سینماسینما، محمد حقیقت؛
در دو سه روز اخیر چند فیلم جالب حاضران را در جشنواره فیلم ونیز به خود جلب کرد؛ مثل «گرگها» با بازی جرج کلونی و برد پیت که زوج خوبی را تشکیل داده اند. «گرگها» یک فیلم خوش ساخت با اکشن و چاشنی طنز در دیالوگ ها است که دایم تماشاگر را سورپرایز می کند. این اثر قطعا در نمایش عمومی در همه جا پرفروش خواهد شد و به احتمال قوی کاندیدای اسکار ۲۰۲۵ نیز خواهد شد.
از دیگر فیلم های نمایش داده شده در این روزها «من هنوز هستم» ساخته والتر سالس از برزیل است که فیلمی بسیار متعهد درباره فعالان سیاسی این کشور است؛ آنان سفیر آلمان را در دهه ۱۹۷۰ به گروگان گرفته بودند و در مورد پلیس و ارتش نیروهای اطلاعاتی وارد ماجرا می شوند؛ زنی بعد از اینکه، شوهر وکلیش توسط دولت دستگیر میشود زندگیش به همراه فرزندانش پریشان می شود. بعد از آزادی همسر از زندان این زن سعی می کند بر شرایط دشوار روانی خود غلبه کند. این فیلم خوب متاسفانه قسمت های کشدار و تکراری دارد ولی با این حال جزو آثار مورد نظر منتقدان ایتالیایی و تماشاگران است.
همچنین فیلم ایتالیایی vermillio ساخته مورا دلپرو، که ریتمی به غایت کند دارد و در منطقه دور افتاده برفی در زمان جنگ دوم جهانی میگذرد نیز می تواند تا حدی قابل توجه باشد؛ در زمستان ۱۹۴۴ در شمال ایتالیا جنگ اگر چه در دوردست در جریان است، اما حضور خود را با آمدن یک سرباز جوان نشان میدهد، دختر بزرگ خانواده که به همراه همگی اعضای خانواده در فضای بسته و مذهبی زندگی می کنند، با سرباز رابطه عاشقانه برقرار می کند، این ماجرا برای دگرگون کردن جامعه کوچک آنها کافی است.
از دیگر فیلمها، «اتاق مجاور» از پدرو آلمادوار است که به زبان انگلیسی و با اقتباس از کتابی ساخته شده و تصویرگر دوستی پایدار و صمیمی دو خانم است؛ از لحظه ای که دوست نویسند از درگیری دوستش با سرطان مطلع شده، اکثریت وقتش را در کنار او می گذراند. این زن مدت هاست از دخترش نفرت داشته و حاضر به دیدن او نشده است، دو دوست روزها و شب های بسیاری را در کنار هم می گذرانند و به شکل فلاش بک خاطرههایشان زنده می شود، داستان که جلوتر میرود بیشتر صحبت ها درباره مرگ و تنهایی است. صحنه هایی که یادآور آثار اینگمار برگمان است که دیالوگهای خوبی دارد اما از نظر فیلمبرداری، سعی شده خیلی شیک کار شود، با این حال از نظر احساسی به برخی از فیلم های خیلی خوب آلمادوار، نمیرسد.