اداره کل امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
امور نظارت و ارزشیابی
شورای صدور پروانه نمایش فیلم
وقتی سه ماه پیش از طریق دفتر پخش ، و دفتر امور سینمایی پیغام رساندید که به خاطر جو آشفته ی بیرون ، نمایش ” مسافران ” یک برنامه از نوبتش در جدول تعیین شده عقب بیفتد تا بتوانید آن را حمایت کنید ، حتی جسدم هم باور نمی کرد پیشنهادی از روی خیرخواهی است . اول گفته بودید انتخاب با ماست و بعد معلوم شد مجبور به این انتخابیم ؛ درست مثل همه ی انتخاب های دیگرمان . و حالا ” یک ” برنامه گذشته ، و ” یکِ ” بعدی آن هم بر پرده آمده و غرض پیشنهاد شما آشکار شده. حالا به جای حمایت ما در برابر جوّ احتمالی بیرون ، به حمایت از جوّ فرضی علیه فیلم ما برخاسته اید ، و فهرست حذفی های تازه ای ذیل پنج عنوان کلّی نازل کرده اید با دستور این که مواردی چند برابر آن را از فیلم بیرون بکشم . مگر من کارمند شما هستم ، یا سفارشی سازم که هر روز دستور بدهید و من اجرا کنم ؟
هر فیلم را می شود آن قدر دید تا در آن عیبی یافت ؛ و شما که با رفتارتان رای شورا را هدایت می کنید [ چنان که هر کدامشان بعد می گویند شخصا موافق رای نیستند ] حتما این را خوب می دانید . تماشاگر یکی دو بار می بیند و بدبینی شما را هم ندارد . اخلاقی ترین فیلم جهان را بدهید تا من در آن صد عیب نشان بدهم .
ولی شما حتی همین را هم در مسافران نیافته اید و ناچار حالا دیگر سانسور سَبک می کنید . یعنی چه تعدیل این صحنه یا آن ؟ این فیلم یک سال قبل ساخته شده و تدوین شده و تمام شده و در مرداد گذشته از شما پروانه نمایش گرفته و پرونده اش بسته شده و در شهریور و مهر گذشته طبق جدول شما باید نشان داده می شد . کجائید ؟ و یعنی چه که هر روز به ما دستور می دهید ازتان درخواست کنیم که فیلممان را ویران کنید ؟ چرا باید دستور داده می شدیم تقاضا کنیم نمایش فیلممان عقب بیفتد ؟
آیا ادارات جز گروگانگیری راه دیگری بلد نیستند ؟ آیا ما اهل یک کشور نیستیم و شما فاتحید و ما مغلوب ؟ و یعنی چه هر روز فهرستی حتی بدون ابلاغ رسمی [ چنان که مدرکی در میان نباشد ] بلند خوانی می کنید تا ما به خط خود بنویسیم ، بی چون و چرا ، و طبق آن به دست خود موادی را از فیلم بیرون بکشیم ؟ و من اگر هر بار فهرست حذفی های شما را عملی می کردم ، از مسافران چه می ماند ؟ و یعنی چه سانسور به دست خود سازنده ؟
مگر کارمندان شما حقوق برای همین نمی گیرند ؟ و آیا سانسور برای هر سازنده جداست ، و آنچه برای یکی مجاز است برای دیگری ممنوع است ؟ چرا ؟ ـ ولی ما حتی همین بی قانونی را هم رعایت کرده ایم . به فیلم های پروانه گرفته ی بر پرده تان نگاه کنید تا ببینید بی خاصیت تر از مسافران آیا فیلم دیگری می شد ساخت ؟ تا کی می خواهید چماق حساسیت نسبت به بیضایی را بر سر من بکوبید ، و من چه کنم که در سال ۱۳۱۷ به دنیا آمده ام ؟
مسافران نه فحاشی و بد دهنی ِ مُجاز برای یکی را دارد ، نه خنده و مسخرگی مُجاز برای یکی
دیگر را ، نه ساز و ضرب مُجاز این گروه را دارد ، نه انتقاد تند اجتماعی مُجازِ گروهی دیگر را ، و مطمئن باشید بخت عمده ای برای فروش ندارد ، جز ساخت و وقارش که می خواهید با حذف های جدید بهم بزنید . من دستم را می شکنم و اجازه نمی دهم مرا سانسورچی خودم کنید . من از هنوز از این که پذیرفتم خبرگان اشکالتراشی شما فیلم بدبخت ” شاید وقتی دیگر ” را ویران کنند شبها نمی خوابم . فیلمی که تنها اشکالش این بود که به قدر کافی بد نبود .
© حالا نُه ماه از نمایش مسافران در جشنواره فیلم فجر می گذرد ؛ فیلمی که احدی با آن مشکل نداشت . شما نُه ماه مسافران را نگه داشته اید تا بلکه در آن معنایی پیدا کنید . چرا ؟ و هیئت های متعددی به قصد و یا ماموریتِ یافتن اشکال آن را نو به نو بررسی کرده اند . چرا حتما باید اشکالی در آن می یافتید ؟ چرا تصمیم گرفته اید حتما در فیلم بیضایی باید اشکالی باشد ؟ فیلم های دیگر جشنواره که همزمان با مسافران ارائه شده بودند همه یکی دو هفته بعد با پروانه نمایش شما در جشنواره های بیرون کشور نشان داده شدند . چرا باید حتما اجازه ی نمایش مسافران را نُه ماه کش می دادید ؟ چرا من باید نُه ماه مضطرب می بودم و زندگیم آفتاب تا آفتاب فلج می بود ؟ پیدا کردن اشکال این همه طول می کشد ؟ و حتما باید نُه ماه می گذشت تا به ماموران شما مشکلاتی در فیلم من الهام شود ؟ من تا کی باید خسارت جو ساختگی بیرون را بپردازم ؟ از زمان نمایش مسافران در دهمین جشنواره فجر تاکنون ، شورا چندین بار حرف خود را در مورد اشکالات دروغین فیلم مسافران عوض کرده ؛ و این نشانه ی روشنِ بی پایه بودن اشکالات ساختگی شورایی است که می دانند مشکلی در فیلم نیست و مشکل در جو بیرون است . تا کی سینما باید عواقب دعوای قدرت کسانی در بیرون را تحمل کند ؟
قرار است گروههایی به من فحش بدهند ؟ خُب بدهند ، مگر تا امروز چه می کردند ؟ و شما را چه باک ؟ مگر من کم فحش خورده ام ؟ و خیال می کنید گروهی که به دلایل غیر فرهنگی نقشه ی کوباندن فیلمی یا سازنده ای را دارد با حذف صحنه هایی [ که چون همه چیز بی دلیل است ، حتی ممکن است از نظر آنان امتیاز فیلم باشد ، ] تغییر رای می دهند ؟ من اگر فیلم های محبوب آنها را هم ساخته بودم فحش می خوردم ؛ و هیچ فیلم و سازنده ای نیست که همه به یک اندازه بپسندند . و اگر قرار است کیهان نشینان و سوره نویسان و موتور سواران برای سرنوشت نمایش فیلم ما تصمیم بگیرند ، پس چرا ما فیلم هایمان را به شما ارائه می کنیم ؟
© برای من کوچکترین اهمیتی ندارد که فیلمم را به دروغِ آشکارِ آماده نبودن در هیچ جای دنیا نشان نداده اید ، ولی اهمیت دارد که وام دار بانکهای شما نباشم . من که دستمزد کارگردانی همه فیلم های زندگی ام در بیست سال گذشته روی هم به چهارصد هزار تومان نمی رسد ، به یمن سیاست های شما پنج میلیون و نیم تومان روی ” مسافران ” بدهکارم . من آن را با بیماری و فقر و وام بانکی و با سه سال دوندگی بدون دیناری حقوق و درآمد ساخته ام ، و هنگام ساختنش صد برابر بیشتر از آن که هر فیلمسازی در جهان در تصورش بگنجد خودم را سانسور کرده ام . پس از آن که دهها شورا ف
یلمنامه اش را کلمه به کلمه خوانده بودند و در آن ایرادی ندیده بودند ، و پس از آن که دهها مسئول فیلم را تصویر به تصویر دیدند و در آن ایرادی ندیدند ، فیلم در جشنواره به نمایش در آمد و در پی آن صدها تن از خود شما ، و حتی از طلاب و متشرعین دست مرا فشردند ، و شما به آن شش سیمرغ بلورین جایزه دادید .
آیا مسافران این همه اشکال داشته و شما و همه آن کسان نمی فهمیده اید ؟ پس چرا و چرا اشکالتراشی های چند باره ، که هیچیک جز [ همپایی !؟ ] و تایید دشمنان فرهنگ ستیز من نیست ؟ و یعنی چه این موارد جدید ؟ آیا شاد بودن ممنوع است ؟ یک نمونه ی منصوص یا غیر آن نشان بدهید که شادی آن هم در روز عروسی را منع کرده باشد ؛ آن هم ساده ترین ، و کودکانه ترین شکل آن را . ما مُغنی و مُغنیه نیاوردیم که بهانه ای باشد تا بشری به خود اجازه بدهد لفظ جلف را در مورد فیلم بیضایی به کار ببرد ؛ و مردم این کشور تضمین نداده اند تا ابد سگرمه هایشان در هم باشد ؛ و اگر شما فیلم جلفی دیده اید حتما فیلم غیر از مسافران را می دیده اید که کم هم نیستند .
آیا مضمون مرگ پایان کسی نیست ، که برایش تحسین نامه نوشتید باید حذف شود ؟ یعنی چه ؟ من عقلم را از دست داده ام یا دنیا ؟ این جمله سه ماه پیش عیبی نداشت ، شش ماه پیش عیبی نداشت ، نُه ماه پیش عیبی نداشت . جمله عوض نشده ؛ در شما چه عوض شده ؟ آیا کلاه برداشتن به احترام باید حذف شود ؟ انسانیت و حرمت نهادن هم ممنوع است ؟ و نمی شد همه اینها را چهار ماه یا شش ماه پیش بگوئید و نوبت نمایش ما را عقب نیندازید ؟
© این جو ساختگی و دروغین است . در این مدت به هیچ فیلمی حمله نشد ، و فیلم ها همه در کمال موفقیت در دوره ای که آشفته می خواندید پولشان را در آوردند . من از تک تک سینماها پرسیدم ؛ هیچ تلفن تهدیدی در میان نبود . تصادفا ما هم کور نبودیم و این فیلم ها را دیدیم ، که در مقایسه با آنها فیلم ما تارک دنیاست در برابر خیابانگرد . نه ، این شمائید که با تعلیق یا تعویق یا واقعی تر بگویم توقیف فیلم مسافران دارید به جّو راه نشان می دهید ؛ و از این پس هر معنایی در بیرون به این فیلم داده شود ناشی از سیاست جلوگیری و شبهه انگیزی شماست .
© من منظور واقعی شما را می دانم . و در اداره ی خود شما هم می دانند . از همان آغاز پیدا بود مایلید فیلم های دلخواهتان را جلو بکشید و فیلم مرا زمین بزنید و کهنه کنید و بسوزانید ؛ همان کاری که با ” باشو غریبه ی کوچک ” کردید . از نظر شما مسافران باید حتما باید روی پرده بیاید ولی حتما باید شکست بخورد . باید پس از آن که فهرست های پی در پی حذفی رمق آن را کشید ، با تبلیغات گیج و سر در گم شده که نتیجه نُه ماه بلاتکلیفی است ، دست و پا شکسته ، در ماه مُرده ی دی ، در یکی دو هفته ای که تدارک جشنواره ی جدید آغاز شده و همه چشم ها به اخبار فیلم های نوست ، مثل یک فیلم کهنه ، لابلای فیلم های تکراری ، مدت کوتاهی بیاید و برود و بسوزد ؛ شاید هم اسفند ماه که تب سینما فرو نشسته و تب خرید سال نو همه جا را گرفته ؛ یعنی همان شرایط نمایش باشو غریبه ی کوچک . برای شما این تدبیر یعنی بیضایی بماند و پنج میلیون و نیم بدهی بانکی ، و سالها درگیری با آنها که اگر شما حامی فرهنگ ، اینید ، آنها که داعیه ی فرهنگ ندارند چی اند ؛ و پیروزی نهایی در اجرای سیاست اعلام نشده ی این ده ساله که کسی با بیضایی کار نکند .
هدف فهرست جدید حذفی های شما هیچ نیست جز آن که مایلید من بگویم نه ، و بتوانید اعلام کنید خود بیضایی مایل به نمایش فیلم نیست . من می گویم نه و بر عکس به شما معترضم که چرا حق نمایش فیلم مرا به وقتش زیر پا گذاشتید ؟
مسافران طبق قوانین این کشور با پروانه ی ساخت شما ساخته شده ، و از خود شما پروانه ی نمایش دارد . چرا نوبت نمایش آن را بدون رضایت ما تهیه کنندگانش به فیلم های دیگر دادید ؟ من در این کشور به دنیا آمده ام و به اندازه شما حق کار و زندگی دارم ، و حقم بر سینما مسلما بیش از شماست که جز جلوگیری از کار من کاری نکرده اید . من فیلمسازم ، و به یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که شما پشت آن میز می نشینید ، در اتاقی که از آن با ما مثل برده و گوش به فرمان و دستور بگیر رفتار می کنید . نُه ماه تمام هر بار من با یکی دیگر از تهیه کنندگان فیلم برای پیگیری و راهیابی و تفاهم آمد[یم !؟] ، راه ندادید و روی پنهان کردید . آیا ما اسیر و بازیچه ایم ، یا شما مسئول سینما نیستید و ما اشتباه آمده بودیم ؟
© همراه با این نامه من جایزه ی سیمرغ بلورین دهمین جشنواره فجر را که به خاطر همین فیلم نُه ماه پیش ، توسط همین وزارت ارشاد به من داده شد ، همراه با گواهینامه ی مربوطش ، برای معاونت امور سینمایی پس می فرستم . و می خواهم که فیلمم همچنان که سزاوار هر فیلم دیگر است ، درست و کامل در بهترین شرایط بر پرده بیاید .
شما نخواهید توانست زیانهای روحی و مالی را که طی سالها به من زده اید ، هرگز جبران کنید ، پس فقط می خواهم همه زیانهای مالی این تاخیر تحمیلی ، و شرایط نامطمئنی که برای نمایش آتی مسافران ساخته اید جبران شود . و به عنوان مالک حقوق معنوی فیلم اجازه نمی دهم کسی حتی پس از مرگم یک دندانه از فیلم مسافران را حذف کند . و تا زمانی که در وطنم این شغل بی حرمت شده ، جایی برای فیلم من ندارد ، اجازه نمی دهم کسی با نمایش آن در خارج برای خود کسب احترام کند .
تهران ـ پانزدهم آبان ۱۳۷۱ ـ بهرام بیضایی