رحیم نوروزی که این روزها با نمایش «مستاجر» روی صحنه است، گفت: این روزها خودِ بازیگران هم باید به تبلیغاتچی تبدیل شوند و در فضای مجازی و صفحههای شخصی برای کارهایشان تبلیغ کنند و من این وضعیت را نمیپسندم.
به گزارش سینماسینما، این بازیگر با اشاره به حضور پررنگ روابط عمومیها و سایتهای تبلیغی در تئاتر، افزود: اینها شلوغیهای حاشیه است. در حال حاضر خود بازیگران هم باید به تبلیغاتچی تبدیل شوند! هر بازیگری انگار باید صفحه شخصی در فضای مجازی داشته باشد و اگر برای کارش تبلیغ نکند، گویی به کار خود بیمهری کرده است. در حالیکه به عنوان بازیگر فکر میکنم مسئولیتم این است که ششدانگ روی صحنه باشم و بازی استانداردی ارائه دهم تا تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهم. تعهد من نسبت به کارم چنین است ولی متاسفم که این روزها هیچ آرامشی ندارم در حالیکه ۱۰ سال پیش خیلی با آرامش کار می کردم.
بازار گرمی نمیکنم
وی ابراز تاسف کرد: به جز اینها مسایل دیگری هم هست؛ مثل اینکه برای حضور در جلسات تمرین، روزانه باید حدود ۴۰ هزار تومان طرح ترافیک بخرم. مساله ایاب و ذهاب آنقدر خستهکننده شده که اصل ماجرا تحتالشعاع قرار میگیرد. حرف زدن از این رقمها چندان قشنگ نیست و احساس خوشایندی از بیان این چیزها ندارم، بنابراین از مخارج ریز دیگر مثل هر روز غذای رستوران خوردن، فاکتور میگیرم اما ببینید اگر در تمام طول سال این وضعیت برای من ادامه داشته باشد، آن وقت با چه رقمی در قیاس با دستمزدی که از تئاتر میگیرم رو به رو میشوم.
بازیگر نمایشهای «مرگ فروشنده» و «عشق و عالیجناب» درباره حضور کمرنگش در تئاتر در مقایسه با گذشته اضافه کرد: من اصلا حضور کمرنگی ندارم . نهایتا دو کار کافی است و این حضور کمرنگی نیست، آن هم حضور در چه کاری و با چه بازخوردی. پرکار بودن خیلی هم خوب نیست. بازیگر حرفهای نباید با چنگ و دندان دنبال کار باشد چون دچار فرسایش میشود و از سوی دیگر قرار نیست فضای تئاتر مانند سینما و تلویزیون فقط در انحصار عدهای خاص باشد. بنابراین از نظر من سالی یک یا نهایتا دو کار، کافی است.
وی افزود: بازار گرمی نمیکنم، اما پیشنهادات زیادی برای کار دارم و برایم عجیب است کسانی سراغم میآیند که اصلا تئاتری نیستند. مثلا بعضی از آنها دوستانم و کارگردانهای تلویزیونی هستند که نمیدانم دلیل رویکردشان به تئاتر چیست، اما این روزها که سالنهای خصوصی و غیراستاندارد به سرعت زیاد شده، بعضی از این دوستان هم به اجرای تئاتر ترغیب شدهاند.
چرا باید این همه تخته گاز برای جلب تماشاگر برویم؟!
نوروزی پروسه تولید تئاتر را دشوار توصیف کرد و افزود: متاسفانه به دلیل شرایط اقتصادی و وابستگی تئاتر به گیشه، بسیاری از کارگردانها در پی دو نوبت اجرا در روز هستند در حالیکه این شیوه برای بازیگر بسیار طاقتفرساست.
وی در ادامه با ابراز تاسف از دو اجرایی شدن بعضی از نمایشها خاطرنشان کرد: چرا باید این همه تخته گاز برای جلب تماشاگر برویم؟! در چه مسابقهای شرکت میکنیم؟! چرا انتظار داریم نصف جمعیت تهران کار ما را ببینند؟! این سالنهای کوچک که به تئاتر اضافه شده و جوانان متقاضی و جویای نام، فضایی ملتهب و ناآرام ایجاد کرده است . نگاه چندان مثبتی به این وضعیت ندارم و با دیده تردید به پر بودن بعضی از این سالنها مینگرم.
هرگز کشته مرده نقش اول نبودهام
بازیگر نمایشهای «رقصی چنین» و «یک صبح ناگهان» یادآور شد: این روزها بشدت خستهام. از آبان ماه درگیر تمرین «ریچارد سوم» بودیم که به اجرا نرسید و از آنجا که کارگردان نمایش دکتر دلخواه به من لطف دارند، تاکید داشت حتما نمایشی را جایگزین کند تا من نقش اول آن را بازی کنم و چون اردیبهشت ماه سالن اجرا داشتیم، ایشان اصرار داشت به سرعت متن دیگری را جایگزین کنیم. این هم یک روند معکوس است که به تئاتر تحمیل شده و بشدت به تولید صنعتی و پیمانکاری شبیه است. یک سالن، یک تاریخ، یک کارگردان ملزومات اجرای تئاتر است.
او تاکید کرد: هرگز کشته مرده نقش اول نبودهام. دکتر دلخواه چند پیشنهاد داد که یکی از آن اقتباسی نمایشی از رمان «بیگانه» بود که از نظر من اثر دشواری بود زیرا در وهله اول همه ما با این رمان خاطره داریم. زمانی نویسندگانی مانند سارتر و کامو برای همه ما جذاب بودهاند اما از سوی دیگر حس میکردم دوره این کارها کمی سپری شده و امروزه هیجانی که زمانی برای آثار کامو وجود داشته، دیگر نیست.
مورسو هم مثل هملت ترسناک بود
نوروزی با اشاره به تعدد لوکیشن در رمان «بیگانه»، خاطرنشان کرد: این وضعیت آداپت تئاتری این رمان را دشوار میکرد و بیشتر به کار سینما میآمد. از سوی دیگر بازی در نقش «مورسو» کاراکتر اصلی رمان به دلیل خاطرهای که همه ما از او داریم، همچون شخصیت «هملت» دشوار بود. همچنانکه هر بازیگری دوست دارد در جوانی «هملت» بازی کند و در عین حال به خاطر داوری همگان، از این کاراکتر میترسد. مورسو هم به همین اندازه ترسناک است اما من بدون هیچ فکری سراغش رفتم و در واقع با بیتفاوتی خود او به «مورسو» نزدیک شدم اما نه با بی مسئولیتی.
ظاهرا هیچ کاری نکردهام
وی با اشاره به نوعی تناقض در شخصیت «مورسو» توضیح داد: از نظر ساختاری و فرمول دراماتیک، درام همواره نیازمند یک شخصیت محوری است که کنش داشته باشد و حوادث را رقم بزند. او کسی است یا وضعیت موجود را نمیپذیرد. در وضعیت نامتعادل وارد قصه میشود و میخواهد تعادل برقرار کند یا برعکس برهم زننده تعادل موجود است. اما مورسو شخصیت محوری بیکنش و بیتفاوتی بود و همین موضوع، پارادوکسی با درام داشت که نمیدانستم باید با او چه کنم و همه اینها موانعی بود که مرا به نپذیرفتن نقش ترغیب میکرد.
وی با اشاره به نظرات یکی از کارگردانان سینما دربارهی اینکه نوروزی بیتفاوت بازی میکند، تصریح کرد: بیشتر واکنشهای «مورسو» در مغزش رخ میدهد. بیتفاوتی را چگونه میتوان نشان داد؟! به عنوان بازیگر باید با رفتار جسمانیام این رفتار را نشان دهم، در حالیکه ظاهرا هیچ کاری نکردهام؛ اما یکسری تمرینهای بدنی انجام میدهم که مخصوص خودم است . از گیر و گرفتی که برای اجرای جسمانی و دیداری در عمل با آن روبرو میشوم، به این تمرینها میرسم. اینها را در کلاسهای بدن یاد نمیدهند. من هم در کلاسهای خودم به هنرجویان یاد نمیدهم، چون باید از درک خود بازیگر نسبت به بدنش برآمده باشد. تمرینهای بیان را هم همینطور انجام میدهم، بنابراین از مشارکت در تمرینهای گروهی کلیشهای و تکراری ناکارآمد پیش از تمرین و اجرا در حد تنفر گریزان و در عذابم. برای مثال بدنم را از تعادل خارج میکنم و در این وضعیت حتی پلک زدنهایم ارادی است. خودم میدانم چقدر با کار مسئولانه برخورد کردهام و برایش انرژی گذاشتهام.
کارخانه تئاتر که نیستم!
این بازیگر به درون مایه «بیگانه» اشاره کرد و افزود: اهمیت این کار این است که به مسایلی مانند مسئولیت انسان در زندگی، ارتباط با آدمها، دروغها و نقابهایی که مناسبات و عادتهای زندگی اجتماعی در حذف هویت و فهم و کنش ارادی به ما تحمیل میکند، و از این مهم با ارزش یا بیارزش بودن زندگی در تقابل با مرگ محتوم که همه ما محکوم به آنیم.
نوروزی با اشاره به استقبال تماشاگران از«بیگانه» گفت: کار ما نه کمدی بود نه ورزشکار محبوبی روی صحنه داریم ، اما حتما اتفاق دیگری در آن میافتد که تماشاگران از آن استقبال میکنند، هرچند نمیتوان همیشه به تعریف و تمجید بعضی از تماشاگران، توجه کرد.
کار من شامورتی بازی نیست
کارگردان نمایشهای «بر فراز برجکها» و «شما خانمی با مانتوی آبی ندیدید؟» دربارهی حضور کمرنگش در کارگردانی تئاتر نیز توضیح داد: چرا باید مدام کار کنم؟! کارخانه تئاتر که نیستیم! باید دغدغه متن خاصی را داشته باشم و ضرورتش را حس کنم تا آن را به صحنه بیاورم البته طرحهایی دارم اما جریان تولید تئاتر از دست من خارج است چون این روزها تولید تئاتر دست سایتهایی مانند «تیوال» و روابط عمومیهاست که ربطی به بدنه تئاتر ندارد. کسان دیگری پر شدن سالن را تعیین میکنند . بلد نیستم در این شرایط کار کنم باید شامورتی بازی در بیاورم که کار من نیست.
او با اشاره به اجرای نمایش «میروم روزنامه بخرم» در سال ۸۰ که در سالن شماره ۲ تئاتر شهر به صحنه رفت، یادآور شد: آن روزها کمتر کسی ما را میشناخت. در همان دوره مرکز هنرهای نمایشی حدود ۹ میلیون تومان کمک هزینه به ما داد. پوسترمان را چاپ کرد و گروههای نمایشی براحتی در کارگاه دکوری که در تئاتر شهر وجود داشت، دکورشان را میساختند. بچههای آن کارگاه دوستان ما بودند که به بهترین شکل دکورمان را میساختند و روزی هم ۱۰۰ تماشاگر داشتیم. دغدغه ما دیده شدن کارمان بود و هیچ کاری به گیشه نداشتیم چون گیشه متعلق به مرکز بود.
وی اضافه کرد: در آن وضعیت با آرامش بسیار بیشتری کار میکردیم اما این روزها مدام اضطراب بلیت مهمان، تعداد صندلی، تبلیغات و … را داریم. همچنان که درآمد من از تئاتر حتی تکافوی رفت و آمدم را نمیکند. کارگردان هم به دلیل مسئولیتی که در قبال گروهش حس میکند، ناچار است دغدغه گیشه را داشته باشد و اینچنین است که به بهانه استقبال کمنظیر تماشاگران، دو اجرا در روز داریم.
نوروزی که همزمان با تعدادی از اجراهای «بیگانه» دچار کسالت شده بود، ادامه داد: ۱۸ اجرا را با بیماری و تب و لرز سپری کردم و در نهایت کارم به بیمارستان و تعطیلی دو اجرای نمایش کشید. اما فکر میکنم چرا باید یک بازیگر اینچنین شرایطی را متحمل شود؟!
سرانجام گروه تئاتر امروز
این عضو گروه تئاتر «امروز» در بخش پایانی گفتگویش با ایسنا درباره سرانجام این گروه که دهه هفتاد با حضور هنرمندانی چون محمد یعقوبی، ریما رامینفر، پانتهآ بهرام، امیر جعفری، زنده یاد پوپک گلدره، هومن برقنورد، احمد مهرانفر، سیاک احصایی، نرمین نظمی و … شکل گرفته بود، توضیح داد: در آن دوره بچههای گروه، نمایش «شب بخیر مادر» را در زیرزمین خانه پانتهآ بهرام اجرا کردند، چون اصلا جوانان را به تئاتر شهر راه نمیدادند. در این مجموعه هنرمندان حرفهای مانند رکنالدین خسروی، بهزاد فراهانی، سهراب سلیمی و … کار میکردند و ما اگر به عنوان تماشاگر به تئاتر شهر میرفتیم، افتخار میکردیم. با این حال مدتی بعد سالن شماره دو تئاتر شهر را به اجرای نمایش «شب بخیر مادر» اختصاص دادند. آن زمان هنوز به گروه ملحق نشده بودم، اما با محمد از سال هفتاد در کلاسهای آقای سمندریان آشنا بودم و با هم کار کرده بودیم. محمد یعقوبی باهوش بود و نگاه خاصی هم به بازیگری و ادبیات نمایشی داشت که در آن مقطع خوب بود اما ادامه دادنش، درست نبود.
دهه شصت هر بازیگری یک دف داشت!
نوروزی با اشاره به شیوه بازیهای رئال گروه «امروز» یادآور شد: در دهه شصت هر تئاتری یک دف روی کولش بود، موهای بلندی داشت و با حرکاتِ سر بازی میکرد. همه چیز بسیار اغراق شده بود و مدام فکر میکردیم چرا در تئاتر آدم زنده ملموس و زمینی نمیبینیم؟! و اینچنین بود که در تقابل با آن شیوه، کارهای رئال روی صحنه رفت. ما از سال ۷۶ تا ۸۰ به طور پیوسته کار کردیم، اما بعدا هر یک از اعضا اسم و رسمی به هم زدند و پیشنهادهای سینمایی و تلویزیونی به آنها شد. کمکم همه معروف و صاحب ادعا شدند. دلمان میخواست خودمان بنویسیم و کارگردانی کنیم و یعقوبی نویسنده و کارگردان مطلق گروه نباشد. از سوی دیگر، گرفتار معیشت شدیم حالا شغل ما هم تئاتر و سینما بود و دگیر مجالی برای جانفشانیهای یک نفر برای همه یا همه برای کارگردان باقی نمانده بود، آدم در سن پایینتر از همه چیز میتواند و باید مایه بگذارد اما مشکل شخصی و خاصی نداشتیم و با دلگیری جدا نشدیم.
وی با تاکید بر اینکه باقی نماندن گروههای تئاتری جای بررسی دارد،خاطرنشان کرد: گاهی اوقات این مسئله به دوره تاریخی ، اجتماعی و اقتصادی هم برمیگردد. اشتباها و سوءتفاهمات فکری به دلیل تحلیل نادرست اوضاع است.در حال حاضر گروههای تئاتری تصادفی هستند. آنها دیدگاه و تربیتهای مشترک تئاتری ندارند و ناچارند با هم کنار بیایند اما کار یکپارچه نمیشود.
رحیم نوروزی در پایان گفت: جوانترها دوست دارند دور هم باشند اما با بالاتر رفتن سن، همه قدری دگمتر،محافظهکارتر و بیانرژیتر میشوند و فقط تلاش میکنند جایگاهشان را با احتیاط حفظ کنند. دهه ۷۰ انگار تئاتر غبار روبی شد. نیروی جوان و با نشاطی آمد و زمینهای فراهم شد که تئاتر جان بگیرد. روزهای بسیار خوبی بود.
نوروزی این روزها با بازی در نمایش«مستاجر» کار ستاره امینیان در تالار «حافظ» روی صحنه است. این نمایش هر شب ساعت ۲۱ به صحنه میرود.
منبع: ایسنا