سینماسینما: تینا جلالی گفت و گویی با فریدون جیرانی درباره سانسور فیلمنامه در ارشاد و نظارت صدا و سیما در شبکه نمایش خانگی انجام داده که در روزنامه اعتماد منتشر شده است. متن این گفتگو را میخوانید:
این روزها که چرخه فعالیت در سینما به گردش درآمده و مجوز ساخت فیلمها از سوی وزارت ارشاد صادر میشود و فیلمسازان هم در تدارک ساخت فیلمشان هستند چند بحث مهم حول سینما شکل گرفته است، اول نگرانی که بعضی فیلمسازان نسبت به ممیزی و سانسور فیلمنامههایشان از وزارت ارشاد حین صدور پروانه ساخت دارند و حتی بعضی از آنها از رد فیلمنامههایشان با رسانهها سخن گفتند، بحث مهم و جنجالی دیگر، واگذاری نظارت صدا و سیما بر شبکه نمایش خانگی و تولیدات آن است. ما با فریدون جیرانی فیلمساز و کارگردان با سابقه و یکی از اعضای شورای پروانه ساخت همچنین نماینده شورای مرکزی کانون کارگردانان، گفتوگویی انجام دادیم و نظراتش را در این مورد جویا شدیم.
با توجه به اینکه عضو شواری پروانه ساخت سینمایی هستید و به تازگی بررسی روند صدور مجوز فیلمنامهها برای تولید شروع شده در ابتدای امر کمی از اوضاع فیلمنامههایی که برای تولید به شورا ارسال میشود و شما تا به حال مطالعه کردید، توضیح بدهید؟
دو دسته فیلمنامه به شورا ارسال میشود، یکسری فیلمنامههایی که وصل به جریان اصلی هستند، آن جریانی که به میزان فروش و مخاطب سینما فکر میکند و سازندگان برای جلب توجه مخاطب بیشتر تلاش میکنند بنابراین بیشتر فیلمنامههای ارسالی، کمدی هستند، اکثر این فیلمنامههای کمدی فیلمنامههای بدی ندارند اما اکثرا شبیه به هم هستند، یکسری فیلمنامههایی هم هستند که توسط نسل جوان نوشته میشود و قرار است توسط این گروه ساخته شود که مربوط به سینمای اجتماعی میشود یا بخشی که من نامش را سینمای اعتراضی میگذارم درکنار اینها یکسری فیلمنامهها هم توسط کارگردانهای مطرح نوشته میشود که در کنار این جوانان در مجموع مورد ارزیابی و بررسی قرار میگیرد.
با توجه به اینکه امسال را متفاوتتر از سالهای گذشته آغاز کردیم و ویروس کرونا نظام زندگی آدمها را تغییر داده، فیلمنامهای با این مضمون نوشته و به شورا ارسال شده است؟
تا این لحظه که با شما صحبت میکنم به غیر از یک فیلمنامه درباره کرونا، فیلمنامه دیگری نخواندم. البته بگویم که ۴ هفته بیشتر نیست شورای پروانه ساخت کارش را مجددا شروع کرده است، در سال جدید این هفته پنجم است که بررسی فیلمنامهها را از سر گرفتیم.
صف طویل فیلمهای در انتظار اکران از یک طرف، تورم و بالا رفتن هزینه تولید از طرف دیگر باعث به وجود آمدن یک پرسش شده و آن اینکه آیا میزان تولید در سینما نسبت به سال گذشته تغییر پیدا میکند؟ ممکن است صدور پروانه ساخت کمتر باشد؟
امسال نزدیک به دو ماه و نیم پروانه ساخت صادر نکردیم. اسفند هم که به طور کامل تعطیل بود. من آخرین باری که در جلسه صدور مجوز پروانه ساخت شرکت کردم، بهمن ماه بود حتی دوران جشنواره هم شورای پروانه ساخت، پروانهای صادر نکرد بنابراین نسبتا امسال پروانه ساخت زیادی صادر نشده است. بیشتر متعلق به ۹۸ است. مگر آمارهای بعدی بالاتر برود.
سیاست خاصی برای صدور امسال در نظر گرفته شده است؟
شورا سیاست خاصی که نوشته شده باشد، ندارد. اما سلیقه اعضای شورا و مدیریت شورا در تصمیمگیری موثر است. این سلیقه و مدیریت هم متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی است. متر این فضای سیاسی و اجتماعی را هم باید در برخورد سایتها و روزنامههای مخالف دولت و ارشاد دید. این سایتها و روزنامهها میدانند می توانند با انتقاد تندشان روی عملکردها تاثیر بگذارند. البته این انتقادهای تند هم ریشه در حال و هوای همان فضای سیاسی و اجتماعی دارد که امکان این تندروی را ایجاد کرده است.
این حال و هوای سیاسی و اجتماعی که به آن اشاره میکنید شما را سختگیرتر نکرده است؟
خوشبختانه مدیریت شورا تا به حال سعی کرده تعادل را در شورا حفظ کند و نگذارد جوانهایی که فیلمنامه اجتماعی نوشتند، آسیب ببینند.
اما بعضی فیلمسازان جوان در این باره نگرانیهایی داشتند و این نگرانی خود را با رسانهها هم مطرح کردند که فیلمنامههایشان در شورای پروانه ساخت رد شده است.
دفاع من از تعادل معنیاش این نیست که همه فیلمنامهها تصویب شدند و فیلمنامهای رد نشده است. اما میتوانم با قاطعیت عنوان کنم، فیلمنامههای تصویب شده جوانها بیشتر از رد شدههاست. این نکته را باید بگویم که من و دیگر دوستانم در شورای مرکزی کانون کارگردانها که من نماینده آنها هستم، موافق چنین شورایی نیستیم. شاید وجود این شورا در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ ضرورت داشت و تغییراتی که دولت اصلاحات در این شورا انجام داد گرچه شورا را سادهتر کرد و تصویب جداگانه فیلمنامه را برداشت ولی شورا را نگه داشت. معتقدم همان موقع برای تعطیلی این شورا زمان مناسبی بود. با اینکه نمیشود زمان را به عقب برگرداند ولی همه تناقضها از این نگه داشتن زمان به وجود میآید. لازم است عنوان کنم، نظر نماینده محترم تهیهکنندگان هم با نظر کارگردانها همسو است. به هر حال حالا که این شورا هست، حرف حذف آن هم در بین نیست. اما به عنوان عضوی از شورا عنوان میکنم جوانها نگران نباشند، اعضای شورا در هماهنگی با مدیریت دوست دارند این تعادل حفظ شود. من اگر تاکید میکنم روی جوانها منظورم این نیست که روی فیلمنامههای دیگران سختگیری میشود. این تعادل در کلیت حاکم است حتی فیلمنامهای جریان اصلی نیز با سختگیری مواجه نمیشود.
جریان اصلی که شما از آن صحبت میکنید به نظر من ترکیب ناهمگونی از فیلمهای ضعیف و نازل و فیلمهای خوب و باکیفیت است. این فیلمهای ضعیف و نازل باعث شده این جریان مورد انتقاد قرار بگیرد. موافقید؟
بسیار درست گفتید ولی همه جای دنیا سینمای جریان اصلی آنها ترکیبی از فیلمهای ضعیف و فیلمهای خوب و تماشایی است. ما در طول تاریخ تولید فیلم در ایران همیشه از زاویه یک تماشاچی سختگیر و روشنفکر به جریان اصلی نگاه کردیم. بعد از انقلاب مدیران هم کنار جریان روشنفکری قرار گرفتند و جریان اصلی متهم اصلی سینما شد. ما باید سینمای عامهپسند ایران را به عنوان جریان اصلی به رسمیت بشناسیم و به رشد این سینما کمک کنیم. تجربه تاریخی این سالها نشان داد که مدیران سینمای ایران با تفکرات مختلف سیاسی در مقابل این جریان خلع سلاح شدند و نتوانستند اقتصاد سینمای ایران را نادیده بگیرند. باید بپذیریم که محصولات سینمایی هر کشوری ترکیبی از فیلمهای مختلف است. البته ما میتوانیم با حمایت از جریان اصلی کاری کنیم که سینمای عامهپسند از نظر ساخت به یک استاندارد معقولی برسد و کمکم آثار ضعیف کم شود. ما در سالهای گذشته جلوی رشد طبیعی این جریان را گرفتیم و جریان اصلی رشد غیرطبیعی کرد. حالا بگذاریم این سینما به شکل طبیعی نفس بکشد، من یک بار به خانه سینما پیشنهاد دادم، جایزهای در نظر بگیرد و به بهترین فیلم سینمای عامهپسند که توانسته فروش بالا به دست بیاورد و از کیفیت مناسبی هم برخوردار است، تعلق بگیرد. در این سالها فیلمهای زیادی تولید شده که هم کیفیت خوبی داشته و هم به فروش خوبی دست پیدا کردند مثل همین فیلم «شنای پروانه» که هم کیفیت خوبی دارد و مخاطب خود را راضی میکند. بنابراین جنس این فیلمها باید شناسایی و سازندگان آن تشویق شوند. به نظر من از واژه ابتذال درباره کیفیت فیلمها هم کمتر استفاده کنیم و تلاش کنیم برای رشد سینمای عامهپسند. این نظر من است.
بحثی که در هفتههای اخیر باعث جنجالهای زیادی بوده، انتقال صدور مجوزها و اختیار شبکه نمایش خانگی از سازمان سینمایی به صدا و سیماست. آیا تصمیم بر توقف صدور پروانه ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی کمی شتابزده صورت نگرفته است؟
این تصمیم از دل اختلافات موجود بیرون آمده، اختلافاتی که به نظر من هنوز به سرانجام دقیق و روشنی نرسیده است. البته اگر هم تصمیم انتقال صدور مجوزها قطعی شده باشد، من فکر میکنم تلویزیون هنوز تعریف مناسبی برای شبکه نمایش خانگی ندارد. سریالهای شبکه نمایش خانگی از دل شهر جدید بیرون آمدند، شهر به لحاظ تغییر ارزشها، سبک زندگی و عقبنشینی سنت، تغییر کرده است. به نظر من شهری که حالا سبک زندگی شهری شده، رشد بیشتری پیدا کرده. جمعیت بیشتری این سبک زندگی را انتخاب کردند و جوانها هم عامل اصلی این رشد بودند که پدر و مادرهایشان را دنبال خود کشیدند. با اینکه در حال حاضر دو سبک زندگی در شهر زندگی می کنند و به یک تعامل میرسند. اما در شکل ظاهری، آن شهر تغییر کرده نمود بیشتری دارد. شهری که الان اصلا در تلویزیون قابل نمایش نیست.
جناب جیرانی با توجه به اینکه زمینه فعالیتتان هم سینما و هم تلویزیون است و با این مقوله آشنایی کامل دارید، آیا صلاح است نظارت بر شبکه خانگی به صداو سیما سپرده شود؟
در حال حاضر شبکه نمایش خانگی توانسته مخاطب بسیار زیادی به دست آورد و این وسط طیف شهری شده مخاطب این سریالها هستند به نظر من مخاطبی که قبلا ماهواره نگاه میکرد حالا ترجیح میدهدسریال ایرانی را که ساخت بهتری دارد، نگاه کند به این نکته توجه کنید که شبکه نمایش خانگی اشتغال ایجاد کرده و دارد برای خودش کارگردان و بازیگر میسازد و اگر بگذاریم به رشد طبیعی ادامه دهد، خودش ساختار تولیدش را اصلاح میکند. یادمان باشد که شرایط تغییر کرده و با مناسبات گذشته نمیتوان سریال تولید کرد.
یک تفکری بر تولیدات شبکه نمایش خانگی حاکم است که انگار این سریالها از طریق سرمایههای مشکوک ساخته میشوند. نظر شما چیست؟
موضوع پولهای کثیف هم موضوع قابل بررسی است که باید مصداقی با آن برخورد کرد و از تعمیم آن به کلیت نمایش خانگی اجتناب کرد ولی بحث من این است تفکری که قرار است به جای وزارت ارشاد، صدور مجوزها را در اختیار بگیرد باید با درک واقعیتها عمل کند و شبکه نمایش خانگی را که از دل شرایط جدید و شهر تغییرکرده بیرون آمده، نمیشود با تفکر دهه ۶۰ اداره کرد.
حرف شما کاملا متین ولی برای مدیریت تلویزیون آنچه در شهر هست، مهم نیست آنچه باید باشد، مهم است. تلویزیون دنبال تزریق الگو به مخاطب است.
بله درست میگویید، تلویزیون در حالت عادی فقط به رضایت یک طیف از تماشاگر میاندیشد ولی وقتی بخواهد با طیف بیشتری ارتباط برقرار کند به خصوص در انتخابات از آنچه باید باشد، عدول میکند و به آنچه هست هم توجه میکند.
ولی به این نکته توجه کنید که مواردی نظیر انتخابات بسیار استثنایی هستند.
وقتی قرار است ما شبکه نمایش خانگی را اداره کنیم و جذب طبقه متوسط مهم میشود، داستان فرق میکند.
همین چند وقت پیش مقالهای خواندم که در آن نوشته شده بود، تلویزیون در مضمون سریالهایش از سال ۸۴ به این طرف، طبقه متوسط را به عنوان قهرمان از داستان سریالها خارج کرد.
به نکته درستی اشاره کردید. نظرم این است که اساسا انتخابات ۸۴ با تحقیر طبقه متوسط شروع شد.
به تعبیر دیگر گرایش تلویزیون به سمت طبقه پایین در داستانهای سریالها هم از همین تاریخ شروع میشود. درست است؟
بله. ولی قبل از این تاریخ عطاران در سریال «خانه به دوش» طبقه پایین را محور سریال قرار داد که پرداختن به این طبقه در اینجا دستوری نبود و به همین دلیل این طبقه در این سریال هویت لازم را داشت و درست بود. بعدها و به مرور این طبقه در سریالها با شوخی همراه شد.
حالا با این نگاهی که مدیریت تلویزیون دارد و به دنبال سبک زندگی ایرانی و سنتی در طبقه پایین و فرودست میگردد و اصلا تعریفش از سبک زندگی سنتی و ایرانی قابل بحث است، این مدیریت در حالی قرار است مسوولیت مجوز و نظارت بر شبکه نمایش خانگی را به عهده بگیرد. به نظر شما با داستانهای شبکه نمایش خانگی که رویکردش طبقه نیمه مرفه است چگونه کنار میآید؟
اقتصاد میتواند باعث تغییر نگاه به موضوع شود و همین اقتصاد میتواند قصهها را طوری تغییر دهد که آمد و رفت آن طبقه نیمهمرفه یا مرفه را به داستانها به عنوان قهرمانهای قصه توجیه کند یا توجیه شود که پیدا کند. مهم این است که ما با چه نگاهی قرار است شبکه نمایش خانگی را اداره کنیم؟ میخواهیم با حذف شروع کنیم یا اصلاح؟ اگر دنبال اصلاح و رشد شبکه نمایش خانگی و حفظ تماشاگرش باشیم و پارامتر زمان را هم مد نظر قرار دهیم و بدانیم در چه تاریخی و شرایطی زندگی میکنیم و مطالبات طیفهای مختلف را در نظر بگیریم، مشکلی پیش نمیآید. مشکل زمانی پیش میآید که ما قائل به تفکرات و سلیقههای مختلف داخل جامعه نباشیم و برای یک سلیقه و یک تفکر سریال بسازیم. باید تنوع فکری داخل جامعه را به رسمیت بشناسیم و هم پشت دوربین و هم جلوی دوربین این تنوع فکری حضور پیدا کند. در دوره آقای لاریجانی و اوایل دوره آقای ضرغامی این تنوع فکری بود حالا نه به شکل جامع وکامل ولی بود.
بسیاری از مجموعههای خوب و پرمخاطب تلویزیون هم از دل این تفکر بیرون آمدند و محصول ریاست این افراد است.
بله ولی بعدها مدیریت نگران شد و سعی کرد تفکر واحدی را در ساخت سریالها دنبال کند که همین جهت فکری به کیفیت سریالها لطمه زد و باعث شد، تماشاگر طبقه متوسط سریالهای تلویزیونی را نبیند و از همین نقطه بود که فکر ساخت سریال خارج از تلویزیون شکل گرفت.
این نگرانی که گفتید، بابت چیست؟ چرا نگران شدند؟
تعریف و تحلیل این نگرانی سخت است چون مسائل مختلفی در این نگرانی دخیل هستند.