چه چیز شما را تشویق کرد به ایران بیایید؟
برنی سیگوربیورنسن: بیش از هر چیز، شرکت در جشنوارهای در ایران از لحاظ فرهنگی بسیار هیجانانگیز است و هم اینکه آدمهای متفاوتی را از مکانهای متفاوت دیدم. قطعا هر جشنواره ای با دیگر جشنوارهها متفاوت است و اتمسفر خاص خود را دارد. آنچه مهم است ملاقات با افراد تازه است. من خیلی مشتاق بودم به ایران بیایم و این کشور را از نزدیک ببینم.
آیا با سینمای ایران آشنا هستید؟
امیدوارم فیلمهای ایرانی بیشتری ببینم، بعد از آمدن به اینجا و ملاقات با فیلمسازان جدید. واقعا تجربه جالبی برایم بود. فیلمی که دیدم و خیلی به آن علاقهمند شدم فیلم «گاو» بود. اینکه چطور و در چه شرایطی ساخته شده، انرژی و روحیه ای که بازیگران داشتند و اینکه چه اتفاق مهمی در سینمای ایران حساب میشود. همچنین اینکه بازیگران، بازیگران تئاتر هستند همه چیز را جالبتر میکند. زیرا در آن زمان معمول نیود افراد دوره های خاصی برای بازی در فیلم بگذرانند. بازیگران گروهی از افراد بودند که با هم صمیمی بودند و قصد انجام کاری خارق العاده را داشتند. به نظرم در دیدن فیلم های ایرانی شروع خوبی داشته ام.
کمی درباره «قوچها» صحبت کنید.
این فیلمی درباره دو برادر است که کنار هم زندگی میکنند اما ۴۰ سال است با هم حرف نزدهاند. فیلم درباره انسانها، حیوانات و عشق به طبیعت است و حتی عشق به محل زندگی. آنها هیچ جایی برای رفتن ندارند و برای ماندن در محل زندگی شان میجنگند.
پیش از فیلمبرداری، آیا کارگردان از شما خواست که به نکات خاصی توجه کنید؟
مثل هر فیلم دیگری «قوچها» هم به وسایلی نیاز داشت که بدون آنها امکان نبود فیلم ساخته شود. اما در وهله اول باید اتمسفر فیلم ساخته شود تا بتوان پس از آن قصه فیلم را حول محور آن ساخت. من حتی با بازیگرها هم صحبت کردم تا متوجه شوم آنها دنیای اطراف خود را چگونه میبینند. اگر من با جهان داستان آشنا نباشم، نمیتوانم آن را خلق کنم. من حتی به مزارع رفتم تا بتوان دید بهتری به داستان داشته باشم. به مزارع رفتم و با کشاورزها هم صحبت کردم.
زیبا بودن طبیعی مناظر کار شما را آسانتر نکرد؟
شما هیچ وقت نمیتوانید چیزی که به دنبالش هستید را آماده پیدا کنید. باید خودتان تمام جزئیات را بسازید. هر چیز کوچکی در وسایل یا صحنه اهمیت دارد و بر داستان موثر است.
مناظر خارجی چطور؟
نه. همیشه نیاز به تغییر دادن جزئیات کوچک هست. بطور مثال من بین دو مزرعه یک دیوار ساختم اما قصد نداشتم که پنهان کنم این واقعیت نیست. در فیلم یک زیرزمین بود که من ساعتها روی ساختش کار کردم تا دیواره هایش جوری به نظر برسد که باید. چرا باید آن را طبیعی بسازم؟ چه کسی طبیعی میخواهد؟ باید به دنبال زیبایی بود. درست کردن واقعیت کار ساده ای است. باید چیزی فراتر از واقعیت ساخت تا بتوان توجه مخاطب را جلب کرد. مثل وقتی که بوی خوبی به مشامت میخورد و حسی در تو بیدار میشود. نمیتوانی توضیجش بدهی اما غیرقابل انکار است. یا نقاشی، وقتی از یک اثر بیشتر از دیگری خوشت می آید اما نمی توانی توضیح بدهی چرا.
فیلم شما به عنوان نماینده ایسلند به اسکار فرستاده شد. فکر میکنید دلیل انتخاب فیلم شما از بین فیلم های گوناگون چه بود؟
قطعا به شانس ربط نداشت. این فیلم به جشنواره های زیادی فرستاده شد جوایز زیادی برد و به ۴۰ کشور فروخته شد. برای همین انتخاب این فیلم برای فرستاده شدن به اسکار اصلا عجیب نبود. سئوال سختی پرسیدید. مقبولیت فیلم بین مردم یکی دیگر از عوامل موثر بود. فیلم منتخب به صورت آنلاین انتخاب میشود و هدف ما ساخت یک فیلم خوب بود، همین. نمیخواستیم پول دربیاوریم و همه یک هدف را دنبال میکردیم: ساختن فیلم خوب. مثل همان اتفاقی که در فیلم «گاو» برای شما افتاد. یک همکاری خوب و با کیفیت.