سینماسینما، ابوالفضل نجیب
پلان اول
زاون قوکاسیان مستندساز، منتقد، مدرس سینما، مولف کتابهای سینمایی و یکی از اولین و جدیترین فعالان در تالیف کتابهای سینمایی و همچنین برپایی جشنوارههای موضوعی و همایشهای سینمایی بود. شمار کتابهای سینمایی او طی چند دهه فعالیتهای اجرایی دستاوردهای قابل اعتنا و ماندگاری برای علاقهمندان جدی سینما به جا گذاشت. زاون سیمای چندوجهی داشت؛ در حالی که اغلب فعالان این عرصه تلاش خود را معطوف به یک موضوع میکنند. زاون تقریبا در تمامی حوزههای سینمایی سرک کشید. از برپایی جشنوارههای کوچک تا حضور در جشنوارههای جهانی. برگزاری جلسات نقد و بررسی فیلم در شهرستانها، نویسنده نقد فیلم، پژوهشگر سینمایی، مستندساز، مدرس سینمایی و البته برخی مسوولیتهای اجرایی به عنوان مدیر و مسوول. این همه دغدغه و مشغله در عمر کوتاه او و بهرغم درگیری او با بیماری که در نهایت او را از پای درآورد، او را مثالزدنی میکند. تالیف نزدیک به ۳۰ کتاب سینمایی در کارنامه او اتفاق کوچکی نیست. به علاوه اینکه افتخار اولین تالیف کتاب با عنوان درباره چشمه – درباره سینمای ایران را نصیب خود کرد. با این همه زاون همواره خود را در حاشیه نگاه داشت. چندان میلی به دیده شدن نداشت. این انزوای خودخواسته بیش از هر چیز به بیاعتنایی به چارچوبها و تشریفات و عناوین و به همان اندازه شیفتگی به ذات و ماهیت سینما ناشی میشد. آثار او به نوعی دغدغهها و دلمشغولیها و علاقه او به سینماگران و سبک و سیاق آنها را نشان میدهد. این علاقه را میتوان در میزان توجه به فیلمسازان و معرفی آثار آنها دنبال کرد.
علاقه زاون به سینمای بهرام بیضایی خاص و آمیخته به شیفتگی و کنجکاوی و به نوعی بخشی از ادای دین به جایگاه انکارناپذیر این سینماگر برجسته است. این علاقه با اختصاص پنج کتاب از مجموعه تالیفهای محسوس است. سه جلد از این مجموعه به سه فیلم مسافران (درباره مسافران ساخته بهرام بیضایی سال ۱۳۷۱)، گفتوگو با باد (گفتوگو، نقد و نظر و فیلمنامه گفتوگو با باد بهرام بیضایی ۱۳۷۹) و سگکشی (بهرام بیضایی و پدیده سگکشی ۱۳۸۱) اختصاص دارد. دو جلد دیگر یکی (مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار بهرام بیضایی ۱۳۷۱) که مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار سینمایی بیضایی تا سال ۱۳۷۱ را دربرمیگیرد و دیگری (گفتوگو با بهرام بیضایی ۱۳۷۱) حاوی گفتوگوهای زاون درباره آثار نمایشی و سینمایی بیضایی است.
زاون بعد از بیضایی بیشترین شیفتگیاش به مسعود کیمیایی را در انتشار دو کتاب نشان میدهد. اولی با عنوان مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار مسعود کیمیایی ۱۳۶۴ – شامل مجموعه نقد فیلمهای کیمیایی از بیگانه بیا تا خط قرمز را شامل میشود. کتاب دوم، مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار از خط قرمز تا فریاد. پاییز ۱۳۷۸ – که شامل معرفی و نقد فیلمهای کیمیایی بعد از انقلاب و تا فیلم گروهبان (۱۳۶۹) را شامل میشود.
عباس کیارستمی سینماگر دیگر دوستداشتنی زاون بود. کتاب مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار عباس کیارستمی ۱۳۷۵ – شاید کمترین ادای دین زاون به این سینماگر جهانی بود. اهتمام زاون به انتشار این کتاب در شرایطی بود که بهرغم موفقیتهای جهانی کیارستمی بعد از خانه دوست و تا آن زمان کتاب درخوری در معرفی این سینماگر صاحب سبک و اندیشه منتشر نشده بود.
رخشان بنیاعتماد از دیگر سینماگران مورد توجه زاون بود. کتاب بانوی اردیبهشت نقش و بررسی فیلمهای رخشان بنیاعتماد ۱۳۷۸، از معدود کتابهای سینمایی تا آن زمان درباره معرفی یک سینماگر زن در تاریخ سینمای ایران بود.
زاون، فرمانآرا را با کتاب بوی کافور عطر یاس، مرور بر آثار بهمن فرمانآرا ۱۳۸۰به علاقهمندان جدی سینمای فرمان آرا معرفی کرد. سینماگری کمکار اما صاحبنام و اعتبار که اغلب در دورههای مختلف مورد بیمهری سیاستگذاران سینمایی بود. زاون به نوعی میکوشید با توجه و انتشار کتاب بخشی از مهجوریت این سینماگران را جبران کند.
همچنان که به سینماگرانی که به هر دلیل منزوی و کمکار بودند، توجه داشت. کتاب نقاشی با دوربین درباره سینمای خسرو سینمایی ۱۳۸۴ از این دست تلاشهای او محسوب میشود. همچنان که کتاب زندگی در تماشاخانه اصفهان – گفتوگو با ارحام صدر ۱۳۹۲ – از این حیث به عنوان اولین قدمهای جدی در معرفی سینماگران و چهرههای مردمی پیش از انقلاب میتوان اشاره کرد. اهمیت انتشار این کتاب بیشتر از حیث تاریخنگاری و مستند کردن تاریخچه سینما و تئاتر در ایران و در این مورد به خصوص در شهرستانها حائز اهمیت است. نکته قابل تامل درباره این آثار اشراف و آگاهی و در عین حال هوشمندی زاون در برانگیختن خاطرات و ناگفتههای بسیاری از گذشته سینما و تئاتر ایران است. زاون علاقه و تعصب وصفناشدنی در معرفی سینمای بعد از انقلاب داشت. هرجا حرف از سینمای نوین ایران بود، او رد و نشانی از خود به جا گذاشت. کتاب فیلمهای برگزیده سینمای ایران در دهه شصت ۱۳۷۴ – بازتاب این علاقه بود. شاید در نگاه اول این کتابها در برخی موارد به شتابزدگی دچار باشند، اما فراموش نکنیم همین آثار بعضا شتابزده امروز به بخشی از هویت نگارشی سینمای ایران تبدیل شده است.
توجه زاون به بازیگران زن سینمای ایران در قبل و بعد از انقلاب از دیگر دغدغههای او محسوب میشد.
آثاری چون بردی از یادم ۱۳۹۳، به انضمام تاریخچهای از هنرهای نمایشی در یک صدسال گذشته – درباره لرتا بازیگر تئاتر و همسر عبدالحسین نوشین از بنیانگذاران تئاتر نوین ایران شاید از جهت تاریخی و مستند کردن نقش زنان در تئاتر و هنر ایران منحصر به فرد باشد.
همچنین کتابهای گلاب آدینه، بانوی بازیگر ۱۳۸۴ – نقش ابی سیمین فاطمه خانم معتمدآریا اکتوریست سینما ۱۳۸۳٫ کتاب نقشهای ماندگار جمشید ارجمند ۱۳۸۴ به نوعی ادای دین به بازیگران تاثیرگذار در سینمای ایران بود. زاون توجه خود را به سایر عوامل موفقیتهای سینمای نوین ایران با انتشار کتاب مجید انتظامی موسیقی بر پرده نقرهای ۱۳۸۴- در حافظه سینمای ایران ثبت کرد. از تالیفات تحلیلی او میتوان به کتاب حقیقت سینما و سینما حقیقت اشاره کرد. او در مقام یک مستندساز که همچنان علاقهمند این سینما بود، در قالب انتشار کتاب حقیقت سینما و سینما حقیقت جستوجویی در عرصه سینمای مستند ۱۳۸۶، همزمان دغدغههای اولیه خود را دنبال کرد. انتشار کتاب هوشو، قصهها و فیلمها، ۱۳۸۴، بخش دیگری از دغدغههای زاون در پیوند سینما و ادبیات را یادآور میشود.
پلان دوم
آشنایی با زاون را مدیون دوست نازنین آقای اب اب هستم، زمانی که مسوولیت معاونت سمعی و بصری اداره کل ارشاد استان اصفهان را بر عهده داشت، زاون را از قبل و از طریق آثار نوشتاری پراکنده میشناختم. کم و بیش از جایگاه و اعتبار او در داخل و خارج کشور اطلاع داشتم. به همین دلیل سخت تحتتاثیر سادگی و بیتکلفی او قرار گرفتم.
مرد میانسال قوی هیکل، ظاهری ساده با موهای ژولیده و نیمهمجعد و گونههایی برآمده با عینک پنسی که در صورت گوشتآلود و گونههای همیشه قرمز رنگ گم بود. زاون مترصد ملاقات با مدیرکل بود. در این فرصت اندک بهطور معمول درباره اوضاع سینما و فیلمهای خوب سال حرف زدیم. حرف به ادبیات داستانی و جلسات هفتگی بچههای گلشیری در اصفهان کشید. آنقدر سریع و غافلگیرکننده که انگار سالها باهم مراوده و دوستی داشتهایم. این آغاز دوستی با زاون بود. و بعد آشنا کردن زاون با کانون اندیشه سپهری در کاشان که مهمترین دستاورد آن بزرگداشت آبرومندانه بهرام بیضایی و حضور افتخارآمیز او در آخرین شب در پردیس سینما بهمن که همه به همت زاون میسر شد. حاصل این هفته انتشار کتاب خانه پدری بود به همت جابر تواضعی از بچههای کانون که اندک زمانی بعد راه به شبکه مستند و از روزنامهنگاران شد. دست تقدیر یکی دو سال بعد ساکن اصفهان شدم و همجواری با زاون و میزبانی و مهمانیهای گاه و بیگاه و توفیق و شناخت ابعاد شخصیتی و حرفهای مردی که هیچ مرزی جز بیاخلاقی او را از جهان پیرامون جدا نمیکرد.
زاون از دو جهت آدم منحصربهفردی بود. یکی از جنبه شخصیتی و منش اخلاقی و هم از جهت عشق ناب و خالص به سینما. او به تمامی معنی کلمه عاشق سینما بود. او برای هر قدمی که برای سینما برداشته میشد، هر قلبی که برای سینما میتپید و هر چیزی که نام و نشانی از سینما همراه داشت، احترام قائل بود.
این عشق نقطه تلاقی و مشترک همه کسانی بود که به هر طریق با زاون در پیوند و دوست بودند. شاید هنوز بچههای کانون اندیشه سپهری کاشان که برای بزرگداشت هفته بیضایی کمر همت بستند، ندانند آن زاونی که روزهای مدید در کنار آنها با ذوق و شوق کودکانه برای برگزاری بزرگداشت بهرام بیضایی تلاش میکرد، چه دغدغهها و کارهای بزرگ و نیمهتمامی را به عشق و جسارت و بلندپروازی همین بچههای گمنام رها کرده بود، قید حضور در کدام جشنواره جهانی و محفل سینمایی و ایدههای شخصی و قرار گفتوگو با کدام سینماگر صاحب نام را بر هم زده بود. چند بار با آن تویوتای لکنتی مسیر تهران – کاشان و اصفهان – تهران را رفت و آمد کرد تا بتواند دل بچههای کانون سپهری را قرص و محکم کند. حقیقت این بود که زاون از همان نوجوانی همه محبت و عشق درون را همراه مادر دوستداشتنی به سینما تقسیم کرده بود.
در چند سالی که از رفتن زاون گذشته، بسیاری و بسیار از ترکیبهای سیاسی و فکری و اعتقادی و جناحی و اجتماعی و صنفی و … درباره زاون نوشتند و مهمتر در مراسم یادمان او هر کجا که بود از راستترین جناحهای سیاسی و فرهنگی و هنری و … تا منتهیالیه چپترین آنها، از فعالترین دولتمردان و هنرمندان تا منزویترین آنها، از مسلمان تا ارمنی و کلیمی و سایر اقلیتهای دینی، روحانی و پدر روحانی، به حرمت زاون همدیگر را برتابیدن و کنار هم نشستند و درباره او حرف زدند. به نظر میرسد این تجمیع نامتجانس مهمترین جنبه شخصیتی زاون (که همچنان مهجور مانده) را بازتاب میداد.
زاون از این حیث در جامعه تبآلود ما یک اتفاق خوشایند و ماندگار و شاید هم تکرارناشدنی بود. به یقین کسی که بتواند در جامعه سیاست و ایدئولوژیزده به نقطه اتصال و تعامل و نزدیکی جزمیترین تا انعطافپذیرترین، ایدئولوژیکترین تا لاییکترین، مذهبیترین تا غیرمذهبیترین، عبوسترین تا شادترین و مسلمان و غیرمسلمان تبدیل شود، حتما ویژگیهایی دارد. این فصل اشتراک البته هیچ دخلی به هری هری بودن ندارد، برعکس، زاون آدم بسیار اصولی و معتقدی بود. اما باورهایش را از دایره تنگ ایدئولوژی و حزب و سیاست و … عبور داده بود. زاون در بعد فکری از چارچوبها و قواعد جاری از جمله ایدئولوژی در تعریف متعارف، سیاست در برداشت پراگماتیستی و منفعتطلبانه، جناحبندی به مفهوم دسته و لشکرکشی بر له یا علیه این و آن و مهمتر از آن در ابعاد اخلاقی و منش فردی از پست و مقام و میز و تشریفات و تعارفات و تمایزات طبقاتی و روشنفکرانه و کرسی و رابطه استاد و شاگردی و تفاخر و منیت و خودبزرگبینی و غرور از هر نوع خوب و بد، گذشته بود. زاون به نقطهای رسیده بود که در آن انسان به مفهوم خود انسانی تعریف و شناخته و به رسمیت شناخته میشد. او برخلاف بسیاری مدینه فاضلهاش را نه روی پرده سینما که در همین روابط کوتاه و ساده با آدمهای اطراف جستوجو و دنبال میکرد. برای او حتی سینما که اولین و آخرین عشق زندگی او بود، با انسان موضوعیت پیدا میکرد. در باور او فلسفه هنر و سینما چیزی جز پیوند دادن نوع انسان و عبور از حصارهای مریی و نامریی و مرزهای فکری و جغرافیایی نبود، زاون را پایبندی به این آرمان بزرگ به فصل و نقطه اشتراک جامعهای تبدیل کرد که کمتر فصل و نقطه اشتراکی میتوان برای آن قائل شد.
خاطره
سال ۷۸ قرمز فریدون جیرانی خیلی سروصدا کرد. زاون به دلایلی فیلم را نپسندید. من اما شیفته فیلم بودم. زاون درباره دلیل شیفتگیام پرسید. آنقدر مشتاقانه و کنجکاوانه که از خود بیخود شدم. حرفم که تمام شد، گفت خوب فیلم میبینی و اضافه کرد از این زاویه قرمز را ندیده و باید دوباره فیلم را ببیند.
منبع: اعتماد