سینماسینما: محمدحسین نیکوپور با مهگان فرهنگ، گفتگویی انجام داده که در ایبنا منتشر شده است. این گفتگو را میخوانید:
مهگان فرهنگ، عضو هیات مدیره مجمع جهانی سیفژ، نویسنده و مترجم معتقد است که کتاب گویا (صوتی) در کسب سواد رسانه و افزایش میزان مطالعه نقش بسزایی دارد و باید به آن توجه کرد. مهگان فرهنگ، نویسنده، مترجم، عکاس و هنرمند شیرازی که هماکنون برای گذراندن یک بورس تحصیلی در کشور اسپانیا به سر میبرد، میگوید در دوران قرنطینه بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کرده است؛ آن هم مطالعه کتاب صوتی. این عکاس، فیلمساز، طراح و مدرس انیمیشن، میگوید که کل این دوران را با کتاب گویا (صوتی) سر کرده است. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم.
تجربه شنیدن کتابهای گویا در خارج از مرزهای ایران چگونه است؟
کتابهای صوتی، گویا، شنیداری و هر عنوانی که قرار است به آنها بدهیم، جزء مواردی هستند که از خیلی وقت پیش بودهاند اما قرنطینه سال قبل کمک به رشد و توسعه آنها کرد. کتاب گویا (صوتی) همان کتابهایی هستند که میشنویم یا کتابهایی هستند که توسط افرادی با صدای خوش و صداگذاری خوب مثل یک نمایشنامه رادیویی اجرا شدهاند. برای آنهایی که با رسانه رادیو صمیمیت دارند، این واژه و این سبک از فهم داستان، چیز عجیبی نیست. چرا میگویم فهم داستان، چون در کتاب صوتی چشممان هیچ واژهای نمی بیند و فقط اصوات به ذهن ما ورود می کنند. اینها همه به تحولات در تکنولوژی و روابط انسانی و نزدیکتر شدن ساکنین به یکدیگر و برقراری ارتباط گسترده بین مردمان مربوط است.
وسایل ارتباطی به ما این امکان را داده که علاوه بر آنکه از دیگر نقاط جهان کسب اطلاع میکنیم بتوانیم آن را در سریعترین زمان ممکن به دورترین نقاط دنیا هم بفرستیم. امروزه رسانهها توانستهاند به مرزهای فیزیکی و جغرافیایی کشورها غلبه کنند. درنتیجه جهان همانی است که «مک لوهان» میگوید؛ دهکده جهانی.
چراکه هر حادثه و رخدادی در آن سریعا به سایر نقاط انتشار مییابد. مک لوهان در سال ۱۹۶۲ وقتی هنوز چیزی به نام وب و کامپیوتر شخصی وجود نداشت چنین نوشت: «رسانه بعدی، هرچه باشد، گامی به پیش در جهت توسعه خودآگاهی نوع انسان خواهد بود. تلویزیون برای رسانه بعدی، یک بستر نیست بلکه یکی از محتواهای آن است. کار تصویری از تکنولوژی به شکلی از هنر تبدیل خواهد شد. کامپیوتر ابزار ارتباطات و تحقیق خواهد بود و میتواند دسترسی به اطلاعات را تسهیل کند. تاریخ مصرف کتابخانههای بزرگ به پایان خواهد رسید. اطلاعات، به صورت سفارشی و اختصاصی و قابل فروش بر اساس ویژگیهای هر فرد، عرضه خواهد شد».
همین است، هر چه جلوتر میرویم همه چیز هم راحت است هم پیچیدهتر. فهم درست از رسانهها خیلی اهمیت دارد. چیزی که به عنوان سواد رسانه است، شناخت سه شبکه تلویزیونی و ماهواره و تالیف کتاب؛ سواد رسانه برای مدارس نیست. اما، آیا آموزشدهندگان ما تفاوت رادیو، کتاب و تلویزیون و بقیه وسایل ارتباطی را میدانند؟!
برگردیم سراغ کتاب صوتی که به نظرم سریع دو چیز در ذهن ما شکل میگیرد: کتاب و رادیو. سالهاست که کتاب صوتی جایگاه خود را به عنوان یک رسانه و حتی نوعی هنر در بین مردم کشورهای دنیا پیدا کرده است. شاید یکی از اولین کاربردهای آن برای نابینایان بود. اما همین الان که من و شما صحبت میکنیم میلیونها فایل صوتی از کتابها و یا نوشتار دیگر به شکلهای مختلف در حال جابهجایی است و حتی جزو کارهای ناشران کتاب شده است.
قطعا شما شرکت ۴۸ داستان و نوار قصههای کودکان را یادتان هست، من یادم هست که در دهه ۶۰ این شرکت دست به تولید آثاری زد که روی نوار کاست بود و همراه با کتاب در دو نسخه انگلیسی و فارسی. البته آنها بیشتر شبیه نمایشنامههای رادیویی بودند که در استودیوهای دوبله و صدای حرفهای تهیه میشدند. اما به نظر من اولین نسخههای شنیداری کتابهایی بودند که در زندگیام شنیدم. این امکان را داشتم تنها به صدا گوش کنم، کتاب را باز کنم و با صدای آن و متن با هم پیش برویم و خب کار جالبی بود.
یادم هست که من نمایشنامه «درخت زیبای من» اثر «ژوزه مائورو د. واسکونسلوس» نویسنده برزیلی را از رادیو میشنیدم و آخرین روز نمایشنامه و مرگ شخصیت قصه، با حالتی ناراحت به مدرسه رفتم چون این برنامه قبل از ۷ صبح از رادیو پخش میشد. در خانه ما همیشه رادیو از صبح زود، روشن بود و هنوز هم هست. رادیو رسانه همراهی است. مانند تلویزیون تو را استثمار نمیکند. رادیو و کتاب در دستهبندیهای رسانهای مک لوهان در یک دسته هستند. یادم هست بعد از این اجرای رادیویی کتاب درخت زیبای من را خریدم شاید ۱۰ یا ۱۱ سالم بود. هنوز هم برای هدیه یکی از اولویتهای من است.
وقتی کتاب را میخواندم، خب مفصلتر بود اما صدای آنها را بیشتر درک میکردم. البته مهمتر از هر چیز قدرت داستان بود. بماند که این روزها فیلمها را هم بصورت صوتی خوانش میکنند. یکی از اتفاقهای خوب این روزها خوانش بسیاری از فیلمها و کارتونهاست که اگر چه باز برای نابینایان در نظر گرفته شده، اما لذت گوش دادن به برخی آثار سینمایی یا برنامهها با محتوای خوب هم خالی از لطف نیست. مثل پادکستهای سوینا که ویژه آثار سینمایی و برنامههای کودک است.
به نظر شما کتاب گویا میتواند جایگزین مناسبی برای کتاب چاپی باشد؟
کتاب صوتی رقیب کتابهای چاپی نیست. تولید آن شرایط متفاوتی دارد ولی میتواند از محصولات قدرتمند فرهنگی باشد و راه خودش را برود. من خیلی از کتابهایی را که شنیدم قبل از آن خوانده بودمش یا بعد از شنیدن آن را خریدم و بسیاری از تلخیصها خوب بودند. در برخی از کشورها کتاب صوتی باعث شده تا کتاب اصلی بیشتر فروش برود. تقریباً امروزه در دنیا هر کتابی که منتشر میشود. به هر حال کتاب صوتی به عنوان یک رسانه هیبریدی از پیوند رسانه مکتوب و شنیداری است که دارای قالبهای هنری هم است. این رسانه در همه جا قابل استفاده است و بسیار ارزان و یکی از ابزارهای خوب برای توسعه کتابخوانی. بزرگترین مزیت این کتابها همراه بودن آن است. شما میتوانید حجم زیادی از رمان و داستان را در گوشی خود داشته باشید و به راحتی بشنوید.
تاکنون چند کتاب گویا گوش دادید؟
خیلی زیاد؛ در جریان هستید که از ۱۳ مارس سال قبل اسپانیا وارد قرنطینه بسیار سختی شد. نه رفت و آمدی، نه چیزی، باید کاری میکردیم. اما یکی از اتفاقات عجیب که برای خودم پیش آمد بدخوابی بود و جابهجا شدن ساعت بیولوژیکی بدن. بماند که به مرور یک کار جدید ترجمه را شروع کردم اما به پیشنهاد یکی از دوستانم به کتاب صوتی رو آوردم. خیلی زود شرایط به سمتی رفت که نه تنها خودم میشنیدم که برای دوستان زیادی نیز میفرستادم. مثلا حلقههای دانشجویانم یا خانواده و جالب این بود که برخی مثلا برای اولین بار با ادبیات فلان نویسنده آشنا میشدند. این جریان هنوز ادامه دارد.
در انتخاب کتاب گویا، چقدر صدای راوی آن برایتان مهم است؟
اگر حق انتخاب داشته باشم، حتما مهم است؛ اما صدای آشنا برایم چیز دیگری است. برای من که ساعتهای بسیاری شب، پای رادیو بودم صدای خیلی از آدمها برایم ارزش کار را بیشتر میکند. مثلا «بهروز رضوی»؛ من با صدای بهروز رضوی از رادیو فرهنگ آشنا بودم و همین الان هم اگر کتابی با صدای ایشان باشد برایم اولویت دارد. یا مثلا اگر بدانم «محمد صالحعلا» کتابی را خوانش کرده، آنرا میخرم. مثلا کتاب «مردی بهنام اوه» اثر «فردریک بکمن» با صدای: بهرام ابراهیمی برای من خیلی جذابیت داشت. من فکر میکردم جز این فرد کس دیگری نمیتواند جای «اوه» باشد و یا کتاب «گفتوگو با مرگ» اثر «ارنست کوستلر» با صدای رامتین خداپناهی که سنگینی فضای سرد و سنگین دوران دیکتاتوری فرانکو را نشان میدهد. آنچه کتاب صوتی را جذاب میکند همین صداست.
چه ژانرهای برای کتاب گویا مناسبتر است؟
من فکر میکنم این اتفاق در حوزه داستان و رمان خیلی خوب است اگر چه در حوزه علوم انسانی هم موفق خواهد بود و خب وجود دارد. اما هنوز نمیدانم در رابطه با کتابهای علمی و فنی چه رویکردی میتوان داشت. چیز غیر ممکنی وجود ندارد اما کار میبرد و زمانی قطعا آنرا هم خواهیم داشت.
کتاب گویای غیرفارسی هم گوش میدهید؟
در حد چند کتاب داستان کودک شنیدم، دروغ نمیگویم گوش خیلی قوی برای شنیدن متون غیرفارسی ندارم. باید تقویت کنم. فقط در حد متنهای کوتاه، این توانایی را دارم.
نکته آخر اینکه کتاب صوتی یا گویا در دوران قرنطینه بیشتر به خودش هویت بخشید و حتی عده زیادی را با کتاب خواندن آشتی داده است. از همه مهمتر کتاب خوب خواندن فهم و درک ما را عوض میکند. این جمله معروف را همه میدانیم که «کسانیکه تاریخ نمیدانند، محکوم به تکرار آناند» این دانستن تاریخ از کجا میسر میشود؟ این روزها همه حتی مدعیان و روشنفکران هم ادای مطالعه را درمیآورند، در خانههایشان کتابخانه دارند و بدون آنکه برگی از تاریخ «ویل دورانت» را خوانده باشند، یک ردیف از ژست سالن پذیراییشان ویل دورانت است. درحالیکه همین افراد یک فهم کلی از تاریخ هم ندارند. من البته اینجا حساب کتابدوستان و کتابخوانان و کتاب شنوان حرفهای را جدا میکنم و اصلا صحبتی نمیکنم چون اهل کتاب اگر واقعی باشند از تفکر و رفتار با دیگران متفاوتاند. کسانی که مطالعه میکنند، به راحتی هر چیزی را نمیپذیرند و با دلیل جواب میدهند. امیدوارم خوانش کتاب (تصویری یا شنیداری) کمرنگ نشود.