خود داشتم. آنها جزو پرسنل نیروی دریایی بودند و به من برای این فیلم بسیار کمک کردند.
درباره «سگ کشی» نیز یک روز بهرام بیضایی از من دعوت به عمل آورد تا به دفترشان بروم. وی در آنجا فیلمنامه این فیلم را پیشنهاد داد. جالب است بدانید بیضایی برای فیلمهایش از همه تست بازی میگیرد و برایش اصلا تفاوتی ندارد که آن بازیگر چه جایگاهی دارد یا اینکه پیشتر با او همکاری کرده است.
«وقتی همه خوابیم» تجربه دیگر من با بیضایی بود. این فیلم جزو کارهای خوب سینمای ایران است، اما در مقایسه با «سگ کشی» یا «مسافران» از کیفیتی پایینتر بهره برده است. درباره آشنایی با بیضایی باید اضافه کنم در ابتدا تعدادی نمایشنامههای وی را خوانده بودم. در ادامه فیلم «رگبار» را از وی دیدم. برای اولینبار بیضایی را پشت صحنه تئاتر «آسید کاظم» دیدم. آن دیدار برایم بسیاری مطلوب بود چون برخوردشان بسیار صمیمانه بود.
در کارنامه هنری من بازی در فیلم «تیغ و ابرایشم» به کارگردانی مسعود کیمیایی نیز وجود دارد، اما متاسفانه هیچگاه نتوانستم در فیلمی از داریوش مهرجویی یا ناصر تقوایی حاضر باشم، درصورتیکه چندین بار این موقعیت پیش آمد، اما بنا به دلایلی هیچگاه این اتفاق رخ داد.
*جدا از سینما در چند مجموعه تلویزیونی هم حضور داشتید.
-عمده سریالهایی را که بازی کردم، خوشبختانه کارهای موفقی بودهاند. «خانه تاریکی»، «انقلاب زیبا»، «میعاد در سپیدهدم»، «تا صبح»، «سفر سبز» و… کارهایی بودند که همگی با استقبال مواجه شدند. در سریال «سفر سبز» که کارگردانی آن را محمدحسین لطیفی بر عهده داشت نقش کشیشی را بازی میکردم که پدر شهید نیز است. درباره این نقش ذکر نکتهای را ضروری میدانم آنهم اینکه بسیاری از هموطنان ارامنه از من بابت این نقش آفرینی تشکر کردند چون میگفتند تا به حال هر نقشی که از مسیحیان در سینما تصویر شده با گویشی خاص بوده است، اما من برای اولین بار بدون لهجه نقش یک مسیحی را بازی کردم، چون به واسطه سالها همنشینی با مسیحیان در محله مجیدیه، میدیدم که بسیاری از آنها دقیقا مثل ما حرف میزنند و دادن لهجه به آنها کلیشه است.
*شما در فیلمهای دفاع مقدسی خوبی حضور داشتهاید. به نظرتان فیلمهای این ژانر در دهه ۶۰ بهتر بودند یا تولیدات سالهای اخیر؟
-فیلمهای زمان حال بسیار زیباتر و باورپذیرتر است، چون در فیلمهای دهه ۶۰ دائما دو بسیجی با دو کلاشینکف در حال کشتن عراقیها بودند. وقتی این صحنهها را میدیدم از خود سوال میکردم چرا جنگ هشت سال طول کشید؟ اما امروز فیلمهایی چون «تنگه ابوقریب» ساخته میشود که به نظرم بسیار زیبا و واقعی بود و تماشاگر به خوبی میتواند آن چیزی را که در جنگ رخ داده ببیند. این اتفاق را درباره فیلمهای انقلابی که در گذشته ساخته میشد هم میتوان تعمیم داد. امروز در فیلمهایی چون «ماجرای نیمروز» به زیبایی به اتفاقات انقلاب نگاه میشد، اما در دهه ۶۰ به شدت شخصیتها اغراق شده بود.
منبع: صبا