بوف کور را میتوان یکی از مهمترین آثار ادبی ایران دانست و به عقیده بسیاری از اهل فن شاید مهمترین رمان ادبیات ایران. وسوسه ساخت یک اثر سینمایی از این کتاب همیشه با سینماگران ما همراه بوده است.
سینماسینما، سامان بیات:
پیش از انقلاب اسلامی اقتباس ادبی نقش مهمی در سینمای ما ایفا میکرد. میتوان گفت مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران آثار اقتباسی بودهاند. در سینما شب قوزی، سیاوش در تخت جمشید، آرامش در حضور دیگران، گاو، شوهر آهوخانم، تنگسیر، داش آکل، ملکوت و …. در سریالهای تلویزیونی: دایی جان ناپلئون، آتش بدون دود (نادر ابراهیمی)، افسانههای کهن ایران (مروا نبیلی)، امیر ارسلان (پرویز صیاد)، تخت ابونصر (مرتضی علوی) در انیمیشن: نارنج و ترنج، ملک خورشید، امیرحمزه دلدار و گور دلگیر و ….
با گذشت زمان اقتباسهای سینمایی کمتر شدند و میل به نوشتن فیلمنامه اورژینال افزون گشت. کم کم کار به جایی کشیده شد که تولید فیلمنامه اقتباسی به صفر رسید و بخش سیمرغ بهترین فیلم اقتباسی از جشنواره فیلم فجر حذف شد و فیلمسازان جوان نشان دادند که میانه خوبی با ادبیات ندارند. اما بگذارید اقتباس را بهانهای کنیم برای نگاهی گذرا به پرونده یک داستان و چند اقتباس از آن. بوف کور یکی از داستانهایی ست که چندین بار به فیلم برگردانده شد. داستانی وسوسه برانگیز برای هر فیلمساز و البته بسیار پیچیده. معمولا داستانهایی که فضای ذهنی دارند و از الگوهای رایج و کلاسیک استفاده نمیکنند انتخاب های خوبی برای اقتباس سینمایی نیستند و اغلب با شکست همراهاند چرا که سینما قادر نیست خیلی از فضاهای ذهنی داستان را تصویر کند. ملکوت نوشته بهرام صادقی نیز چنین ساختاری دارد. خسرو هریتاش داستان را به فیلم برگرداند که البته از نظر بسیاری از منتقدان یک شکست سینمایی بود. (رجوع کنید به ویژه نامه ملکوت در نشریه سینما و ادبیات شماره ۵۳)
بوف کور یک بار توسط کیومرث درمبخش ساخته شد. یکبار توسط بزرگمهر رفیعا و یکبار توسط رائول رویز. برای برگرداندن یک اثر ادبی به فیلم باید حقوق مولف حفظ شده و حدالامکان با نویسنده اثر همراه شد. بهمن فرمان آرا تجربههای خوبی با هوشنگ گلشیری داشته، اما وقتی نویسنده یک اثر در قید حیات نباشد سر و کار فیلمساز با خانواده مرحوم است و بحث حقوقی پیچیده خواهد شد. البته جنگ و جدلهای حقوقی با نویسنده زنده نیز کم نداشته ایم. نمونه اش جدل مسعود کیمیایی و محمود دولتآبادی پس از ساخت فیلم خاک.
در اینجا قصد نداریم که کیفیت این آثار را به سنجش بگذاریم، هدف مرور نامههایی ست که بین جهانگیر هدایت و بزرگمهر رفیعا برای ساخت فیلم رد و بدل شد.
بزرگمهر رفیعا در سال ۱۳۵۰ نامهای به جهانگیر هدایت نوشته و از او درخواست میکند که با ساخت فیلم بوف کور موافقت به عمل آورد. جهانگیر هدایت پاسخ منفی داده و بیان میکند که ساخت بوفکور دشوار است و تنها از عهده کارگردانی در حد و اندازه آنتونیونی برمیآید، از سویی دیگر فیلم قرار است در امریکا ساخته شود و فضای فرنگ با فضای داستان جور درنمیآید، جهانگیر خان معتقد است فیلم باید در ایران ساخته شود وگرنه اقتباس نهایتا چیز پرتی از آب خواهد درآمد. اما چون آقای کارگردان وسایل فیلمبرداری را آماده کرده و عاشق هدایت است میتواند تخت ابونصر، سگ ولگرد یا یکی از داستانهای سادهتر را به فیلم برگرداند. بزرگمهر رفیعا بیتوجه به پاسخ هدایت دست به کار شده و فیلم را میسازد،. پس از چند سال فیلم آماده شده و خبر پخش آن به خانواده هدایت میرسد.در آذر ماه ۱۳۵۵جهانگیر خان طی نامه ای که به پهلبد می نویسد خواستار جلوگیری از پخش فیلم می شود. که البته به نظر ایشان توجه شد و از نمایش فیلم ممانعت به عمل آمد. متن نامه های رد و بدل شده بین رفیعا، هدایت و پهلبد را در زیر میبینید: