سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
مریم بحرالعلومی پس از چند سال کار در پشت صحنه سینمای حرفهای، در جایگاه دستیار کارگردان و برنامهریز و… نخستین فیلم سینمایی خود را در بستر یک داستان در حالوهوای زنانه و با درونمایه ایستادگی و پایداری زنی تکافتاده و تنها در ازدحام و هیاهوی شهری بیدروپیکر ساخته است و بخش عمدهای از نیرو و توان خود را صرف این کرده است که مهار هزینههای تولید چنین اثری را در دست بگیرد تا در نیمه راه تولید، به دلیل بالا رفتن ناخواسته هزینهها، کارش دچار وقفه نشود.
بر پایه فیلمنامه اولیه با عنوان «زنگ پشت بام»، فیلمنامهای که در نگارش و بازنویسی آن به تولید ارزان و هزینه متعارف نیز اندیشه شده است، نسخه نهایی «پاسیو» به عنوان کار مشترک حامد قاسمی و مریم بحرالعلومی آماده کار شده است.
با چنین پیش زمینهای برای تولید یک کارحرفهای، شاید فکر رفتن به سوی بازیگران بهاصطلاح چهره و سرشناس، در عمل از چرخه دستور کار ساخت چنین فیلمی خارج میشود. هرچند کارگردان این فیلم با رفتن به سراغ کسانی چون بهناز جعفری، پوریا پورسرخ، شقایق فراهانی و… میکوشد از حضور بازیگران بهنسبت شناختهشده و حرفهای در کارش نیز بیبهره نماند. با این همه، در مجموع از چگونگی گزینش بازیگران فیلم «پاسیو» بهخوبی میتوان دریافت که سازنده آن تا چه پایه به تولید فیلمی با هزینه نهچندان بالا توجه داشته است.
داستان فیلم بر محور دغدغهها و دلشورههای مینا، دختر آقامرتضی (پدر مرحوم خانواده)، میچرخد که حالا پس از مرگ او با طلبکارهایی که به سراغ خانوادهاش میآیند، پرداخت بدهیهای او به دغدغه اصلی مینا بدل میشود و بهویژه وجود یکی از طلبکارهای جوان (رضا) که پسر یکی از خویشاوندان مینا و دست بر قضا خواستگار او نیز هست، کار او را بهراستی پیچیدهتر میکند!
وجود خردهداستانکها در بطن قصه اصلی فیلم، در عمل بر حجم ماجراهای اصلی و فرعی داستان فیلم میافزاید و ناخواسته این تصور را در ذهن مخاطب حرفهای چنین اثری به وجود میآورد که نکند برای رساندن فیلم به قد و قواره یک فیلم سینمایی، فیلمنامهنویسان آگاهانه دست به چنین تمهید و ترفندی زدهاند تا زمان فیلم از حد و اندازه یک فیلم تلویزیونی بالاتر برود. هرچند برای تشخیص ویژگی اصلی یک فیلم سینمایی بر پایه قواعد آشنا و پذیرفتهشده آن، تنها نباید به زمان و مدت نسخه تدوینشده نهایی آن توجه داشت.
نمیتوان مدعی شد که فیلمنامه «پاسیو» داستانی بکر، تازه و غیرتکراری دارد، چرا که دشواریهای مربوط به خانوادهای پس از مرگ پدرشان و بهخصوص پیدا شدن سروکله طلبکارهای ریز و درشت، درست بعد از برگزاری مراسم خاکسپاری و… برای بسیاری از مخاطبان سینما و بهویژه تلویزیون، تصاویری آشنا و تکراری است. فیلم با نمایش گوشههایی از گرفتاریهای مربوط به فروش یک خانه بهنسبت کلنگی در محلههای میانی شهر تهران، آمدوشد دلالهای ملکی و تلاش مینا برای به چنگ آوردن پول چشمگیری برای تامین هزینههای سفر به استرالیا، به همراه جوانی که ادعا میکند دلبسته اوست، بیآنکه از بیخانمانی زن بابای خودش، پوران، (بهناز جعفری)، کمترین نگرانی در دل داشته باشد، آشکارا به دگرگونی حالوهوای روحی و کمرنگ شدن عواطف انسانی و همبستگیهای خانوادگی و انسانی اشاره میکند و بیش از هر چیز، تنهایی و تک افتادگی و بیتکیهگاهی مینا را در هیاهوی شهری بیترحم به رخمان میکشد.
نوع کاری که مینا و دوستش، حمیرا، انجام میدهند (کار ثبتنام خیابانی برای یک شرکت تاکسی آنلاین)، با توجه به هنجارهای جامعهای که برای انتخاب کار و حرفه زنانه در زندگی بهظاهر نوین و امروزی ما، هنوز بر پایه اندیشههای سنتی داوری میکند و تصمیم میگیرد، به هیچ روی مورد پسند رضا نیست و بهراستی برای رضا به چالشی جدی بدل میشود. او از یک سو دلبسته میناست و از سوی دیگر، مدام از او پاسخ رد میشنود و با نوع کارش نیز مشکلی جدی دارد. به تصویر کشیدن همین فضای پرتناقض و پرچالش، تا حدود زیادی فیلم را از کلیشه بودن و تکرار نجات میبخشد، اما فیلم در ترکیب و ساختار کلی خود از عناصر نجاتبخشی چون تعلیق، جاذبه و گیرایی و کشش و نمایش غیرمکرر و نوآورانه جلوههای پرتناقض نوگرایی و سنتگرایی، چندان موفق عمل نمیکند.
فیلم در این چرخه پرتضاد، به گونهای آشکار شرایط دشوار حاکم بر زندگی مینا و بهویژه ناتوانیاش را در انتخابی خودخواسته به تصویر میکشد و در کنار این شخصیت محوری، به گونهای دیگر در واکاوی مشکلات موجود بین حمیرا و علی (پوریا پورسرخ)، همان کسی که در پیتزافروشی کار میکند، دغدغههای مینا را به دیگر شخصیتهای فیلم – به مصداق سایر افراد و اقشار جامعه – نیز تعمیم میدهد و به بهانه واقعگرایی در بخشهایی از کار، از جمله در همان صحنههای کار ثبتنام خیابانی توسط مینا و حمیرا و…، تلاش میکند تا جلوههایی از مستندنمایی را به تماشا بگذارد.
اگر برای نشان دادنِ ضعف فیلمنامه، تنها به مشکل عدم انسجام اثر در توسعه بخشیدن تنه اصلی داستان فیلم اشاره کنیم، ضمن اشاره به بازیهای بسیار معمولی بازیگران فیلم، باید به سفارش ساخت و تنظیم یک موسیقی تولیدی مناسب با فضای پرتنش چنین اثری (کار مانی بیات) به عنوان یکی از امتیازهای «پاسیو» نگاه کنیم و همچنین از یک امتیاز منحصربهفرد دیگر، یعنی استفاده خلاقانه از فن متفاوت صداگذاری و کارکرد صداهای طبیعی در پسزمینه فیلم (مثل صدای رفتوآمد خودروها و ترادف معناشناختی آنها با حالوهوای روحی آدمهای فیلم از جمله مینا و پوران) نیز نباید غافل شد، و باید یادآوری کرد که در پرداخت شخصیتها نیز، شخصیت پوران از انسجام مناسبتری برخوردار است و چهرهای غیرکلیشهای و تا حدودی متفاوتتر از همه زن باباهای موجود در فیلمها و مجموعههای تلویزیونی ما به نظر میرسد.
اگرچه فیلم «پاسیو» به عنوان نخستین کار حرفهای مریم بحرالعلومی در سیوششمین جشنواره جهانی فجر، از بخش «جلوهگاه شرق»، سیمرغ بهترین کارگردانی را برای سازندهاش به ارمغان آورده است، با این همه، بیگمان این کارگردان جوان بهتر از هر کسی میداند که برای برداشتن یک گام بلندتر و رفتن به پیش، مخاطبان فیلم بعدی او انتظارهای به مراتب بالاتری از وی خواهند داشت.
منبع: ماهنامه هنروتجربه